بنیاد تحقیقات تجربه نزدیک مرگ (NDERF)
تجربیات فردی تجربه نزدیک به مرگ 1/1/2002 - 6/30/2002
متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید


این تجارب نزدیک مرگ، مانند سایر تجاربی که با شما سهیم شدیم ، اگر فرد تجربه کننده درخواست کرده باشد، به گونه ای ارائه می شوند که حریم خصوصی وی را کاملاً حفظ کند. ما فکر نمی کنیم این تغییرات، درک ما را از تجربه نزدیک مرگ بکاهد. به اعتقاد ما، این تغییرات برای همبستگی بنیاد NDERF لازمند.


تجارب نزدیک مرگ و توضیحات: در زیر، خلاصه ای از داستان ها قرار دارند. برای مطالعه ی نسخه ی کامل آنها، بر روی لینک نام تجربه کننده کلیک کنید.

تجارب نزدیک مرگ انحصاراً با بنیاد NDERF در میان گذاشته شده اند... تجارب بیشتر به زودی ارسال خواهند شد



138. رابطه همسر روح ملانی 8/5/2003. رابطه همدلی 12010. اصل به انگلیسی ترجمه شده به فارسی توسط جعفر. میخواهم یک تجربه از خودم را با شما در میان بگذارم.من همیشه با گروه‌های مختلف در ارتباط بوده ام و به عقاید آنها احترام گذاشته ام. قبل از تولدم را به یاد می آورم: دو وجود را که در یک حلقه روحی بودند را به خاطر می‌آورم. ما آنچنان در هم تنیده بوديم که به هشیاری شخصی اهمیت نمی‌دادیم و این مسئله آگاهی مرا توسعه بخشید. این دو وجود یک چشم انداز از زندگی زمینیم را به من نشان دادند ،آنها چیزی شبیه یک آینه یا پرده را به من نشان دادند و در آن صحنه هایی از زندگی زمینی‌ و تصویر والدینم را ديدم. بعدا گفتند که باید یکی سری درسهای ويژه را در آنجا یاد بگیرم،اگرچه دقيقا محتوای آنها در خاطرم نمانده است. وقتی‌که با روانشناسان در این مورد صحبت کردم آنها اغلب وجود این دو حضور را تفسير کرده‌اند.در حال حاضر من تجربه ای از همسر بودن با کسی که از تعهد گريزان است را دارم.این خیلی دردناک است چون او هنوز متوجه مسئله نشده است. اگرچه با پافشاری من بزودی خواهد پذیرفت. چیز جالب این است که او را در حال برگشت به خاطر دارم.و این یک تجربه بسیار عمیق است.

137. تجربه نزدیک به مرگ آرتور اس 6/20/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 573. اصل انگلیسی، ترجمه مائده به فارسی من بیرون از ماشینم در هوا شناور بودم و داشتم رو به پایین به خودم نگاه می‌کردم که روی هر دو صندلی راننده و صندلی مسافر جلو افتاده بودم. آنچه واقعا باعث شد برای مدت کوتاهی فکر کنم که مرده‌ام این بود که همه چیز را برعکس می‎دیدم، درست همانطور که در نسخه چاپی نگاتیوهای فیلم می‎بینید. هر جایی که باید سیاه می‏بود سفید بود، و هر جایی که باید سفید می‏بود سیاه بود. من آنجا در هوا معلق بودم، و خودم را می‏دیدم که مرده‏ام.
اگرچه آرتور تجربه خود را یک تجربه خروج از بدن می‎داند، اما او ناهشیار بوده و خودش را در طول تجربه «مُرده» توصیف می‏کند. آگاهی او از بدنش جدا شده و تجربه‏اش واضح و شفاف بوده است.

136. Billy D تجربه نزدیک به مرگ 6/20/2002 & 12/21/2005. تجربه نزدیک به مرگ 579/10104. اصل انگلیسی، ترجمه مائده به فارسی. در حین عمل، ناگهان از خواب بیدار شدم. با این حال، اگرچه می‌توانستم بشنوم، اما نمی‌توانستم چشمانم را باز کنم یا حرکت کنم. در واقع، احساس کاملا متفاوتی داشتم – احساسی شبیه یک توپ. فضا تاریک و خالی بود. تنها چیزی که از آن آگاه بودم صدا بود و حس این که یک توپ کوچک هستم که هوش خود را احاطه کرده‌ام. من بسیار هوشیار بودم و می‌توانستم صحبت پزشکان و پرستاران را بشنوم.
این یک تجربه واضح در فضای خالی، با جدا شدن هوشیاری از بدن است و در حین یک حادثه خفگی مربوط به عمل جراحی رخ داده است. این تجربه در تعریف تجربه نزدیک به مرگ قرار می‌گیرد، بنابراین در این تجربیات گنجانده شده است.

135. اندرو سی تجربه نزدیک به مرگ 6/15/2002. تجربه نزدیک به مرگ 570. اصل انگلیسی، ترجمه مائده به فارسی زمانی که در هوا بودم، تجربه معنوی اتفاق افتاد. من فلاش‌هایی از بخش‎هایی از زندگی‎ام تا آن روز، یک نور روشن در یک جهت، کشیده شدن به آن سمت، پرسش از من که می‎خواهم حضورم در کدام شکل نمادین مذهبی ظاهر شود، چند گزینه برای انتخاب، و سپس تصویر من از عیسی مسیح که در یک لباس آبی بلند ظاهر شد را به خاطر می‎آورم.
ندرو در نوجوانی نهادهایی را انتخاب کرد که از آنها حقایق معنوی کسب می‎کرد. شایان ذکر است که اندرو چند روز قبل از این تجربه یک تجربه خروج از بدن داشته و آن را در عرض 15 دقیقه پس از رویداد در سایت www.oberf.org گزارش داده، و جستجوی اینترنتی او را به سایت www.nderf.org هدایت کرده است.

134. مری آن اف. تجربه نزدیک به مرگ 6/15/2002. تجربه نزدیک به مرگ 563. اصل به انگلیسی ترجمه شده به فارسی توسط مائده. با خودم گفتم: «آیا من مرده‎ام؟» خیلی ترسیده بودم. سپس دیدم که دارم به سرعت در یک تونل تاریک به بالا می‎روم. هنوز هم می‏ترسیدم، اما می‏توانستم نور بسیار کوچکی را در انتهای تونل ببینم. سپس در آن نور زیبا بودم. خواهر دوست دخترم، کتلین، به استقبال من آمد. او لباس سفید پوشیده بود و به کلی می‏درخشید. او به من گفت که نترس. از او پرسیدم که آیا می‎توانم با خدا صحبت کنم؟ آنگاه خدا پایین آمد، مانند یک آسانسور، از بهشتی بالاتر و روبروی من نشست. خدا شبیه عیسی مسیح بود، در یک لباس بلند کاملا سفید، و قد بلندی حدود 6 فوت و 5 اینچ داشت. می‎دانم که نمی‎توانستم خودم را ببینم.
مری آن یک تجربه نزدیک به مرگ اصلی و چند مورد اثرات شگفت انگیز بعد از تجربه داشته است!

133. لیا تجربه نزدیک به مرگ 6/15/2002. تجربه نزدیک به مرگ 571. اصل به زبان انگلیسی، ترجمه مائده به فارسی. چیزی که من فهمیدم این بود که خدا وجود دارد و خدای بسیار عاشقی است، و بسیار بزرگ و آرامش بخش است. عشقی که او دارد بسیار قدتمند است. من در آن زمان بینشی در مورد زندگی داشتم. یادم می‌آید که با خودم فکر می‎کردم «واو، حالا فهمیدم». اما یادم نمی‎آید که چه چیزی را فهمیدم. من حدس می‎زنم که خدا نمی‎خواهد ما یک سری چیزهای خاص را بدانیم. اکنون احساس می‎کنم به همین دلیل است که ایمان انقدر مهم است، تا خدا ببیند که چقدر به او ایمان دارید.
تجربه نزدیک به مرگ گفتگو با خدا بعد از مرگ در اثر ترکیدن آپاندیس.

132. رابطه جفت روجی John & Mary Alice 5/13/2003. 10092. اصل به زبان انگلیسی، ترجمه مائده به فارسی. ما اکنون 24 سال است که با هم هستیم، عاشق‌تر از همیشه، و هنوز راه زیادی در پیش داریم. دو مورد دیگر هم هست که من به آنها علاقه دارم. حدود دو هفته قبل از آن شب سرد، خوابی دیدم که مرا از یک خواب عمیق بیدار کرد. خوابی که مثل هیچ خواب دیگری که تا به آن زمان دیده بودم یا بعد از آن دیدم، نبود. کوتاه بود و بدون هیچ گفتگویی. من در یک کافه در فضای باز نشسته بودم؛ دیر وقت بود، شاید شب بود، و مه شدیدی در هوا وجود داشت. شبح دو نفر داشتند به سمت من می‌آمدند. من به پایین نگاه کردم تا روزنامه بخوانم، و حضور یکی از آن افراد را که پشت میز من نشست احساس کردم. به بالا نگاه کردم و دیدم که مری آلیس است. اگر این خواب یک پیش گویی بود، این یک نشانه برای اتفاقاتی در آینده بود.
خواندن داستان‌هایی با عشق شدید و اشاره‌ای به یادآوری جفت روحی، همیشه الهام بخش است.

131. شبیه به یک تجربه نزدیک به مرگ Erin K 6/8/2002. شبیه به یک تجربه نزدیک به مرگ 568. اصل به زبان انگلیسی، ترجمه مائده به فارسی. او دستم را گرفت، و من می‎توانستم تک تک انگشتانش را حس کنم. صدایش واضح و طبیعی بود، در حالی که صدای بقیه گنگ بود. سفید پوشیده بود، اما نمی‎دانم کت و شلوار بود، عبا یا چیز دیگری. او گفت «نترس». (راستش، از اول هم نترسیده بودم، و با دیدن او خیلی احساس آرامش کردم.) او چیزهایی گفت که من تا به حال آنها را بازگو نکرده‎ام (و نخواهم کرد)، و بعد گفت که روزی دوباره با هم خواهیم بود.
تجربه نزدیک به مرگ در اثر زایمان. چیزی که در مورد این تجربه از همه جالب‎تر است این است که معلوم شد شخصی که در این تجربه ملاقات کرده بود مردی است که بعدا در زندگی‎اش با او آشنا شد، اما آن مرد از نقش خودش در این تجربه اصلا خبر ندارد!

130. آرتور بی تجربه نزدیک به مرگ . تجربه نزدیک به مرگ 567. اصل انگلیسی، ترجمه مائده به فارسی. سپس نور گفت: «چه کار می‌‍کنی؟» من جواب دادم: «دارم می‌میرم». نور از من پرسید: «برای مردن آماده‌ای؟» من پاسخ دادم: «نه! کارهایی هست که باید انجام دهم». سپس نور گفت: «درسته. برمی‌گردی و آنها را انجام می‎دهی. وقتی کارت تمام شد، برگرد و دوباره مرا ببین».
این تجربه ناشی از واکنش آپنه خواب به درمان سرطان بود. عواقب بعد از درمان قابل توجه بودند!

129. تجربه نزدیک به مرگ کریس کی 6/8/2002. تجربه نزدیک به مرگ 564. اصل به زبان انگلیسی، ترجمه مائده به فارسی. سپس بدنم را روی تخت عمل دیدم – من در بالا شناور بودم. می‌توانستم تجهیزات اتاق و گفتگوی میان پزشکان و پرستاران را تشخیص دهم. من نترسیده بودم. به نوعی جدا شده بودم، تقریبا از لحاظ بالینی. با خودم فکر کردم «هوم، باید مرده باشم». سپس به یاد نوزاد تازه متولد شده‌ام افتادم و دعا کردم «لطفا بذار بمونم. من یک بچه کوچک دارم».
این یک تجربه نزدیک به مرگ شهودی (ادراک خالص) با هدف ادامه زندگی برای بزرگ کردن فرزندش است.

128. ژان اس. تجربه نزدیک به مرگ 6/4/2002. تجربه نزدیک به مرگ 561. اصل به زبان فرانسه، ترجمه به انگلیسی. ترجمه مائده به فارسی. من یک شیرجه نفسگیر به داخل یک تونل زدم. افراد بی‌حرکتی را دیدم. همکاران قدیمی‌ام را دیدم (که سالها پیش فوت کرده بودند)، که علامت‌هایی می‌دادند، انگار که می‌گویند «با ما بیا». پدر و مادرم را دیدم (که از سال 1979 فوت کرده بودند)، آنها هم علامت‌هایی می‌دادند و از من دعوت می‌کردند که آنها را دنبال کنم. همچنین مادرزنم را دیدم که علامت می‌داد تا من را از دنبال کردن افراد دیگری که آن علامت‌ها را می‌دادند، بازدارد. من همچنان تندتر و سریع‌تر و عمیق‌تر و عمیق‌تر به سمت یک نور سفید مایل به آبی که مرا به خود جذب می‌کرد، فرو می‌رفتم.
تجربه نزدیک به مرگ اولین ربان خارجی ماست! همچنین جالب است که این رویداد نسبتا جدید است (3 ماه پیش)، و ممکن است بعد از یکپارچه شدن، که معمولا پردازش تجربیات 7 سال طول می‌کشد، چیزهای بیشتری به داستان اضافه شود.

127. تجربه نزدیک به مرگ ورن 5/25/2002. تجربه نزدیک به مرگ 559. متن اصلی به زبان انگلیسی، برگردان به فارسی توسط فرشته مفاخر این تجربه آنقدر واقعی بود که هیچ دلیلی نداشت باور کنم که آنچه تجربه کردم، «به صورت فیزیکی» اتفاق نیفتاده است، و بعد از به هوش آمدن داستانم را برای یکی از پرستاران بازگو کردم. او در ادامه صحبت‌هایم گفت که من را «درست بعد از ساعت 5» پیدا کردند و در جایی که سرم به جعبه سربازی خورده بود افتاده بودم. او گفت امکان نداشته که من بتوانم در اتاق راه بروم و تمام آن کارها را بکنم، چون هیچ کس بعد از آن میزان آسیبی که من دیده بودم، نمی‎تواند حرکت کند. همچنین گفت که من در حالی پیدا شدم که دچار هیپوترمی شده بودم و دو بار مُردم: یک بار در آمبولانس و بار دیگر در اتاق عمل.
این تجربه نزدیک به مرگ در نتیجه بیهوش شدن رخ داد. شگفت انگیزترین نکته‌اش این است که او تا بعد از حادثه که پرستاران به او گفتند از جایی که در ابتدا افتاده بود تکان نخورده است، نمی‎دانست که این ماجرا واقعی نبود.

126. تجربة الاقتراب من الموت Lindsey J 5/25/2002. تجربة الإقتراب من الموت 557. از انگلستان. اصل به زبان انگلیسی، ترجمه مائده. وقتی بیهوش شدم، پرستارها سعی کردند مرا به تخت برگردانند. چیزی که بعد از آن به یاد می‌آورم روشنایی است، انگار که کسی در میان ابرها نشسته باشد، و دوست قدیمی من استوارت آنجا بود. او حدود 24 سال قبل در سن 21 سالگی در اثر سرطان فوت کرده بود. او شبیه خودِ قدیمی‌اش بود، نسخه سالم او که کاملا تپل بود، نه آن شخص لاغر و نحیفی که در طول بیماری‌اش به آن تبدیل شده بود. موهایش در اطراف شقیقه‌ها خاکستری شده بود، دقیقا همانطور که اگر زنده بود در حال حاضر به نظر می‌رسید. من به او گفتم: «موهات خاکستری شده».
عوارض بعد از جراحی باعث این تجربه نزدیک به مرگ شد، که در آن دوست قدیمی خود را که سال‌ها پیش فوت کرده بود، ملاقات کرد.

122. تجربه‌ی نزدیک به مرگ Mandy J در تاریخ 14/5/2002. تجربه‌ی نزدیک به مرگ 554. اصلی به زبان انگلیسی، ترجمه به فارسی توسط الف.فاتحی لازم بود که سنگ صفرای من را از طریق لیزر خارج کنند. اما زمانی که آنها می‌خواستند شکمم را متسع کنند، هوای خیلی زیادی داخل آن کردند و همین فشار بیش از حدی روی آئورت من وارد کرد- آنها مرا برای یک دقیقه و 25 ثانیه از دست دادند. آن یک دقیقه و 25 ثانیه بسیار فوق العاده تر از کل زندگی من بود و شگفت انگیزترین تجربه‌ای بود که تاکنون داشته‌ام.
یک دیدار فوق العاده‌ با خویشاوندان و یک توصیف قابل توجه از زمانی که او رو به بالا به بهشت نگاه کرد و پدر، پسر و روح القدس را دید.

120. مایکل سی تجربه نزدیک به مرگ 10/16/2004 & 5/3/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 2055/545. ترجمه توسط : ف.ف.هشنیزاز کانادا. من در مکانی بسیار آرام بودم روبرو با نور بسیار درخشانی که اذیت نمی کرد. آنجا چند تن (سه یا پنج) لاغر قد بلند بودند که چهره هایشان را من یا ندیدم یا نمی توانم به خاطر بیاورم. آنها مهربان به نظر می رسیدند.ما آرام آرام در حال حرکت به سمت نور بودیم. من هیچ راه رفتنی را به خاطر نمی آورم، فقط حرکت می کردیم. هیچ تونل قابل تشخیصی وجود نداشت، اما به نظر می رسید فضا دارای مرزهایی بود. یکی از آنها دست مرا گرفت و گفت:تو می توانی با ما بیایی.
این یک تجربه کودک قبل از مودی است که با بیماری شدید تشدید شده است. اگرچه خانواده او در مورد موجودات فضایی و توهم شوخی می کردند، اما داستان هنوز به عنوان یک NDE دنبال می شود.

119. ویلیام سی تجربه نزدیک به مرگ 4/29/2013. تجربه ای تا مرز مرگ 541. اصلی به انگلیسی جواد ترجمه به فارسی. در حین عبور از این ناحیه ‌که بنظر می رسید بی انتهاست و هر چند که اینطور نبود، وجود ارواحی را حس میکردم که در سایه بودند. درک میکردم که چرا به درون نور نگاه نمی کنند و دلیل عمده این عمل، تاثیر تلقین های مذهبی آنان بود که در زمین تجربه کرده بودند. آنها بر این باور بودند که بخاطر اعمالی که در زندگی زمینی شان کرده بودند، شایستگی آنرا ندارند تا به نور نگاه کنند.
شرح تجربه نزدیک به مرگ اش پس از تجربه اولین و دومین او و مطالبی که خوانده است. این توصیفات بی نظیر که با فروتنی خاصی گفته شده است، نظر یکی از اعضای شعبه “اتحادیه بین المللی مطالعات تجربه نزدیک بمرگ” در شهر سالت لیک می باشد. نامه ای ضمیمه می‌باشد با سوالاتی از “بنیاد مطالعات تجربه نزدیک بمرگ” و یک پست الکترونیکی دیگر

118. ایوان تجربه نزدیک به مرگ 4/29/2002. تجربه ای تا مرز مرگ 543. اصل به انگلیسی ، ترجمه شده توسط جواد به فارسی. اسم من یولانس است و ذهن من مقادیر زیادی دانش و توانایی را به من انتقال داده است. زمانی که در سال ۱۹۸۸ من از بدنم جدا شدم ( اسبی روی سرم افتاده و ایستاده بود) فقط در نور بودم و بالا میرفتم. مغز و بدنم را در پایین جا گذاشته و هیچ دردی را احساس نمی کردم. تنها ذهن انسان است که کماکان براه خود ادامه می‌دهد.
دو سال ادغام این تجربه آن را جالب تر می‌کند

117. Emma Louise S تجربه نزدیک به مرگ. 8/11/2004. تجربه دوم شخص نزدیک به مرگ. 10090. متن اصلی به زبان انگلیسی، برگردان به فارسی توسط فرشته مفاخر مادر بزرگم تجربه خارق العاده ای را در این دورانی که او را مرده تلقی کرده بودند تعریف کرد. او احساس کرده بود که انگار در حال سفری ملایم بر روی رودخانه ای است. صدای موسیقی زیبایی را شنیده بود. او احساس آرامش و لذت بیمانندی را تجربه کرده بود که هیچ وقت در عمرش با آن روبرو نشده بود. او معتقد بوده که مرده و به بهشت رفته است. در این زمان افکار ضد و نقیضی به سراغش آمدند. “فرزندانم بمن احتیاج دارند” در مقابل “ من نمیتوانم این همه زیبایی و آرامش را ترک کنم”. این افکار ضد و نقیض مدتی طولانی باهم کلنجار رفتند. پس از آن بیدار شده و بهبودی خود را به دست آورده و زندگی کامل و لذتبخشی را آغاز کرد. او بزرگ شدن و موفقیت بچه هایش را در زندگی شان دید.
این یک داستان NDE شگفت انگیز است ، با بیشتر تصاویر کلاسیک NDE و اثرات بعدی آن ، اما تقریباً یک قرن قبل از ایجاد اصطلاح "تجربه نزدیک به مرگ" از ریموند مودی و مدتها قبل از تبلیغ NDE ها اتفاق افتاده است.

116. 4/19/2002. تجربه خود به خودی خارج از بدن (SOBE) 10068. تجارب غیر غربی از روسیه. نسخه اصلی به روسی ، ترجمه شده توسط جیم به انگلیسی. جواد به فارسی ترجمه شده است. سپس احساس کردم که در داخل تونل تاریکی پرواز می‌کنم. البته اینگونه پروازها را در روزنامه های محلی و ارتباط جمعی آمریکا خوانده و شنیده بودم و یه جورایی انتظار آن را داشتم. سرعت پروازم بشدت افزایش یافت، اینگونه سرعتها در زندگی روزمره قابل تصور نیستند. چیزی نگذشت که نوری از فاصله دور پدید آمده و به سرعت بمن نزدیک شد. زمانی که من به درون نور رفتم کاملا در آن ذوب شدم. این نور خیلی درخشان بود ولی باعث آزار چشم نمی شد، رنگش شبیه کرم کمرنگ بود. تقریبا می‌شد ذرات رنگی تشکیل دهنده این نور را هم دید ولی این ذرات مانعی در مقابل تابش عظیم این نور نمی شدند.
این یک تبادل فرهنگی شگفت انگیز با چندین تجربه در طول زمان است - یک سفر معنوی. در سرزمینی در حال فروپاشی ، ویکتور کتاب مقدس (روح) را پیدا کرد و همچنین تعادل و هدف را در زندگی یافت.

115. تجربه نزدیک به مرگ پرانا 3/21/1999. SOBE تجربه نزدیک به مرگ 10065. تجربه غیر غربی هند. ترجمه شده به فارسی توسط محمد ز. بعد از تا یک جایی رفتن برای مدتی بدون حرکت ایستادم. میخواستم همسرم رو صدا بزنم و بهش بگم اما نمی تونستم هیچ کاری بکنم. بعدش به همون صورت پایین اومدم و با یک حرکت ناگهانی وارد بدنم شدم. دیگه میتونستم تکون بخورم و از جا پریدم. تنها اثر بعد از اون این بود که دچار ترس از محیط بسته شدم.
تجربه خارج از کالبد بدون اختیار بخاطر تب بعد از سقط جنین ناخواسته

114. تجربه نزدیک به مرگSK 4/19/2002. تجربه نزدیک به مرگ 538. اصل به انگلیسی ، ترجمه شده توسط محمد ز به فارسی. در اون لحظه که بیدار شدم تعجب کردم چرا منو تو یه چنین تخت بلندی گذاشتن-- حداقل ۲ متر از زمین فاصله داشتم و مادرم رو که اون پایین کنار تختم نشسته می دیدم. یک تجربه کوتاهی بود و بعد رفتم داخل کما.
این شخص از قابل توجه ترین آثار بعد از تجربه نزدیک به مرگ را دارد. یک سمفونی کامل را نوشته است. قبل از تجربه نزدیک به مرگ سواد موسیقی نداشته.

113. تجربه نزدیک به مرگ لین 4/19/2002. تجربه نزدیک به مرگ 539. اصل به انگلیسی ، ترجمه شده توسط محمد ز به فارسی. در یک مکان تاریک بودم. افراد دیگری اطرافم بودن؛ در هر دو سمت، بالا و پایین من. مکان تاریکی که در آن بودم بیشتر حالت "آبکی" داشت، پر از جیوه مایع. من در آن جیوه شناور بودم. یک راهرو روشن بالا سرم بود. روشنایی بیرونِ در اتاق بزرگی که من در آن بودم را غرق نور کرده بود. سخت داشتم تلاش می کردم به سمت راهرو برم. اما بعدش به طریقی متوجه شدم الان نمیتونم. فهمیدم که باید بمونم و مردمی که این پایین فریاد می زنند رو کمک کنم.
تجربه نزدیک به مرگ ایجاد شده توسط انسفالیت ویروسی، ماه در بخش مراقبت‌های ویژه بوده. تغییر شگفت انگیز در رژیم غذایی و اعمال دینی بعد از تجربه نزدیک به مرگ.

112. تجربه نزدیک به مرگ بروس 4/19/2002. تجربه نزدیک به مرگ 537. نسخه اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط فارسی Z به فارسی. یادمه توی یک مکان خیلی تاریک بودم، تمام سیاه. نترسیده بودم. فقط از اینکه چقدر این مکان تاریکه حیرت زده شده بودم. بعد حضور موجودات دیگر را حس کردم اما اصلا صورتشون رو ندیدم. یه جورایی میدونستم مادربزرگ و خاله‌ام اونجا هستند،و افراد دیگه که نمی شناختم. اونا پشت سرم بودن و دائما بهم میگفتن که باهاشون برم. حتی احساس کردم از پشت، شونه ام رو لمس کردن که من را متقاعد کنند برم پیششون.
یک مکان تاریک و راحت، بدون تونل، اما با بودن و شنیدن صدای اقوام.

111. آن تجربه نزدیک به مرگ 8/5/2003. تجربه نزدیک به مرگ 12011. ‘این یک ضمیمه برای ارسال تاریخ 4/16/02 است. من از تجربه خود با یک پیام کاملا واضح برگشتم که "خودکشی انتخاب ما نیست". هرگز یک گزینه نیست. من فکر می کنم کسی که آنجا بوده است هرگز خطر نمی کند که نتواند برگردد! '
آن ، اگر این را بخوانید ، اولین ارسال 4/16/02 را دریافت نکردیم. اگر می توانید دوباره آن را ارسال کنید ، ما دوست داریم بیشتر از پیام و داستان شما را با همه به اشتراک بگذاریم. 02/4/19

110. تجربه نزدیک به مرگ شیبانی 8/19/2001. تجربه نزدیک به مرگ 10066. تجربه بودایی غیرغربی از هند. اصل به انگلیسی ، ترجمه شده توسط محمد به فارسی در اون حین، داشتم به بدنم نگاه میکردم، به طور واضحی یادم میاد از اینکه اونی نیستم که آسیب دیده، خوشحال بودم. بدنم رو گم کرده بودم، تشخیصش نمی‌دادم. خودم رو به عنوان یکی که به کسی که روی زمین دراز کشیده نگاه میکنه میشناختم. هیچ دردی نداشتم و هیچ حسی. به غیر از خوشحالی اینکه من اونی که آسیب‌ دیده نیستم.

109. تجربه‌ی نزدیک مرگ ژانت بیرد 4/13/2002. تجربه نزدیک به مرگ 536. نسخه اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط پیمان به فارسی. وقتی من تنها بودم و از دور از دور یک "لکه" قرمز غول پیکر بود - شما آن فیلم را "لکه" می دانید؟ این چیزی بود که به نظر می رسید و چه بود ، من می توانستم "آن را ببینم و توضیح دهم" زیرا من پر از زندگی ابدی بودم-عیسی. من این چیز را به عنوان تمام "خلقت" می دانستم. این لکه شامل "همه" بود که تا حد هویت از دست رفته در هم آمیخته شده بود. آن به دنبال نوعی "غذا" بود تا آن را ادامه دهد اما به جایی نمی رسید. زیرا بدترین قسمت آن "احساس" بودن آن بود از بی زندگی - "هیچ ماده ای" برای آن وجود ندارد. بی روح بودن آن بدترین وحشت بود ... و آنجا بود که من پر از زندگی ابدی واقعی بودم. عیسی ، نه "عیسی مسیح" یا هر "مرجع مذهبی") ، و لکه سعی کرد به من نزدیک شود.
اگرچه مرگ در اثر مسمومیت رخ داده است ، اما این تجربه شباهت های بسیاری با آموزه های شمن مکزیکی درباره "عقاب" دارد. کتاب هدیه عقاب توسط کارلوس کاستاندا ، در مورد عقاب مجازی صحبت می کند که برای حفظ خود اشکال زندگی را می بلعد. شمن

108. آنالیزا تجربه نزدیک به مرگ 4/6/2002. تجربه نزدیک به مرگ 533. نسخه اصلی به انگلیسی، ترجمه شده توسط محمد. وقت تمام اون چیزی که یادم میاد اینه که تو اتاق بیمارستان بودم و ناگهان با یک نور درخشان سفید مایل به زرد و طلایی محصور شدم. نور در فاصله دور درخشان تر بود و من این نور را که انگار بر روی منظره بیرون پنجره تابیده می دیدم. به طور ناگهانی به طریقی داشتم به سمت این نور کشیده می شدم، و آن غیر قابل توصیف ترین حس از عشق و آرامش که من تا به حال تجربه کرده بودم بود. یک حال خوش ناب.
تجربه مقایسه شگفت انگیز و متضاد بین یک تجربه نزدیک به مرگ بهشتی و یک تجربه، مانند تجربه نزدیک به مرگ جهنمی.

107. تام پ تجربه نزدیک به مرگ 4/6/2002. تجربه نزدیک به مرگ 531. نسخه اصلی به انگلیسی، ترجمه شده توسط محمد وقتی که قلبم ایستاد، متوجه شدم وارد یک حالت بی وزنی میشوم و حرکت میکنم...در واقع از تخت اورژانس به سمت بالا می رفتم. روشنایی سفید و حس آرامش بخش زیادی وجود داشت. به بلند شدن بدون هیچ فشاری به پشتم فکر کردم. بعد از اون به هوش اومدم و تحت مراقبت های بعد شوک الکتریکی بودم. خیلی بیشتر از چیزی که قبلا حس میکردم ،ترسی نسبت به مرگ ندارم
تجربه نزدیک به مرگ در مرحله اولیه خارج از بدن

106. تجربه نزدیک به مرگ کارا 3/21/2002. تجربه نزدیک به مرگ 527. از استرالیا. اصل به انگلیسی ، ترجمه شده توسط علی به فارسی. می توان اینگونه توصیف کرد که پرواز در خارج از فضا و زندگی دوباره‌ای در بعضی از اتفاقات لاینحلی که در زندگی ات داشته ای.
تجربه مرتبط با زایمان. چیزی که درباره این تجربه بسیار قابل توجه است اینست که او وقتی فهمید مقصر نیست، مقصر تصادف ماشین را بخشید

105. تجربه‌ی نزدیک مرگ وی.وی 12/8/2002. تجربه نزدیک به مرگ 526. نسخه اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط پیمان. یادم آمد که در یک اتاق خاکستری رنگ و مردم در آن حضور داشتند. اتاق به نظر می رسید اتاق انتظار است. مردم به من نزدیک می شدند. بعضی از آنها را به عنوان خانواده احتمالی شناختم ، اما آنها را نمی شناختم. با این حال ، آنها من را می شناختند.
تجربه جالب نزدیک به مرگ با افراد آشنا در یک اتاق انتظار.

104. تجربه‌ی نزدیک مرگ جی.ام‌ 3/21/2002. تجربه نزدیک به مرگ 525. نسخه اصلی به انگلیسی ، توسط پیمان به فارسی ترجمه شده است. همه چیز، بسیار خوشایند بود و من از آنکه به سوی آن نور در حال حرکت می‌باشم بی‌نهایت، خشنود بودم .... که ناگهان، نور منفجر گشت و من در میان ساحل در حالی که اشخاصی، دور تا دورم را احاطه نموده بودند بیدار گشتم. همین که باری دیگر بر فراز ساحل، بیدار شدم همه چیز را دوباره، بسیار واقعی، مشاهده نمودم و صدای مردم را به وضوح ‌شنیدم. اندکی درد داشتم اما حالم خوب بود. جالب‌ترین
تجربه نزدیک به مرگ جایی که کودک غرق شد.

102. گیل تی. تجربه نزدیک به مرگ 3/11/2002. تجربه نزدیک به مرگ 521. اصلی به انگلیسی پیمان به فارسی ترجمه شده است. وقتی بدنم را ترک کردم ، هنوز فکر و احساس داشتم. بنابراین ، روح ، روح من ، واقعاً بدن را در یک بسته انرژی (فکر / احساس) رها می کند. نمی توانم به شما بگویم که روح تا کجا یا با چه سرعتی حرکت می کند. من یقین دارم که من از یک بعد عبور کردم - خارج از فیزیکی و به چیز دیگری ، جایی که تجارب فکر / انرژی هستند. هر نوری که می دیدم روح دیگری بود. من در رودخانه ای از روح شناور بودم.
این NDE برخی از جستجوهای مهم روح را تحت تأثیر قرار داد. توصیف جذابی از جهنم دارد. همچنین ، این یکی از معدود NDErs هایی است که در واقع می خواست به زمین برگردد!

101. ماریا G. نزدیک به مرگ تجربه 3/8/2002. تجربه نزدیک به مرگ 518. اصلی به انگلیسی. ترجمه شده توسط پیمان به فارسی. من در مقابل عیسی مسیح، قرار داشتم و پشت او نیز پدر و مادر بزرگ پدریم حضور داشتند که هر دو در گذشته بودند. آنان همان لباس‌هایی را بر تن داشتند که هنگام خاک سپاری در آن‌ها مدفون گردیده بودند. آن صحنه، همچون یکی از نقاشی‌های ال گرکو( مترجم: نقاش اسپانیایی دوران رنسانس )بود.
زندگی عمده روابط پیرامون با پسر را تغییر می دهد.

100. فردنا دی. تجربه نزدیک به مرگ 3/8/2002. تجربه نزدیک به مرگ 514. نسخه اصلی به انگلیسی ، توسط پیمان به فارسی ترجمه شده است ابتدا به شدت، هراسان‌زده گشته و تقلا ‌نمودم از لوله، خارج شوم اما اندکی بعد، سکوت و آرامشی بی‌مانند، مرا در خود، غرقه ساخت. به یاد می‌آورم گویا ابتدا خندیدم و ناگهان، حس کردم بر فراز پل، ایستاده و سرگرم تماشای جاده‌ی نزدیک رودخانه هستم. دیدم پیکرم در آب به این طرف و آن طرف می‌رود اما نتوانستم خودم را در بالای پل ببینم. شرایط به نحوی بود که گویا با چشمانم در حال تماشای جسم خویش بودم و به یاد می‌آورم با دیدن آن صحنه در ذهن با خود گفتم: بسیار خوب، همین است که شد! به هیچ وجه به غرق شدن نمی‌اندیشیدم و به یاد دارم بدون هیچ ترسی با خود می‌گفتم: خوب، همین است که شد.
تأثیر عمیقی روی او از یک قسمت نزدیک به غرق شدن.

99. Joy C تجربه نزدیک به مرگ 9/8/2001. تجربه نزدیک به مرگ 10055. نسخه اصلی به انگلیسی ، توسط پیمان به فارسی ترجمه شده است. قلبم با سرعت ۲۰۰ ضربه در دقیقه می‌کوبید. به راستی که چنین بود. دخترم به من گفت در تمامی مدتی که کارکنان فوریت‌های پزشکی، سرگرم فعالیت بر روی من بودند او مانیتور نمایش دهنده‌ی میزان ضربان قلب را مشاهده می‌نموده است و کمترین عددی را که دیده، ۱۹۸ بوده است. آنان الکترودهایی را به سراسر بدنم متصل نموده بودند. سرانجام، رگی مناسب را می‌یابند و به من سرمی تزریق می‌نمایند سپس مرا که زنی سنگین وزن( شخصی حدودا ۲۰۰ پوندی )بودم برای انتقال به طبقه‌ی پایین بر
اگرچه نسبتاً اخیر است (حتی یک ماه هم نیست) و فقط ابتدای NDE را دارد ، اما تلاش می کند NDE را در زندگی خود ادغام کند ، عواقب برجسته ای را تجربه می کند.

98. لری تجربه مرگ نزدیک . تجربه نزدیک به مرگ 23196. الأصل بالإنكليزية ، ترجمه إلى الفارسية محمد ز. به بالا نگاه کرد و منو دید، حالت صورتش تماما تعجب بود. قسمت جالب تر تجربه اینجا بود که من میتونستم احساساتش رو حس کنم جوری که انگار مال خودم بودن. اومد سمت من و من هم رفتم سمتش… بلندم کرد و چرخوندم و میگفت 'دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم.'
مجموعه ای از ارتباطات بعد از مرگ و ملاقات در خواب با تعدادی از اعضای خانواده. نشان دهنده طیف ارتباط بین اعضای خانواده در این دنیا و دنیای دیگر است. این نوشته همچنین بخشی از وبسایت ارتباط پس از مرگ به نشانی www.adcrf.org می‌باشد.

97. تجربه پس از مرگ بیل 2/10/2002. تجربه نزدیک به مرگ 506. اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط فارسی توسط فرشاد. پس از اینکه شعاع های الکتریسیته با من تماس پیدا کردند، فهمیدم که همه چیز را میدانم. و تمامیت خلقت را فهمیدم. بهشت یا جهنم همانند آنچه که دین مسیحیت یا سایر ادیان توصیف میکردند وجود نداشت. فقط یک آفرینش یکپارچه وجود داشت.
تجربه نزدیک به مرگ مرتبط با تصادف خودکار. نور و عناصر دانش جالب توجه.

96. تجربه پس از مرگ کاتلین 2/10/2002. تجربه نزدیک به مرگ 507. اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط فارسی توسط فرشاد. من فقط میخواستم که در آنجا برای ابد معلق باقی بمانم. احساساتی که من را در بر گرفته بود هرگز در روی زمین تجربه نکرده بودم. بنظر میرسید که عشق و صلح و امنیت چندین برابر بیشتر و قویتر مرا در بر گرفته بود.
من فقط می خواستم برای همیشه در آنجا بمانم. من هرگز احساساتی را که محاصره کرده بود ، تجربه نکردم. به نظر می رسد عشق ، صلح و امنیت بارها و بارها از من بیشتر بود.

95. تجربه پس از مرگ ویلیام 2/3/2002. تجربه نزدیک به مرگ 505. اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط فارسی توسط فرشاد. دانش NDE قبل از تجربه در طول تجربه بر روی گزینه های تاثیر گذار تأثیر می گذارد. تصاویر تناسخ.
دانش NDE قبل از تجربه در طول تجربه بر روی گزینه های تاثیر گذار تأثیر می گذارد. تصاویر تناسخ.

94. تجربه نزدیک به مرگ 2/3/2002. تجربه نزدیک به مرگ 502. اصلی به انگلیسی. ترجمه شده توسط فارسی توسط فرشاد. اولین نکته ای که توجه من را جلب کرد این بود که من داشتم وقایع پیش رویم را از بالا و از گوشه ای در سقف اتاق بازیهای ویدئویی نگاه میکردم. دیدم که یک پسر بزرگتر و قوی تر داشت پسری که سر من را به دیوار کوبیده بود به سمت خود میکشید.
تجربه 13 ساله نزدیک به مرگ که مربوط به مبارزه است.

93. اصل به انگلیسی ، ترجمه شده توسط محمد ز به فارسی. 5/10/2000. تجربه نزدیک به مرگ 10047. اصل به انگلیسی ، ترجمه شده توسط محمد ز به فارسی. بعدش اینجام، به یک دایره زرد و نارنجی نگاه می‌کردم و ترسناک بود. نمیدونم کجام. اما زیباست. ناگهان مثل دید تونلی به داخل یک تونل نگاه می کنم. نور کوچک صورتی به آبی مایل به سبز تبدیل شد. لحظه ای بود که زندگیم در حال گذر بود. بعد من این بالا به این دایره زرد و نارنجی نگاه می کن، نگاه کردن به داخل تونل نرم بود داغ بود. همه چیز ساکت هستش. سکوت زیاد. اما آرامش بخش. هیچ نظری ندارم اما میدونم رو زمین نیستم. میدونم‌! ناگهان یک صدایی اومد. مردونه یا زنونه نبود. قشنگ و لطیف نبود. کسی که تقلید صدا میکنند رو دیدین، این افراد نمی توانند این صدا رو تقلید کنن. علتش هم اینه که فقط یک صدا مثل اون هست. وقتی این صدا رو میشنوی، میشناسیش. نمیتونم توصیفش کنم. محکم، بدجنس و لطیف نبود. یک صدا بود. نمیتونم این صدا رو توضیح بدم. و نمیتونستم روم رو برگردونم طرفش چون داشت با من صحبت می کرد. یادم نمیاد چی بهم میگفت. یادمه که می گفت "باید برگردی. اما آماده تو نیستیم"

92. تجربه نزدیک به مرگ 1/12/2002. تجربه نزدیک به مرگ 491. اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط فارسی توسط حمید من آموختم که یک لبخند ساده، یک حرف محبت‌آمیز یا یک سپاس می‌تواند مسیر زندگی یک شخص را تغییر دهد. به من هدیه‌ای از بصیرت، دید و آگاهی معنوی ارزانی شد تا شالوده‌ی هستی را درک کنم.
تجربه نزدیک مرگ پرستار با جراحی و شوک سپتیک همراه است.

91. تجربه پس از مرگ Chae 2/8/1999. تجربه نزدیک به مرگ 10048. اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط فارسی توسط فرشاد. همه آنهایی که آنجا بودند موجب شدند تا حس کنم که در خانه هستم و بیشتر و بیشتر دلم میخواست که با آنها بروم. من داشتم به پیش رو مینگریستم و متوجه حیات گذشته خویش نبودم. زیرا میدانستم که تمام اطرافیانم تصمیم مرا برای ماندن با آن موجودات عالی خواهند پذیرفت.
تجربه نزدیک به مرگ هنگام عمل در سن 18 سالگی در حین بارداری.

90. Traci تجربه نزدیک به مرگ 1/12/2002. تجربه نزدیک به مرگ 494. ترجمه توسط ف.ف.هشنیز روی چمن‌های بلند تازه‌ای که با نسیم ملایمی می‌وزید شناور بودم، و به آرامی به نوعی «برخاستم»، گویی روی یک محور افقی و همچنین کمی عمودی شناور بودم، به سمت یک نور فوق‌العاده درخشان، یک چیز خیره‌کننده. چیزی که عجیب است این است که من به نور خود نزدیک نشدم، نور در همان فاصله ای از من باقی ماند که من در فضا شناور شدم، و اینجا بود که تصاویر هولوگرافیک از چهره افرادی را دیدم که ندیده بودم. در زندگی قبلی من، آنها به سمت من و سپس "از طریق" من هجوم آوردند.
تجربه نزدیک به مرگ ناشی از واکنش آلرژیک و افیوژن پریکارد با ناهشیاری آشکار.

89. تجربه نزدیک به مرگ دبرا 1/12/2002. تجربه نزدیک به مرگ 489. نسخه اصلی به انگلیسی ، ترجمه شده توسط فارسی توسط ناصر. من با وجود اینکه می دیدم خانواده ام چقدر ترسیده بودند و کاملا نگران من بودند، هیچ تمایلی و نیازی به بازگشت به دنیا و خانواده ام احساس نمی کردم. من فقط می دانستم که همه چیز خوب است و آنها نیز مشکلی ندارند. احساس آرامش و آسودگی زیادی وجود داشت - گویی که همه نگرانی ها یا مسئولیت ها وجود نداشته یا بی معنی هستند. من می دانستم که با خدای خود هستم و نمی خواهم به بدن و خانواده خاکی خود برگردم.
تجربه نزدیک به مرگ همراه با خونریزی داخلی.



داستان های فعلی تجربه نزدیک به مرگ
فهرست سایت
فهرست آرشیو

7/1/23-12/31/2023
1/1/23-6/30/2023
7/1/22-12/31/2022
1/1/22-6/30/2022
7/1/21-12/31/2021
1/1/21-6/30/2021
7/1/20-12/31/2020
1/1/20-6/30/2020
7/1/19-12/31/2019
1/1/19-6/30/2019
7/1/18-12/31/2018
1/1/18-6/30/2018
7/1/17-12/31/2017
1/1/17-6/30/2017
7/1/16-12/31/2016
1/1/16-6/30/2016
7/1/15-12/31/2015
1/1/15-6/30/2015
7/1/14-12/31/2014
1/1/14-6/30/2014
7/1/13-12/31/2013
1/1/13-6/30/2013
7/1/12-12/31/2012
1/1/12-6/30/2012
10/1/11-12/31/2011
7/1/11-9/30/2011
1/1/11-6/30/2011
10/1/10-12/31/2010
7/1/10-9/30/2010
1/1/10-6/30/2010
7/1/09-12/31/2009
1/1/09-6/30/2009
7/1/08-12/31/2008
1/1/08-6/30/2008
10/1/07-12/31/2007
7/1/07 -9/30/2007
1/1/07-6/30/2007
7/1/06-12/31/2006
1/1/06-6/30/2006
7/1/05-12/31/2005
1/1/05-6/30/2005
7/1/04-12/31/2004
1/1/04-6/30/2004
2003
7/1/02-12/31/2002
1/1/02-6/30/2002
1998-2001




محتوا و مطالب این سایت – غیر انگلیسی
NDERF in English





Near Death Experience Research Foundation
©1998-2024 Experience Research Foundation (NDERF) All rights reserved.