بنیاد تحقیقات تجربه نزدیک مرگ (NDERF)
تجربیات فردی تجربه نزدیک به مرگ 7/1/2009 - 12/31/2009
متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید


این تجارب نزدیک مرگ، مانند سایر تجاربی که با شما سهیم شدیم ، اگر فرد تجربه کننده درخواست کرده باشد، به گونه ای ارائه می شوند که حریم خصوصی وی را کاملاً حفظ کند. ما فکر نمی کنیم این تغییرات، درک ما را از تجربه نزدیک مرگ بکاهد. به اعتقاد ما، این تغییرات برای همبستگی بنیاد NDERF لازمند.


تجارب نزدیک مرگ و توضیحات: در زیر، خلاصه ای از داستان ها قرار دارند. برای مطالعه ی نسخه ی کامل آنها، بر روی لینک نام تجربه کننده کلیک کنید.

تجارب نزدیک مرگ انحصاراً با بنیاد NDERF در میان گذاشته شده اند... تجارب بیشتر به زودی ارسال خواهند شد



2066.

2065. بو تجربه ترس-مرگ 12/20/2009. تجربه ترس مرگ 4221. برگردان:ف.ف.هشنیز در این لحظه زندگی من مانند یک فیلم شروع به پخش شدن کرد و تا امروز آن را برای من تماشا کردم. با گذشت زمان من شروع به فرو رفتن عمیق تر و عمیق تر کردم و وقتی دوستم که دستم را گرفته بود به امید بالا کشیدن من شروع به سر خوردن به سمت سوراخ یخ کرد و در آب جاری افتاد به او گفتم: ولش کن. از من، بهتر است که یکی از ما غرق شود تا هر دوی ما. در این لحظه فقط سر و یک دستم بالاتر از سطح آب بود. بعد اتفاقی افتاد، که فراتر از تمام ظرفیت انسان بود، و ناگهان هر دو روی یخ محکم دراز کشیدیم و کمی بعد توانستیم به ساحل برویم. دوستم بعداً به من گفت که من ناگهان مثل برادر کوچکترش سبک شدم.
تجربه ترس از مرگ به دلیل خطر غرق شدن.

2064. لین اچ تجربه نزدیک به مرگ 12/20/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4233. برگردان:ف.ف.هشنیز به سمت بالا شناور شدم. احساس می‌کردم مانند یک سفینه ی فضایی روی یک تونل یا پرتو شناور هستم، اما همه‌اش مه‌آلود و خاکستری بود. نمی‌توانستم ببینم چه چیزی پشت سرم است، زیرا در امتداد این تونل به سمت عقب شناور بودم (مانند تونل که به سمت هواپیما می‌رود). با زاویه حدود هفتاد درجه به سمت بالا می رفت. من فشاری را در پشت سر روحم احساس می‌کردم که انگار مرا از پیشتر رفتن باز می داشت. صدایی را شنیدم که تصور کردم خدا بود که می‌پرسید آیا از تصمیمم برای رفتن مطمئن هستم یا نه. وقتی خارج از بدنتان هستید، عشق خالصید و تنها با خالص ترین نیت تصمیم می گیرید. شما کاملاً غیرخودخواه هستید. از من خواسته شد به این فکر کنم که اگر الان بروم چه اتفاقی می افتد. من صحنه ای از بزرگ شدن دخترم توسط پدربزرگ و مادربزرگش را دیدم، در حالی که شوهرم هر چند وقت یکبار به ملاقات های عجیب و غریب می رفت. او بسیار سخت تربیت شده بود و عمیقاً ناراضی، عصبی و ترسیده بود. سپس آن را با نحوه ا ی که خودم او را تربیت می کردم مقایسه نمودم و باید تصمیم می گرفتم که برگردم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل عوارض بعد از زایمان

2059. ریک تجربه نزدیک به مرگ احتمالی 12/20/2009. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 4226. برگردان:ف.ف.هشنیز در تجربه ی نزدیک به مرگم، در قبرستان خانوادگیم ایستاده بودم. هر کسی در قبرستان یکی از اقوام من است. قدمت این قبرها به سال ۱۸۶۹ برمی گردد. من تعدادی از بستگان مرده ام را دیدم که پیرامون من ایستاده بودند. با این حال، هیچ یک از آنها نمی توانستند مرا ببینند. در این تجربه، هیچ سنگ قبری در قبرستان وجود نداشت. برخی از افرادی که در آنجا دیدم پیش از تولد من مرده بودند، با این حال من می توانم رفتار آنها را توصیف کنم. من از میان جمعیت اقوام مرده گذشتم و دریافتم که آنها به یک سمت نگاه می کردند، انگار منتظر رسیدن یک ماشین هستند. من دریافتم که حتی وقتی درست کنار بعضی از آنها راه می رفتم نمی توانستند مرا ببینند. تصمیم گرفتم صحنه را ترک کنم زیرا احساس کردم آن شخصی نبودم که آنها دنبالش بودند. وقتی از خواب بیدار شدم، در راهروی یک بیمارستان روی برانکاردی دوانده می شدم.
تجربه ی نزدیک به مرگ احتمالی به دلیل بیماری

2053. تجربه نزدیک به مرگ ریتا اس 11/21/2009. تجربه نزدیک به مرگ 22173. برگردان:ف.ف.هشنیز نخستین رویدادی که می توانم به خاطر بیاورم، زمانی بود که سه ساله بودم. در یک استخر شنا بودم. نمی توانستم شنا کنم و به نوعی تا انتهای آن راه رفتم. زیر آب رفته و شروع به غرق شدن کردم. آب داغ بود، اما نکته ی بعدی که می دانستم این بود که خانمی را دیدم که کنار استخر حمام آفتاب می گیرد و خودم را می بینم که در حال غرق شدن است! تعجب کردم که چرا او نمی توانست مرا ببیند. بعد به یاد می آورم که روی زمین بودم و می خواستند مرا احیا کنند.
تجربه نزدیک به مرگ ناشی از غرق شدن در سن سه سالگی و چندین تجربه ی خارج از بدن

2051. Lisette D تجربه نزدیک به مرگ 12/6/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4206. برگردان:ف.ف.هشنیز من احساس سرخوشی کردم سپس ناگهان تصاویر، پروانه، همه چیز تغییر کرد. به تدریج ، رنگ ها ناپدید شدند، سیاه و سفید می دیدم و سپس تصاویر ناپدید شدند. تصاویر بیش تری وجود نداشتند، فقط صداها. ان گونه حساس نکردم که در یک تونل بودم، با اعتمادی بی قید و شرط حضوری را که همراهم بود دنبال می کردم و کلی خندیدیم و حرف زدیم. آنگاه داشتیم به گروهی از حضورها نزدیک می شدیم چون می توانستم صداهای زیادی بشنوم. شنیدم ،'او اینجا چه کار می کند؟ او نباید ادامه دهد. او باید برگردانده شود.'
تجربه ی نزدیک به مرگ ناشی از برخورد عابر پیاده باماشین.

2048. تجربه نزدیک به مرگ کاسپر 12/6/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4210. برگردان :ف.ف.هشنبز نمی دانستم که مدت کوتاهی پس از مرگ میشل، نزدیک بود زندگیم را از دست داده و این امتیاز را داشته باشم که اولین تجربه ی نزدیک به مرگم را تجربه کنم. در طول NDE می‌توانستم بدنم را که روی یک برانکارد درازکشیده بود ببینم در حالی که خدمه ی آمبولانس با تب و تاب برای نجات جان من کار می‌کردند. بی خبر از هر نوع زمان یا مسافتی، روح من بالا درمیان ابرها شناور شد - تا این که من و میشل دوباره در معبدی به نام زیبا به هم پیوستیم. وقتی وارد معبد شدیم، نفسم بند آمده بود و ایستاده بودم طاق‌نماهای حکاکی شده ی بی نقص و ستون‌های باشکوه را تحسین می‌کردم. از آنجایی که میشل هنوز قادر به راه رفتن نبود، مجبور شدم او را (برای عبور) از میان دروازه های معبد حمل کنم. در طرف دیگر دروازه، شش تکیه گاه به صورت دایره ای جای داشتند. به نوعی، می دانستم که آنها مخصوصاً با هنر دستی برای افرادی ساخته شده اند که نمی توانستند بدون کمک بنشینند. پس از گذاشتن پسرم روی یکی از صندلی ها، منطقه را ترک کردم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل واکنش آلرژیک.

2046. اوریانا R تجربه ترس مرگ 12/6/2009. تجربه ترس مرگ 4202. برگردان:ف.ف.هشنیز در یک ماشین در حال رانندگی بودم و انگار می خواستم با یک کامیون تصادف کنم. اما، چیزی فرمان را گرفت، مرا به سمت بالا به سمت نوری درخشان پرتاب کرد و من توسط چند موجود دوست داشتنی احاطه شدم. همان طور که به سمت نور می رفتم (این)پیام با من به اشتراک گذاشته شد. 'مهم نیست که چه کاری انجام داده‌ و چه کاری انجام نداده‌اید، شما محبوب هستید. مهم نیست که چه کاری انجام خواهید داد و چه کاری انجام نخواهید داد ، شما محبوب هستید. جهان کامل است و شما کامل هستید.'
ترس از تجربه ی مرگ ناشی از تصادف قریب الوقوع با خودرو

2045. دیوید یک تجربه نزدیک به مرگ 12/6/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4175. برگردان: هشنیز همان طور که از محل برخورد دور می شدم، تصادف، ماشینی را که در آن نشسته بودم له کرد و من از خودرو به بیرون پرتاب شدم.همان طور که در بزرگراه پرتاب و ضربه به سر و دیگر جراحات را متحمل می شدم، در ذهنم بالای صحنه تصادف شناور بودم و اتفاقات را تماشا می کردم. صحنه با حرکت آهسته ی شدید در حال حرکت بود و به احتمال زیاد در کمتر از یک دقیقه اتفاق افتاد. اما برای من در یک دوره ی طولانی آشکار می شد. من همچنین زندگیم را با صحنه های متعدد و خاطرات دوران کودکی و خاطرات زنده ی عزیزانی که پیشتر فوت کرده بودند و همچنین دوستان و بستگان فعلی، تجربه (و مرور)کردم. من همچنین سفر به درون یک تونل را تجربه و بسیاری از بستگان درگذشته ام را دیدم که به نظر می رسید از من استقبال می کردند.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل تصادف خودرو

2044. Gail K تجربه نزدیک به مرگ 12/6/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4174. برگردان:ف.ف.هشنیز پس از احساس درد شدید و ترس عمیق در حین خفه شدن، متوجه «شناور» بودن در میان یک منطقه ی تاریک(قیرگون، تاریکی فراگیر) شدم که هیچ محدوده یا مرزی نداشت. از کنار موجودات شناور دیگری گذشتم که به نظر می رسید در تاریکی به نوعی معلق هستند یا گیر کرده اند، اگر این آن را بهتر توصیف می کند. به نظر می رسید یکباره در درون یک درخشش سفید شدید، خالص و شادی بخش شناور بودم که مانند همه ی چیزهای خوب، شادترین عشق و احساس کامل آرامش و رضایت را القا می کرد. احساس کردم چگونه اعمالم در زندگی بر افراد پیرامونم به هر دو شکل مثبت و منفی تاثیر گذاشته بود. می دانم به من گفته شده بود که اینجا باید کاری انجام دهم ولی به یاد نمی آورم چه بود. با این حال، می دانم که هر کاری را که قرار بود انجام دهم، انجام خواهم داد.
تجربه ی نزدیک به مرگ به خاطر حمله ی جنایتکارانه

2041. Edie F تجربه نزدیک به مرگ 12/6/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4167. برگردان:ف.ف.هشنیز من مطمئنم که تجربه ی نزدیک به مرگ من در زمانی پس از تولد دوم اتفاق افتاد زیرا این زمان خونریزی و افت در فشار خون بوده است. نخستین چیزی که در مورد آن به یاد می‌آورم این بود که به نظر می‌رسید به صورت افقی در امتداد چراغ‌های رنگی که صداهایی داشتند سفر می‌کردم، با یک آگاهی از این که هر رنگ صدای خاص خودش را داشت. آگاهی من از خودم شامل بدنم نمی‌شد، اما در حالی که پیش می رفتم و به این نورها گوش می‌دادم، کاملاً متوجه بودم که چه کسی هستم. از یک ردیف حرکت می کردم تا آن ردیف به پایان می رسید، سپس با نورهایی با یک رنگ مختلف و صداهای گوناگون به ردیف بعدی و به سمت دیگر می رفتم تا دوباره به انتهای ردیف می رسیدم. سپس به یک ردیف دیگر می رفتم و از جهت دیگر برمی گشتم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل عوارض بعد از زایمان دوقلو.

2035. دایان اچ. تجربه نزدیک به مرگ 12/6/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4156. برگردان:ف.ف.هشنیز من در یک تصادف تقریبا مرگبار وسیله ی موتوری، از ماشینم جدا شده و هوایی به بیمارستان محلی منتقل شده بودم. در حین هلیکوپتر سواری گفتگویی با مادرشوهر و مادربزرگ مرحومم داشتم. به یاد می آورم که از دیدن آنها خیلی خوشحال بودم و لبخند می زدم و احساس سرخوشی می کردم. می خواستم آنها را در آغوش گرفته و ببوسم اما مادرشوهرم به سادگی گفت: "برگرد، هنوز وقتت نرسیده." من احساس بهت زدگی کرده و حس کردم چهره ی عجیبی درآورده ام. او با این ادامه داد: «امی نمی‌تواند این قدر نزدیک به از دست دادن من ، تو را از دست بدهد، . برگرد و با او باش.»چنان نگاه محبت آمیزی در چهره اش داشت. مادربزرگم بالای شانه اش بود، لبخند می زد و سرش را تکان می داد بله . امی شریک قدیمی من است. به یاد می آورم که فکر کردم حق با اوست و آنها ناپدید شدند.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل تصادف خودرو

2030. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ کاتلین پی 12/6/2009. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 4145. برگردان:ف.ف.هشنیز بعد، خودم را در محاصره ی نوری فراگیر دیدم.فوق العاده بود، آرامش بخش و به طرزی باورنکردنی خوب توصیف می توان کرد. درخششی بود که انگار در مرکز شعله ی یک شمع بود، آن درخشش زرد نارنجی. هیچ حسی از بدن نداشتم و فقط نور را می دیدم. احساس می کردم بین ماندن دو دل شده بودم و خیلی دلم می خواست. از خودم شنیدم که با اشاره به پسرم می‌گفتم: "اما او فقط نه سال دارد". بلافاصله پس از آن، خود را (درحالی)یافتم که روی تخت بیمارستانم نشسته ام، هیچ دستگاهی آنجا نبود، هیچ IV( intravenous-داخل وریدی) وجود نداشت.احساس خوبی داشتم.
تجربه ی نزدیک به مرگ احتمالی در طول عارضه ی پس از جراحی..

2019. Ollie K تجربه نزدیک به مرگ 11/21/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4130. برگردان:ف.ف.هشنیز من تا نزدیک سقف ارتفاع داشتم و در حالی که به بدنم نگاه می کردم فکر می کردم که پیدا کردن من روی کمد چقدر برای آنها خنده دار خواهد بود. خیلی خوشحال بودم که بیرون از آن بدن وحشتناک دردمند بودم. وقتی داشتم می رفتم، دختر کوچکم که در آن زمان پنج سال داشت بیرون از پنجره ی حمام خندید. از صعود منصرف شدم و تلاش کردم به کسی در خانواده ام فکر کنم که بچه هایم را بزرگ می کرد. نمی دانم چقدر طول کشید، اما برایم واضح بود که کسی نبود آنها را بزرگ کند. گفتم 'خدایا ، لطفا اجازه بده برگردم ، باید بچه هایم را بزرگ کنم.'فکر می کنم می دانستم که او به من اجازه می دهد که برگردم. به پایین به بدنم نگاه کردم و از برگشتن به درون آن هراس داشتم. می دانستم که باید این کار را می کردم و به همین دلیل خودم را به سمت آن عقب کشیدم.
تجربه ی نزدیک به مرگ همراه با تب شدید.

2017. بنجامین اچ تجربه نزدیک به مرگ 11/21/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4127. برگردان:ف.ف.هشنیر سپس به محض اینکه تاریکی فرا رسید، از بین رفت و من در یک نوع مزرعه بودم. شلوار جین و یک پیراهن چهارخانه ی قرمز بر تن‌داشتم. بیرون خیلی آفتابی بود، پس همه جا روشن بود. سپس مردی را دیدم که به سمت من می آمد، و من احساس کنجکاوی کردم، بنابراین من نیز به سمت او رفتم. وقتی آنقدر نزدیک شدم که او را به وضوح ببینم، متوجه شدم که دارم به پدرم نگاه می کنم.پدرم دو سال قبل بر اثر سکته قلبی فوت کرده بود. او با تی شرت معمولی و شلوار جین آبی با کلاه جان دیر(John Deere)ش که همیشه می پوشید بود. حدود دو قدم از من فاصله گرفت. آنقدر به هم نزدیک بودیم که اگر می خواستم می توانستم او را لمس کنم. اما ما فقط برای چیزی که احساس می شد انگار برای همیشه بود ایستادیم. او فقط به من زل زد و هرگز کلمه ای نمی گفت.
تجربه ی نزدیک به مرگ بر اثر انفجار'دستگاه انفجاری دست ساز ' در عراق

2015. Ann Y. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 11/21/2009. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 4122. برگردان:ف.ف.هشنیز در تعطیلات بودم و در نهایت با یک روده ی پیچ خورده که برای مدت قابل توجهی رها شده بود ، در بیمارستان بستری شدم ، زمانی که تصمیم گرفتند یک جراحی اورژانسی روی من انجام دهند. تنها چیزی که می‌دانم این است که از در ورودی به درون اتاقی با نور روشن رفتم و آنجا پدر، مادر و دو برادرم بودند که فوت کرده بودند. پدرم که در هفت سال آخر عمرش به شدت مریض و روی ویلچر بود و در شصت و دو سالگی از دنیا رفت، کنار برادر بزرگم نشسته بود که در شصت و شش سالگی فوت کرده بود، آنگاه در کنار او مادرم بود. او در هفتاد و پنج سالگی از دنیا رفت. کوچکترین برادرم یک بری ایستاده بود و به آنها نگاه می کرد. (این همیشه مرا آزار داده است) او در چهل و دو سالگی بر اثر سرطان درگذشت. پدرم خندان و خوشحال و بدون اثری از بیماری ایستاد و به من گفت: "سلام عشقم خوشحالم که می بینمت" و دستانش را به سمت من دراز کرده یود که برادرم سرش را بلند کرد و گفت: "اینجا چه کار می کنی؟" که من پاسخ دادم "من اومدم به شما ملحق بشم" او گفت: "اوه نه"، "زمان تو فرانرسیده - برگرد."
تجربه ی نزدیک به مرگ احتمالی مرتبط با جراحی اضطراری روده.

2012. فرانک جی. تجربه نزدیک به مرگ 5/14/2007. تجربه نزدیک به مرگ 31670. برگردان:ف.ف.هشنیز اکنون این جاست که همه چیز واقعاً جالب می شود. دروازه های بهشت! خودم را در حال جستجو یافتم اما نتوانستم وارد شوم! شروع کردم به در زدن، ضربه زدن به دروازه های بهشت. مناظری که خارج از این دنیا بودند، مردمی که در حال بازی اوقات خوبی داشتند. منظره و صداها عظیم تر از هر چیزی که می شناسیم. نت ها و صداهای موسیقی عظیم تر از آن چیزی است که کلمات بتوانند توضیح دهند. جلوه ی بصری مقدار بی پایانی از رنگ های روشن بود (استفاده از رنگ برای تلاش در نقاشی رنگ). باز هم کلمات خیلی ساده هستند! همان طور که مناظر و صداها برایم عادی شد، خوشحال شدم که در جای درستی بودم، (اما) هنوز دروازه ها باز نمی شدند!
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل تصادف موتور سیکلت.

2007. Herb B. تجربه نزدیک به مرگ 11/15/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4184. برگردان:ف.ف.هشنیز این دور و بر زمانی است که متوجه شدم دیگر یک شکل بدنی ندارم. می دانستم چیزی تغییر کرده است، اما فقط آن را پذیرفتم. متوجه شدم که کم کم آغاز به بالارفتن کردم. همچنین یک احساس باورنکردنی آمدن آرامش و رفاه از پشت سرم داشتم. یک احساس کشش داشتم و ۱۸۰ درجه به سمت چپ آمبولانس چرخانده شدم. کشیدن مانند یک اثر آهن ربایی تدریجی بود. می‌توانستم یک دهانه ی مربع شکل را در قسمت بالاتر آمبولانس ببینم. پس از آن بود که کشش کنترل مرا در دست گرفت. می توانستم چیزی را ببینم که از دهانه ی مربع بیرون می ریزد. من می توانم آن را به بهترین شکل مانند بسیاری از چراغ های جلوی کوچکی که کمی از میان مه غلیظ سفید تابیده می شوند توصیف کنم. من به سمت دهانه و مه روشن سفید ، که مانند یک جویبار جاری بود کشیده می شدم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل تصادف موتور سیکلت.

2005. ماریا جی. تجربه نزدیک به مرگ 11/14/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4148. برگردان:ف.ف.هشنیز سپس ناگهان نوری را از دور دیدم، مانند کسی که ستاره ای درخشان را می بیند، و این زمانی است که فهمیدم باید به سمت آن نور بروم در حالی که در همان زمان آرامشی شگفت انگیز وجودم را فرا گرفت، آرامشی که پیش از این تجربه نشده بود، و خوشی بزرگ، بزرگ از رفتن به سوی نور. با رسیدن به آنجا، نور با شکوه و عظمت می درخشید. وقتی وارد نور شدم، شنیدم کسی نامم را صدا می کند. صدا پر از لطافت بود و می گفت: "زمان شما نیست. شما دو فرزند دارید که به شما نیاز دارند. باید برگردی."
تجربه ی نزدیک به مرگ زایمان

2004. تجربه نزدیک به مرگ رابرت تی 11/14/2009. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 4182. برگردان: ف.ف.هشنیز در این سفر یادم می آید که نمی خواستم بمیرم چون از مادر هفتاد و هفت ساله ام که در خانه خیلی مریض بود مراقبت می کردم. نمی خواستم او را تنها بگذارم و به ویژه نمی خواستم مایه ی ناراحتی او شوم. در بازگشت به سفرم، وقتی به فکر مرگ اعتراض کردم، صدای خدا ، که آن را تشخیص دادم، مداخله کرد و با موجودی که برای سپردن من به دست آفریدگار تا این حد بی تاب بود صحبت کرد ،خدا به او گفت: 'هی، نمی بینی که او آماده ی مرگ نیست؟ او را به بدنش برگردانید.'
تجربه ی NDE یا مشابه NDE ، سخت برای گفتن

2003. جولی دی. تجربه نزدیک به مرگ 11/14/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4180. برگردان:ف.ف.هشنیز یادم می آید کنار مردی ایستاده بودم که یک عبای خاکستری با کلاه(مخصوص کشیشان) بر تن داشت. سمت چپم ایستاده بود. تمام زندگیم را تا آن لحظه احساس کردم. غمی مقاومت ناپذیر بر من چیره شده بود زیرا زندگیم تهی بوده است. نمی خواستم گریه کنم. این احساس یا فکر به من دست داد که باید زندگی را از سر بگیرم، زیرا چیزی را که برای آن اینجا آمده بودم انجام نداده یا یاد نگرفته بودم. در هیچ زمانی در طول این تجربه از بدن زمینی خود آگاه نبودم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل خفگی

2002. تجربه نزدیک به مرگ کوربین 11/14/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4179. برگردان:ف.ف.هشنیز سپس به یکباره احساس راحتی بر من غلبه کرد و فکر کردم "بالاخره تمام شد." سپس من خانه بودم و اطرافم نور سفید خالص و عشق و مراقبت کامل و آرامشی بود که هرگز نشناختم و فراموش نخواهم کرد. من نمی توانستم کسی را ببینم اما می دانستم که تنها نیستم و چیزی برای ترسیدن ندارم. در تمام مدت این احساس طاقت فرسا وجود داشت که بالاخره به خانه برگشتم. بعد از یک عمر انتظار، همه چیز عالی بود و زندگی من اکنون کامل شده بود.
تجربه نزدیک به مرگ ناشی از خونریزی روده

2001. گرتا پی تجربه نزدیک به مرگ 11/14/2009. تجربه نزدیک به مرگ 4177. برگردان:ف.ف.هشنیز سپس صدایی شنیدم - غنی، دوست داشتنی، ژرف و بیشتر شبیه گویندگان رادیویی آن دوران (آنها نمی توانستند روی آنتن شغل پیدا کنند مگر این که صداهای فوق العاده ای می داشتند).این صدا شروع به گفتن این به من کرد که من باید از آب بیرون بروم. پاسخ دادم: «اما نمی‌توانم». «اما، شما باید از آب خارج شوید.» "من تلاش کرده و تلاش کرده ام، اما هیچ چیز کار نمی کند." زمانی در مکالمه‌ام با «صدا» روحم خارج از بدنم حدود یک پا بالاتر شناور بود و به پایین به بدنم نگاه می‌کرد، اما در عین حال، در بدنم هم بودم و آن را تجربه می‌کردم.صدا همچنان به شیوه ای بسیار عاشقانه مرا مربیگری می کرد. شما باید بجنگید تا از آب بیرون بیایید. «بله، می دانم، اما هیچ چیز کار نمی کند. و افزون بر این، من خیلی آرامم...» «اگر از آن آب بیرون نیایید، می روید که بمیرید.» گفتم: «می دانم.» «می خواهی بمیری؟» "نه، اما من خیلی آرامم."
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل جراحت سر و در پی ان غرق شدن در ده سالگی. قابل ذکر این که این NDE دربردارنده ی اطلاعاتی برای نجات خودتان از غرق شدن است.پنجاه و سه سال بعد به اشتراک گذاشته شد.

1934.




داستان های فعلی تجربه نزدیک به مرگ
فهرست سایت
فهرست آرشیو

7/1/23-12/31/2023
1/1/23-6/30/2023
7/1/22-12/31/2022
1/1/22-6/30/2022
7/1/21-12/31/2021
1/1/21-6/30/2021
7/1/20-12/31/2020
1/1/20-6/30/2020
7/1/19-12/31/2019
1/1/19-6/30/2019
7/1/18-12/31/2018
1/1/18-6/30/2018
7/1/17-12/31/2017
1/1/17-6/30/2017
7/1/16-12/31/2016
1/1/16-6/30/2016
7/1/15-12/31/2015
1/1/15-6/30/2015
7/1/14-12/31/2014
1/1/14-6/30/2014
7/1/13-12/31/2013
1/1/13-6/30/2013
7/1/12-12/31/2012
1/1/12-6/30/2012
10/1/11-12/31/2011
7/1/11-9/30/2011
1/1/11-6/30/2011
10/1/10-12/31/2010
7/1/10-9/30/2010
1/1/10-6/30/2010
7/1/09-12/31/2009
1/1/09-6/30/2009
7/1/08-12/31/2008
1/1/08-6/30/2008
10/1/07-12/31/2007
7/1/07 -9/30/2007
1/1/07-6/30/2007
7/1/06-12/31/2006
1/1/06-6/30/2006
7/1/05-12/31/2005
1/1/05-6/30/2005
7/1/04-12/31/2004
1/1/04-6/30/2004
2003
7/1/02-12/31/2002
1/1/02-6/30/2002
1998-2001




محتوا و مطالب این سایت – غیر انگلیسی
NDERF in English





Near Death Experience Research Foundation
©1998-2024 Experience Research Foundation (NDERF) All rights reserved.