بنیاد تحقیقات تجربه نزدیک مرگ (NDERF)
|
این تجارب نزدیک مرگ، مانند سایر تجاربی که با شما سهیم شدیم ، اگر فرد تجربه کننده درخواست کرده باشد، به گونه ای ارائه می شوند که حریم خصوصی وی را کاملاً حفظ کند. ما فکر نمی کنیم این تغییرات، درک ما را از تجربه نزدیک مرگ بکاهد. به اعتقاد ما، این تغییرات برای همبستگی بنیاد NDERF لازمند.
تجارب نزدیک مرگ و توضیحات: در زیر، خلاصه ای از داستان ها قرار دارند. برای مطالعه ی نسخه
ی کامل آنها، بر روی لینک نام تجربه کننده کلیک کنید.
تجارب نزدیک مرگ انحصاراً با بنیاد NDERF در میان گذاشته شده اند... تجارب بیشتر به زودی ارسال خواهند شد
5500.
لويس ف. تجربة الاقتراب من الموت
11/10/2024.
تجربة الاقتراب من الموت 13102.
برگردان: هشنیز
جاری شدن شیره ی درخت را در میان رگهایم احساس کردم و دیدم که در گذشته در مقایسه با آنچه خود بلوط تجربه کرده چه اتفاقی افتاده بود. پرندگانی را دیدم که در آن درخت زندگی کرده بودند، طوفان هایی که با آن روبرو شده بود، کسانی که به دیدن آن آمده بودند. این مرا به جایی در من گسیل کرد که گرچه بیگانه بود، اما به من حسی از آرامش و محافظت می داد.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل اصابت گلوله به سر در سن چهار سالگی.
5499.
گیل دی. تجربه نزدیک به مرگ
11/4/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13099.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من اگرچه می دانستم که این موجودات افرادی بودند که می شناختم، در آن لحظه آنها را نمی شناختم. ما با هم کاملاً راحت بودیم، احاطه شده به وسیله ی عشقی ناب. یک انرژی به من نزدیک شد و من این انرژی را مادربزرگم تشخیص دادم. این مرا گیج کرد زیرا می دانستم که او هنوز زنده بود. ما مدتی دراز را در مورد خیلی چیزها صحبت کردیم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل ایست قلبی
5498.
اسکات اس. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ
11/4/2024.
تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 13098.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
خدا می خواست به من توضیح دهد که هیچ چیز مهمتر از عشق نیست. بنابراین او شروع کرد به روان کردن سیل عشقی غیر قابل باور به سوی من؛ بیشتر از چیزی که هرکسی بتواند هرگز تصورش را بکند، مانند عشقی یک تریلیون برابر. و این احتمالاً حتی کافی نیست. فکر می کردم قلبم داشت منفجر می شد. یک بار دیگر احساس می کردم مانند یک بادکنک بودم. خدا به من گفت که به عقب برمی گشتم، و این که دیگر هیچ چیزی را نمی توانستم به یاد بیاورم 'جز عشقی که به تو نشان دادم.'
تجربه ی نزدیک به مرگ احتمالی قابل توجه با رویارویی با خدا و آگاهی از دانش جهانی.
5489.
جانی اف. تجربه نزدیک به مرگ
10/16/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13081.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
از آنجایی که من در آن زمان ۵۷ ساله بودم ، ۵۷ سال بود که در چشم برهم زدنی گذشت. من باید هر لحظه را از دیدگاه خود و همچنین از دیدگاه شخص دیگر می دیدم. بعضی اوقات فجیع بود و من احساس عظیمی از خودخواهی و خودمشغولی(self-absorption) را در خود احساس کردم. ناامید و محزون ، گفتم ، "من شکست خورده ام." اما پیکره ی نورانی تقریبا با یک گرمای شوخ طبعی در صدایش گفت: "هیچ چیز اشتباه نبود. همه چیز کامل بود. همان طور که باید باشد." او گفت که من انسان بودم و از این رو ، انجام همه ی کارها به درستی امکان پذیر نیست. این در مورد یادگیری بود. آن عشق و پیامدهایش به معنای همه چیز بود.
جربه ی نزدیک به مرگ استثنایی به دلیل بیماری تنفسی.
5484.
Callum L. تجربه نزدیک به مرگ
10/10/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13074.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
سپس به یک زندگی کامل در دنیایی دیگر ادامه دادم. من هنوز خودم بودم، اما با این حال، یک فرد متفاوت با نامی دیگر و غیره بودم. سپس در آن زندگی پس از گذراندن یک عمر مانند این شخص دیگر، به دلیل پیری مردم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل برق گرفتگی. تجربه ی قابل توجهی از زیستن یک زندگی کامل در دنیایی دیگر.
5482.
مایکل اچ. تجربه نزدیک به مرگ
10/9/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13072.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
به یاد دارم که بارها و بارها صدای کد آبی را می شنیدم. چیز بعدی که میدانستم، (این است که) داشتم خودم را میدیدم که در راهروی بیمارستان با (تخت یا صندلی) چرخ دار پیش می رفتم. در آن لحظه فکر کردم، "یک دقیقه صبر کن، چگونه چنین چیزی ممکن است؟" به یاد دارم که از طریق یک تونل سفر می کردم. پیکره ای دستش را دراز کرد و گفت: در بهشت به من بپیوند برادر. من پیشنهاد این وجود را رد کرده و به زمین بازگشتم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل اقدام به خودکشی با شلیک به خود.
5481.
دبرا بی. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ
10/7/2024.
تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 32757.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
در انتهای یک تونل دهانه ای بود. یک نور سفید ملایم و زیبا آنجا در انتهای تونل وجود داشت. می دانستم خاله ب آنجا بود. به طور دقیق نتوانستم ببینمش. او تار بود اما به نظر می رسید به من نزدیک شده است. او گفت: "میتونی بیای عزیزم، اگه بخوای. آسونه." پرنده ای ساخته شده از نور خالص از میان تونل پرواز و از روزنه به داخل نور رفت.
ارسالی از پرسشنامه ی ADCRF. تجربه ی نزدیک به مرگ احتمالی ناشی از مالاریا مغزی.
5478.
تجربه نزدیک به مرگ جولی بی بی
10/4/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13067.
برگردان:هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
عمدتاً نارنجی (به باور من از نوری که از پشت می تابید) اما همچنین زرد و صورتی با بنفش کم رنگ، با الگوی لوله ی شکل نما(kaleidoscope) حرکت می کرد. گلی درون شیشه بود، سپس گلی دیگر، با مرواریدهای سفید و عقیق جاسازی شده در پشت، جابجا می شد، حرکت می کرد، می چرخید. من به سفر سالگرد آینده مان به هاوایی و موزاییک های زیبایی که پدرم درست می کند فکر کردم. رنگ ها مطلقا بی شباهت به رنگ هایی بودند که قبلا دیده بودم و نمی توانستم از خیره شدن دست بردارم. اما بی درنگ دریافتم که قرار نبود آنچه را که در ابر طلا بود ببینم. و سپس با احساس حضور او، دریافتم که پروردگارم در سمت راست من ایستاد، اما من قادر به دیدن او نیز نبودم. هنوز قرار نبود او را ببینم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل واکنش آلرژیک آشکار.
تجربه حدود یک ماه پس از وقوع آن به اشتراک گذاشته شد.
5468.
ترنس ام. تجربه نزدیک به مرگ
9/11/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13049.
تجربه استثنایی ترجمه: هاشنیز با کمک گوگل ترنسلیت.
ناگهان، نه بخش، نه من، نه هیچ "چیزی" وجود نداشت-فقط نوری درخشان و طلایی که گویی از زیر دریایی از ابرهای طلایی یکپارچه و بی پایان در حال منعکس شدن است. این احساس که «هیچکس» احساس نمیکرد، وجد، سعادت و آرامش کامل فراتر از هر توصیف زمینی بود. حتی یک فکر هم به این آگاهی نشئهانگیز که در نهایت عالی است نفوذ نمی کرد. کلمات نمی توانند عدالت را در مورد این تجربه ای که «هیچ کس» نداشته است، رعایت کنند. "من" نبودم که این تجربه را داشته باشم. زمان دیگر وجود نداشت.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل ایست قلبی در بیمارستان با بینش استثنایی قابل تأمل بر روی تجربه اش.
5467.
سوزان تی. تجربه نزدیک به مرگ
9/10/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13048.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من در یک مزرعه ی بسیار بزرگ از چمن های بلند با گل ها بودم. دور تا دور دایره ای از درختان بود. دوست داشتنی بود! می توانستم صدای طبل قبیله ای را بشنوم. صدای ضربان قلب نبود؛ از هیچ نظر مانند آن. من این احساس چیره ی پیدا کردن منبع صدا را داشتم. آنجا ایستادم و برای یک لحظه فقط گوش دادم. شروع کردم به راه رفتن به سمتی که فکر می کردم صدا را می شنیدم. انگار صدا داشت مرا فرا می خواند که بیایم و پیدایش کنم. به راه رفتن ادامه دادم، در حالی که به هیچ روی پیدا نمی کردم از کجا در حال آمدن بود.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل از دست دادن خون پس از زایمان سزارین.
5465.
ریک دی تجربه نزدیک به مرگ
9/3/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13044.
برگردان:هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
همه چیز سیاه و سفید به نظر می رسید، شاید به دلیل پارچه ی ظریفی که بدنم را پوشانده بود که از میان آن نگاه می کردم. صحنه شامل چندین مشعل در حال سوختن بر روی دیوارهای پیرامون من بود؛ ستونهای سنگی عمودی بزرگی که دیوارهای اتاق بسیار بزرگی که بدنم در ان بود، را نگه میداشت، که به نظر می رسید یک معبد بزرگ باشد. من به نوعی می دانستم که این در گذشته های دور، شاید هزاران سال پیش بود.
تجربه ی نزدیک به مرگ در سن دوازده سالگی به دلیل بازی "پاس به بیرون" دوران کودکی.
5464.
ویکی دبلیو. تجربه نزدیک به مرگ
8/30/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13042.
تجربه استثنایی ترجمه: هاشنیز با کمک گوگل ترنسلیت
یک جا این بود که چگونه یک گیاه خلق می شود، این یک گیاه تازه است اما نه لزوما برای زمین. از من خواسته شد که بپیوندم، همان گونه که گویا پیشتر این کار را انجام داده بودم. من با دانش آموزان دیگر نشستم. به ما مأموریت داده شد که در یک محیط ویژه یک گیاه خلق کنیم؛ و پرنده ی معینی که از شهد تغذیه می کرد. یک پرتو نور گیاه موفق را گرفت و در یک جنگل در تصویری که مستقیماً به مغز ما تابانده می شد پدیدار گردید.
تجربه ی نزدیک به مرگ ناشی از عفونت خون و ورم مغز.
5463.
سوزان دبلیو. تجربه نزدیک به مرگ
8/28/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13039.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
یک روز که در بیمارستان بودم، بالای بدنم شناور بودم. سپس کف زمین بودم و به بالا به بدنم در گهواره نگاه می کردم. گیج شده، اما نترسیده بودم. سپس یک خانم کاملاً سفید پوش، که نور درخشان و سفیدی از خود ساطع می کرد، به سمت من آمد. من و او به این مرد در ردای سیاه نگاه می کردیم. او گفت: "بگذارید شما را پنهان کنم. او مرگ است و دنبال تو می گردد. اما اگر تو را نبیند نمی تواند تو را ببرد." پس از این که او رفت، مرا بلند کرد و گفت: وقت تو نیست. سپس مرا دوباره در بدنم قرار داد.
تجربه ی نزدیک به مرگ ناشی از مننژیت و پنومونی در سن ۱۸ ماهگی. ۵۷ سال بعد به اشتراک گذاشته شد.
5462.
تایلر جی. تجربه نزدیک به مرگ
8/27/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13037.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
اما کنجکاو بودم ببینم چه چیز دیگری در اطراف من بود. به آرامی سرم را برگرداندم و سپس در یک اتاق بیمارستان از خواب بیدار شدم. این روزی بود که من به دنیا آمدم. می توانستم از دیدگاه هر کس دیگری ببینم. انگار هوشیار بوده و من همه ی این مردم بودم. سپس صحنه تغییر کرد. من همچون برق به یک رویداد دیگر زندگی، سپس یکی دیگر، و سپس به رویداد دیگری رفتم. هر رویداد زندگی را میتوانستم از دیدگاه هر فرد دیگری ببینم. باید می دیدم با هر اتفاقی که در زندگی داشته بودم اگر تصمیمات متفاوتی می گرفتم چه اتفاقی میافتاد.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل از دست دادن هوشیاری و تشنج آشکار پس از مصرف مواد.
5461.
دارن آر. تجربه نزدیک به مرگ
8/24/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13035.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
تمام اتفاقاتی که در زندگی من افتاده بود به یکباره تجربه شد. من تمام تجربیات زندگیم را از دیدگاه شخص دیگری که با او در کنش و واکنش بودم، تجربه کردم. مهمتر از همه، در آن هنگام من تأثیر سخنان و اعمالم را بر طرف مقابل احساس می کردم. این بررسی زندگی کاملاً بیطرفانه بود؛ به این معنا که نه ترسیده بودم و نه خوشحال.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل فیبریلاسیون بطنی(ventricular fibrillation) پس از عمل بای پس عروق کرونر(coronary artery bypass).
5459.
تجربة كارول بي سي للتحول الروحي (STE)
8/19/2024.
تجربة التحول الروحي (STE) 13032.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من از دیدن آنها بسیار خوشحال و هیجان زده بودم. در آغاز خیلی ناراحت بودم که با من تعامل نمی کردند. من به وضوح احساس می کردم که آنها از در نگهبانی می کردند، اگرچه اگر می خواستم می توانستم آنها را دور بزنم تا به درب برسم. می دانستم که این انتخاب من بود که با آنها بروم یا به بدنم برگردم. من همچنین می دانستم که اگر آنها با من دوستانه برخورد می کردند ، من با آنها می رفتم.
روانپزشک در حین بیدار شدن از عمل قلب با کاتتر دچار STE می شود.
5457.
8/16/2024.
تجربة التحول الروحي (STE) 13028.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
در همان لحظه بود که متوجه شدم او می توانست افکار مرا بخواند و ما بدون کلام با هم ارتباط برقرار می کردیم. من احساس خجالت کردم زیرا داشتم فکر می کردم، "وای، عیسی واقعاً مرد بسیار خوش سیمایی بود!" سپس این تردیدها پیش آمد: «اوه مرد، چقدر شرم آور است که عیسی می داند من دارم به چه فکر می کنم! من فکر می کنم او خوش قیافه است و امیدوارم او فکر نکند که مجذوب او شده ام.' ناگهان او با صدای بلند خندید.
تجربه ی دگرگون کننده ی معنوی استثنایی با رویارویی با جزییات با عیسی.
5454.
ماری ام. تجربه نزدیک به مرگ
8/6/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 13023.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
داشتم به سمت یک مکان زیبا حرکت می کردم. نسیم ملایمی را احساس و مناظری از طبیعت را دیدم که میتوانستم آن را در "بدنم" احساس کنم. من به سختی می توانستم این زیبایی را درک کنم. گرم و دوستانه بود. رنگ ها زیبا بودند و آفتاب درخشانی وجود داشت. پرندگان و سبزه ی طبیعی بسیار زیبا بودند. این یک رویای عادی نبود. پیش از آن، من در مکانی تقریباً مشابه گرند کنیون(Grand Canyons) بودم، اما نه مستقیما. من با یک خانواده ی بومی آمریکایی بودم. می دانستم که قبلاً آنجا بوده ام، چون خیلی آشنا بود.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل اقدام به خودکشی
5446.
إميلي دبليو. تجربة الاقتراب من الموت
7/29/2024.
تجربة الإقتراب من الموت 13013.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من مقداز زیادی از چیزهایی را که در مورد آن صحبت کردیم نمی توانم به یاد بیاورم. اما اندوه ژرفی را که او در مورد رفتار بشریت در قبال یکدیگر حس می کرد، احساس کردم. هیچ عصبانیتی وجود نداشت، فقط یک ناامیدی و اندوه ژرف و دردناک بود. خدا عشق خالص است. او هیچ سنخیتی با خدای توصیف شده در اسطوره های کتاب مقدس ندارد. خدایی که من با او صحبت می کردم هرگز انتقام و مجازات مخلوقاتش را انتخاب نمی کرد. پوست او تشعشع می کرد و با نور تابان شدیدی می درخشید؛ مانند هیچ چیز روی زمین. نور درخشان ترین نور بود، اما خیره کننده نبود.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل خونریزی داخلی پس از زایمان
5443.
Greyson PC تجربه احتمالی نزدیک به مرگ
7/25/2024.
تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 13007.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
در تجربه ی من، چمن سبز و چندین نوع گل مختلف وجود داشت. چند درخت هم بودند که همانند شکوفه های گیلاس بودند. من در رودخانه ای طولانی و باریک وسط این همه منظره ی زیبا بودم. همانطور که در حال پارو زدن با قایق خود بودم، به نظر می رسید رودخانه بسیار آهسته در حال حرکت است. در حالی که با شادی می خندیدم دستانم را روی گل ها و علف ها می کشیدم. من در آب مارپیچ درست کرده و همچنین با آن بازی می کردم.
تجربه ی نزدیک به مرگ احتمالی در سن دو تا سه سالگی.
5435.
مگابایت تجربه تحول آفرین معنوی (STE)
7/17/2024.
تجربه تحول معنوی (STE) 9996.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
او به من نشان داد که ریشه ی همه بدی های روی زمین واقعا بی صداقتی است. نداشتن صداقت و راستی در درون خود، صادق نبودن با خود و دیگران، و دروغ گفتن در مورد این که چه کسی هستید و انکار اعمالتان. او گفت که زمین و انسان ها تنها با نگاه کردن به خود و صددرصد صادق بودن و پرهیز از خودخواهی می توانند تکامل پیدا کنند. خودخواهی بد است، بسیار بد است و عشق ساختگی(تحقیرگر یا ریاکار بودن:being patronizing or manipulative) بسیار بد. شما همیشه می توانید صداقت را با مراقبت و عشق ارائه دهید.
تجربه ی تکان دهنده ی معنوی با بینش معنوی عمیق.
5424.
جان بی. تجربه نزدیک به مرگ
7/1/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9982.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
تنها یک پرسش پاسخ داده شد، "دعاکنندگان چه احساسی دارند؟" در آن لحظه پاسخ به شکل یک تکان عظیم آمد. من فوراً دعای تک تک افرادی را که داشتند به من، عزیزانشان، خانواده ای که از دست داده بودند، و همه چیز، فکر می کردند را احساس کردم! تک تک افکار را احساس کردم. هیچ کلمه ی واقعی برای توصیف این احساس وجود ندارد زیرا این یک احساس فراگیر از عشق و آرامش بیقید و شرط بود! به محض این که این احساس به من دست داد، به همان سرعت از بین رفت، اما آن یک لحظه مانند یک ابدیت احساس می شد. وقتی این احساس از بین رفت، یادم می آید که فکر می کردم "بسیار خوب، من آماده ی بازگشت هستم."
تجربه ی نزدیک به مرگ استثنایی به دلیل حمله ی قلبی. پنج روز پس از وقوع به اشتراک گذاشته شد.
5423.
برنت اچ. تجربه نزدیک به مرگ
7/1/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9981.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
وقتی به اطراف نگاه کردم، افرادی را دیدم که آنها را دوست داشته و از دست داده بودم، و حالا در مزارع رنگارنگ گل های وحشی در مقابلم ایستاده بودند. آبی ترین آسمان و پر جنب و جوش ترین رنگ ها را در پیرامونم دیدم. کاملا شبیه زمین به نظر می رسید، اما بسیار متفاوت. مادربزرگم دلیا(Delia) را دیدم. او مادر مامانم بود که در اوایل نوجوانی من فوت کرده بود. با چشمانی اشکبار به من لبخند می زد. سرش را تکان داد و گفت: تو برگشتی. وقت تو نیست.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل شلیک گلوله
5422.
جاناتان اس تجربه نزدیک به مرگ
7/1/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9980.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
بررسی زندگی من بر روی تعداد ارتباط های جنسیم، تعداد زنانی که با آنها خوابیده بودم، مقدار نوشیدنیام، ترک دین، فیلمهای مستهجن، پول، مهملات، یا این که چگونه ممکن است مانند یک کودک رفتار کرده باشم، متمرکز نبود. واقعاً روی خیلی از چیزهایی که ما در اینجا روی زمین از آن به عنوان «رفتار بد» یاد میکنیم، تمرکز نکرد. در مورد من، آنچه روی آن تمرکز شد، تعامل با مردم بود. ما به این موضوع نگاه کردیم که آیا از هدایا و استعدادهایم برای کمک به مردم استفاده کرده بودم یا خیر و در طول آن تعاملات چه احساسی در آنها ایجاد کردم. به من نشان داده شد که چگونه همه ی ما به هم متصل هستیم - همه جا، همه کس، همه چیز، و این که چگونه قرار است به یکدیگر کمک کنیم تا از طریق موجودیت انسانی خود پیشرفت کنیم. به من نشان داده شد که زندگی های انسانی ما یک حرکت جمعی است نه یک دستاورد فردی.
تجربه ی نزدیک به مرگ استثنایی به دلیل عفونت خون(sepsis) شدید تشخیص داده نشده
5419.
توماس اس. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ
6/25/2024.
تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 9974.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت تجربه استثنایی
من در تونل جلو رفتم، در حالی که خودم را از دست داده و با دیگران ادغام می شدم. من با آن مشکلی نداشتم، زیرا مانند بازگشت به خانه ی واقعی ام بود. من اطلاعات زیادی به دست آورده و پاسخ ها و دیدگاه ها و همچنین احساسات همه ی افراد درگیر را دریافت نمودم. تنها کاری که باید انجام می دادم این بود که در مورد آن فکر و پاسخی تله پاتیک دریافت می کردم. دریافتم که به خاطر آوردن همه چیز غیرممکن است. بنابراین من یک سوال پرسیدم: "هدف از زندگی من چیست؟"
تجربه ی دگرگون کننده ی معنوی(STE) استثنایی که شبیه NDE است با اطلاعات معنوی قابل توجه.
5411.
دیوید اچ. تجربه نزدیک به مرگ
6/19/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9964.
برگردان:هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
در ابتدای راهرو باز شد و مردی به استقبال من آمد. او از من پرسید حالم چطور بود. به میزی که روی آن مشغول به کار بودند اشاره کردم و به او گفتم که به نظر می رسد خیلی خوب نیست. مرد دستی به پشتم زد و گفت: "نگران نباش، همه چیز درست می شود." به او گفتم فکر کردم پدر و پدربزرگم باید از دست من عصبانی باشند، زیرا آنها مرا نادیده میگرفتند. او به من گفت که آنها اجازه ندارند با من ارتباط برقرار کنند.
تجربه ی نزدیک به مرگ در طی جراحی قلب باز. با برادری آشنا شد که در دوران نوزادی از دنیا رفت و او هرگز نمی دانست که دارد.
5406.
فابیان جی. تجربه نزدیک به مرگ
6/16/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9956.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
بیشتر از همه، با نگاه کردن به تونل نور، احساس هماهنگی کامل داشتم. مورد خوشامدگویی قرارگرفته و در آرامش بودم. این یک احساس فراگیر گرما و مهربانی بود...
بنابراین، پیامی که دریافت کردم، ملغمه ای از احکام و برداشت هایی است که با این وجود، سازگار و منسجم هستند. به من گفته شد زندگی فرصتی است که به ما داده می شود تا یاد بگیریم و با هم مهربان باشیم.
تجربه ی نزدیک به مرگ در سن ۴-۵ سالگی به دلیل عدم هوشیاری طولانی مدت به دنبال صدمه ی مغزی.
5400.
مایکل ام تجربه نزدیک به مرگ
6/2/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9946.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من با انبوهی از اطلاعات و درک مواجه شدم. این احساس را می داد که من تازه دانلود شگفت انگیزترین حقایق جهانی و هدفم را به پایان رسانده ام. این خانه ی من است! خانه بودم و احساس آرامش می کردم. حضور دیگری را در پشت سرم احساس کردم. او برای من آشنا بود و ما شروع به برقراری ارتباط از طریق عواطف (نوعی تله پاتی) کردیم.
تجربه ی نزدیک به مرگ استثنایی به دلیل غش کردن، و افتادن با آسیب به سر
5397.
دیمون اچ. تجربه نزدیک به مرگ
5/27/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9943.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
فورا، من آنجا بودم. هیچ انتقالی، تونل یا نوری وجود نداشت. من فقط در یک لحظه آنجا بودم. من خودم را در بیابانی از آسمان آبی ناب و ابرهای کرکی و سفید در تمام پیرامونم یافتم. خودم را در حال حرکت رو به جلو یافتم و مستغرق در چنان احساس عشقی که قبلاً هرگز آن را احساس نکرده بودم. همچنین یک نور طلایی در پیرامون من وجود داشت؛ خیلی شبیه آفتاب. همانطور که به جلو می رفتم، می توانستم نیم دایره ای از مردم را ببینم که به من نزدیک می شدند. هیچ چهره ای نداشتند. من فقط نیمرخ های سفید را در لباس های بلند و سفید دیدم. همانطور که به سمت آنها حرکت می کردم، احساس امید و عشق خالص به من دست داد.
تجربه ی نزدیک به مرگ در زمان عمل کاردیوورژن تحت بیهوشی عمومی.
5394.
امی بی. تجربه نزدیک به مرگ
5/26/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9939.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
ناگهان چنین احساس کردم که از ماشینم به قلمرو دیگری رفتم. هیچ تونلی وجود نداشت. نمی توانستم خودم را ببینم. دقیقا این گونه احساس می شد انگار از زمین به قلمروی دیگری رفتم. من زانو زده و از ترس خم شده بودم. اما، با این حال، در همان هنگام احساس آرامش می کردم. می توانستم چمن سبز و جویباری را در سمت راستم ببینم. در سمت چپم یک دیوار یا ساختمان نقره ای بلند، درخشان و تابان وجود داشت. میتوانستم تابش نور را بر نقره به وضوح ببینم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل تصادف اتومبیل
5393.
جيف جي. تجربة الاقتراب من الموت المحتملة
5/26/2024.
تجربة الاقتراب من الموت المحتملة؛ تجربة تحويلية روحياً 9938.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
احساس آرامش می کردم. سپس صدایی شنیدم، جایی از اعماق وجودم که می گفت: "جف کار من هنوز با تو تمام نشده."
تجربه ی نزدیک به مرگ احتمالی یا STE در آن زمان که او آتش نشان بود و در آتش افتاد.
5392.
آناستازیا اف. تجربه نزدیک به مرگ
5/26/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9936.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
همه چیز تاریک شد و من بی درنگ دریافتم که زمان من بر روی زمین به پایان رسیده بود و این که من داشتم می مردم. در ابتدا این مرا ترساند. اما یک ثانیه بعد، یک نور به راستی درخشان از انتهای یک تونل آمد. من به راستی احساس آرامش می کردم. نور زیبا بود و مرا آرام می کرد. با وجود دانستن این که داشتم می مردم، با آن خوب بودم. احساس می کردم انگار به خانه آمدم و این که همه چیز خوب بود.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل مصرف بیش از حد مواد مخدر در سن چهارده سالگی.
5386.
محمد ر. تجربه نزدیک به مرگ
5/14/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9924.
از ایران. اصل فارسی ترجمه شده به انگلیسی.
سپس وارد فضایی بسیار آرامش بخش با رنگ هایی شبیه سبز و نارنجی شدم. متوجه حضور محسن (دوست فوت شده ام 20 سال پیش) شدم که در کنارم است. جاده کوهستانی پر پیچ و خم بود که کمی از آن بالا رفتم. به من گفتند باید برگردی و به خاطر فرزندانت آنها را بزرگ کنی (من فرزندانم را به تنهایی بزرگ می کنم).
تجربه نزدیک به مرگ به دلیل یک دوره ظاهری از دست دادن هوشیاری.
5382.
Jose ER تجربه تحولبخش معنوی
5/5/2024.
تجربه تحول معنوی (STE) 9919.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من دیگر یک «من» نبودم، بلکه بخشی از یک کل بزرگتر بودم. من هر محدودیتی را که قبلا احساس کرده بودم از دست دادم؛ هیچ گروه بندی یا مانعی از هر نوع وجود نداشت. به جای بودن با خدا، بخشی از این وجود شگفت انگیز دوست داشتنی بودم. آسودگی -ای که من تجربه کردم با کلمات قابل وصف نیست. از گذراندن این تجربه ی خارقالعاده احساس خلسه میکردم.
تجربه ی دگرگون کننده ی معنوی هنگام خدمت کلیسا. ۵۳ سال بعد به اشتراک گذاشته شد.
5379.
تجربه نزدیک به مرگ کاترین
4/30/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9916.
برگردان:هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من اتاق عمل را در حالی که به سمت بالا شناور می شدم دیدم. سپس در تاریکی مطلق به بالا رفتن ادامه دادم. من در یک "حباب" بودم و می ترسیدم زیرا فکر کردم ممکن است برای همیشه در این نیستی باشم. مدت کوتاهی بعد از افراد دیگری آگاه شدم که مرده بودند و به همان شکلی که من درحال انجامش بودم داشتند بالا می رفتند. همه ی این افراد بسته به زمان مرگشان در مراحل متفاوتی بودند.
تجربه ی نزدیک به مرگ در طول عمل جراحی پس از برخورد با ماشین در سن شانزده سالگی.
5374.
Bartosz K. تجربه نزدیک به مرگ
4/16/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9898.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من خودم را در یک تونل یافتم. بی اختیار در جهت یک نور آبی حرکت می کردم. وقتی به پایان تونل رسیدم، خودم را در یک غار روی کوهی یافتم. من چشم اندازی به دره ای در پایین داشتم. در دره، شهری را دیدم که دارای ساختمانهایی در اندازه های مختلف بود. هر ساختمان بخش پایینی را به شکل یک مربع داشت، و بالای آن گنبدی بود که با آنتن های بلند به شکل مخروط پوشانده شده بود.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل برق گرفتگی در سن سه سالگی.
5373.
تجربة دوج كيه في الإقتراب من الموت
4/14/2024.
تجربة الإقتراب من الموت 9901.
برگردان: هشنیز (به یاری گوگل ترانزیت)
در سمت چپم، میتوانستم دست چپم را دراز و دیواری را با تصویری از گلهای وحشی لمس کنم. در سمت راستم گل های وحشی بودند تا آنجایی که می توانستم ببینم با کوه هایی در دوردست. اما این بار تعداد زیادی از مردم دور هم جمع می شدند، معاشرت می کردند و با هم بودند. هیچ کس به من نزدیک نشد و فکر می کنم من فقط برای چند ثانیه آنجا بودم. با خودم فکر کردم که اینجا جای باحالی است، اما من هنوز برای حضور در اینجا آماده نیستم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل مننژیت پنوموکوکی و قرارداده شده به مدت پنج هفته در کمای دارویی.
5372.
Candace J تجربه نزدیک به مرگ
.
تجربه نزدیک به مرگ 9897.
برگردان:هشنیز(به یاری گوگل ترانزلیت)
وقتی داشتم به انتهای تونل نزدیک تر میشدم، ناگهان در سمت راست پسر بچهای را دیدم که به من اشاره می کرد که به سمت او بروم. این پسر کوچولو، من فکر میکردم بچهای است که سالها قبل طی یک دوره ی بارداری از دست داده بودم. با اشتیاق تندتر راه رفتم در حالی که تلاش می کردم به او نزدیک تر شوم. میتوانستم انتهای تونل را ببینم با گلهای وحشی زیبا که با صدای موسیقی تکان میخورند.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل ایست تنفسی ظاهری ناشی از تجویز داروهای مسکن پس از جراحی.
5369.
دونا سي. تجربة الاقتراب من الموت
4/14/2024.
تجربة الإقتراب من الموت 9893.
برگردان: هشنیز
گفتم که بدنم مریض بود. پاسخ دادند که ما آن را شفا خواهیم داد. گفتم: "آن پایین سخت است." آنها گفتند: "شما تقریباً به اندازه ی کافی بزرگ شده اید که بتوانید تنها باشید. آیا می خواهید دوباره دوران کودکی را پشت سر بگذارید؟ چون شما کارما(karma) دارید. من فوراً در کسری از ثانیه یک مرور زندگی را دیدم و دوباره آن زندگی را نمیخواستم. پرسیدم، "اگر به شما نیاز داشته باشم آنجا خواهید بود تا به من کمک کنید؟" آنها به من گفتند، "بله، اما بیش از حد نپرس."
تجربه ی نزدیک به مرگ در سن ۱۵ سالگی به دلیل بیماری ویروسی و باکتریایی. ۵۳ سال بعد به اشتراک گذاشته شد.
5366.
تجربه تحول معنوی فلورا کی (STE)
4/14/2024.
تجربه تحول معنوی (STE) 9882.
برگردان:هشنیز
یک درخشش زرد گرم و آرامش بخش آنجا بود و یک زن زیبا در کنار تختم. حرفی نزد، اما به من لبخند زد. او موهای بور و چشمان آبی باورنکردنی-ای داشت. لباسش بلند و روان بود و هنگام حرکت می درخشید. از یک ماده ی آبی زیبا و نیمه شفاف ساخته شده بود که قبلا و تا آن زمان ندیده بودم. به چشمانش نگاه کرده و باورنکردنی ترین حس عشق را احساس کردم. انگار عشق او به دور من پیچیده شده بود. سینی فلزی کوچکی در دست داشت. شنیدم که او با تله پاتی گفت: "این را بگیر و (آنگاه) احساس بهتری خواهی داشت."
تجربه ی دگرگون کننده ی معنوی در سن شش سالگی در حال ابتلا به بیماری سرخک(مخملک). با موجودی روبرو شد که ممکن است به شفای او کمک کرده باشد. ۶۹ سال بعد به اشتراک گذاشته شد.
5353.
Zoila V تجربه نزدیک به مرگ
3/24/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 9861.
برگردان: هشنیز
آن زمان بود که متوجه دو پشته ی بسیار بلند نور تابشی شدم. ناگهان روبروی نورها بودم که با من صحبت می کردند. در حالی که من بدنی را نمی دیدم، برخی ویژگیها وجود داشتند که میتوانستم از طریق نور تشخیص دهم. من آنها را از طریق تله پاتی درک کردم. پرسیدم آیا قرار است خدا را ببینم؟ نورها دوست داشتنی و مهربان بودند. آنها به من گفتند که قرار نبود خدا را ببینم، اما از من پرسیدند که آیا خدا را احساس می کنم یا نه؟ گفتم که بله می کنم!
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل تصادف دوچرخه در ده سالگی
5344.
Jose VS تجربه نزدیک به مرگ
3/17/2024.
تجربه نزدیک به مرگ 9851.
برگردان: هشنیز
یک موجود سیاه-کلاهدار و بدون صورت از من می خواست که با او بروم. در حالی که تمام راه را به سمت بالا می دویدم، گفتم: «نه»، اما خود را در کنار چاهی دیدم که از صخره ها و سنگ ها ساخته شده بود. دوباره همان موجود را دیدم. او دوباره از من خواست که با او بروم. گفتم: «نخواهم آمد».
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل برق گرفتگی محتوای غیر معمول
5343.
تجربه نزدیک به مرگ رابرت آر بی
3/14/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9848.
برگردان:هشنیز
حضور کسی را احساس کردم که کنارم ایستاده بود. پرسیدم که او چه کسی بود؟ پاسخ داد که یکی از نیاکان بود. پرسیدم آیا پدربزرگ من بود؟ گفت: نه، بسیار کهن تر. بنا به دلایلی پرسیدم که آیا او آتلانتیس بود؟ پاسخ داد: "بسیار کهن تر." او توضیح داد که بخشی از نخستین استعمارگران بود. پرسیدم، "استعمارگران چه؟" او به من گفت زمین.
تجربه ی نزدیک به مرگ استثنایی. تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل بیهوشی ناشی از اسیدی شدن. توصیف سیاهچاله و گفتگو با نیای او هر دو بینش قابل توجهی از ماهیت یک جهان هستند.
5340.
Jen W. تجربه نزدیک به مرگ
3/9/2024.
تجربیات نزدیک به مرگ 9841.
برگردان: هشننیز به یاری گوگل ترانزلیت
"چه هدفی؟" من از آنها پرسیدم. توضیح دادن این سخت است، اما بزرگ و کوچک شدن اشکال نیز به توضیح کلمات آنها کمک می کند. توضیح آنها این بود که هر کس برای هدفی اینجاست، هر هدف قصدی برای یک هدف بزرگتر دارد. این مانند سنگی است که در برکهای پرتاب میشود، هر موجی سپس تبدیل به موجی میشود که سنگریزههای کوچک را به سمت ساحل میبرد، به جایی که یک پرنده ممکن است آن را پیدا و از آن برای کمک به هضم خود استفاده کند، هنگامی که آنها بر فراز یک زمین بایر پرواز میکنند، دانه های کوچک را همراه با آن سنگریزه در یک صحرا فرو می ریزند، که بعداً در اواخر تابستان برای زنبورها باعث رشد گل ها شوند.
سه تجربه ی استثنایی به ترتیب در سنین ۷ تا ۸ سالگی، در اواخر دوران کودکی، و در ۱۸ سالگی به دلیل حادثه ی ماشین، بیماری با تب بالا، و در هنگام سزارین اورژانسی. شامل NDE-ی آشکار مشترک در زمانی که نوزاد او در طول سزارین اورژانسی درگذشت.
5338.
دین جی. تجربه نزدیک به مرگ احتمالی
3/8/2024.
تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 9839.
برگردان: هشنیز به یاری گوگل ترانزلیت
من در مسیری قدم می زدم و ابرها آسمان را پوشانده بودند. به ساختمانی بزرگ و آجری رسیدم که وهمآور به نظر میرسید. حصاری بزرگ و آهنی روبروی آن وجود داشت با یک طاق نمای آهنی بزرگ. یک جاده خاکی به سمت گذرگاه طاق دار می رفت. صحنه حس هالووین با برگ هایی بر روی زمین و یک حس پاییزی داشت. ناگهان به شدت غلت میزدم انگار در خشککنی بودم که گرما نداشت.
تجربه ی دارویی در مقابل NDE ناشی از مصرف بیش از حد دارو.
5336.
کالی ک. تجربه نزدیک به مرگ
3/5/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9837.
برگردان: هشنیز
تاثیرگذارترین بخش این تجربه، زیستن دوباره ی آسیب زاترین لحظاتم بود، که از نظر عاطفی توسط دیگری آسیب دیده بودم. در طی آن وقایع، من نه تنها هر عواطفی را که در آن لحظه احساس کرده بودم، بلکه هر حسی را که فردی که به من درد تحمیل می کرد تجربه می نمود را احساس کردم. نه تنها این، بلکه من هر عواطفی را که طرف مقابل تا آن لحظه در زندگی هایشان تجربه کرده بودند را نیز احساس می کردم. این برای من به طرزی باورنکردنی روشنگر بود و حس بزرگی از همدلی و بخشش برای فاحشترین آسیبی که احساس کرده بودم به من داد.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل حمله ی قلبی. شش ماه پیش از آن رویای پیشآگاهی داشت.
5321.
کریستن جی. تجربه نزدیک به مرگ
2/13/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9819.
برگردان: هشنیز
حرفی زده نشد، با این حال همدیگر را می فهمیدیم. زمان وجود نداشت. هیچ دردی حس نمی کردم. حتی نگرانیها و دردهای معمولی انسانی مانند گرسنگی، پول و چیزهایی که همیشه در پس ذهن من بود، از بین رفته بودند.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل مصرف بیش از حد تصادفی مت(meth)
5308.
کارلوس جی. تجربه نزدیک به مرگ
1/30/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9804.
برگردان:هشنیز
بلافاصله درد و سرما از بین رفت. هر درد و نگرانی، هر تجربه و لحظه ای شسته شده بودند. با یک برق درخشان روبرو شده و چشمانم را باز کردم. پاهایم برهنه بودند و من در چمن های بلند و سبز ایستاده بودم و گرم بودم. هنگامی که به بالا نگاه کردم، زیبایی وصف نشدنی ترین تپه های سبز و درختان گل سرخ را دیدم. دوباره با فلاش روبرو شده و بیرون از این مکان زیبا عقب کشیده شدم.
تجربه ی نزدیک به مرگ مختصر به دلیل هیپوترمی(افت شدید دمای بدن)
5299.
کلی بی تجربه احتمالی نزدیک به مرگ
1/27/2024.
تجربه احتمالی نزدیک به مرگ 9794.
برگردان:هشنیز
ناگهان، به گفته ی ما در «فضا» کاملا تنها بودم. بدن فیزیکی نداشتم. من می توانستم در چشم به هم زدنی به هر جایی از کیهان که می توانستم به آن فکر کنم بروم. من تولد سیاره ها و ستاره های زیبایی را دیدم، اما هیچ یک نه در منظومه ی شمسی ما . من این را عجیب می یابم زیرا بی درنگ به جاهایی که به آنها فکر میکردم می رفتم، حتی اگر هرگز چیزی در مورد آنها نمی دانستم. در تمام این مدت این گونه به نظر می رسید که می دانستم چه در جریان است. من یک انتخاب داشتم که به هر جایی که می خواستم بروم.
تجربه ی نزدیک به مرگ احتمالی به دلیل مصرف بیش از حد تصادفی داروی مسکن در سن هفده سالگی.
5296.
الکس تی. تجربه نزدیک به مرگ
1/27/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9790.
برگردان: هشنیز
وقتی درها باز شدند، می توانستم مردی را ببینم که روی صندلی در انتهای اتاق نشسته بود. سه قدم جلو رفتم و چشمانش را دیدم. آنها قهوه ای روشن با رنگ کهربایی طلایی و درخشان بودند. مرد درشت، عضلانی، پوست زیتونی، با موهای بلند و فرفری مشکی بود. بلافاصله فهمیدم که عیسی بود. اندازه و قدرت او با نجار بودن در اسرائیل باستان مطابقت داشت. البته او بزرگ، قوی و خاورمیانه ای به نظر می رسید. در آن لحظه، دریافتم که واقعاً مرده بودم و این برای من روز داوری بود. روی دست ها و زانوهایم افتادم و شروع کردم به گریه کردن و التماس برای بخشش، و تلاش می کردم هر گناهی را که مرتکب شده بودم نام ببرم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل آسیب سر ناشی از تصادف شدید خودرو
5291.
استیلی پی. تجربه نزدیک به مرگ
1/25/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ .
برگردان: هشنیز
زندگیم را از زمانی که نوزاد بودم با خاطراتی که حتی نمی دانستم داشتم، دیدم. من همچنین خاطرات "آینده"ی بزرگ شدن بچه هایم و همسرم را با مرد دیگری دیدم. اما من با مرگ و گذراندن ابدیت در بهشت کاملا در آرامش بودم. تقریباً هاله ای در اطراف خاطرات و چشم اندازهای من وجود داشت. به طور مشخص به یاد دارم که دو دوستم که ماشین را از روی من بلند کرده و مرا از زیر آن بیرون می کشیدند، تماشا می کردم.
تجربه ی نزدیک به مرگ به دلیل سقوط ماشین از روی جک و افتادن روی او.
5290.
Aubrey L. تجربه نزدیک به مرگ.
1/25/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9782.
برگردان: هشنیز
من در یک جای دراز سیاه و لوله مانند اوج گرفته یا شناور می شدم و در پایان درخشان ترین نوری بود که تا کنون دیده بودم. وقتی از میان نور گذشتم، زیباترین، پر و رنگارنگ ترین درختان پاییزی را دیدم. آسمان آبی روشن بود، چمن ها شاداب و سرسبز بودند. بدون هیچ گونه نگرانی احساس آرامش می کردم.
تجربه ی نزدیک به مرگ در سن شش سالگی با ایست قلبی در حین جراحی برای برداشتن لوزه.
5280.
رایان ام. تجربه نزدیک به مرگ
1/24/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9771.
برگردان: هشنیز
سرانجام، من یک چهره ی تابناک و درخشان را دیدم که همان تعریف زیبایی بود. در آغاز فکر کردم ممکن است مادر طبیعت باشد؟ من مثبت نیستم. تصویر بسیار همانند مادر مریم به نظر می رسید، اگرچه نمی توانم تصویر را به خاطر بیاورم، زیرا تقریباً کور کننده بود. او صدای لطیفی داشت که لطیف، اطمینان بخش و امیدوارکننده بود. او در مورد زندگیم و مسیر فعلی به من دانایی داد. او به من گفت که من یک قاتل نبودم، که این راهی که من در آن قرار داشتم مال من نبود.
تجربه ی نزدیک به مرگ در سن چهارده سالگی به دلیل حمله ی آسم.
5275.
کریستینا اف تجربه دگرگون کننده معنوی.
1/10/2024.
تجربه تحولبخش معنوی 9759.
برگردان: هشنیز
«من اینجا آمدم چون تو مرا فراخوندی، نه برای قضاوت کردنت. اگر نمی خواهی به من نگاه کنی، ناچار نیستی. فقط به سمت دیگر نگاه کن.» و این عمیق ترین جمله ای بود که در سراسر عمرم شنیدم. طرز حرف زدنش، شفقت، عشق و از همه مهمتر قضاوت نکردن. به طرزی باورنکردنی زیبا بود و کاملا مرا به چشم اندازی تازه برد.
رویای STE با آگاهی ژرف از عشق.
5274.
استیو پی تجربه نزدیک به مرگ
1/10/2024.
تجربه ای تا مرز مرگ 9761.
برگردان: هشنیز
احساس میکردم با سه گروه مختلف از مردم ملاقات کردم، ۱) آنهایی که میشناختم و آنها را مانند والدینم تشخیص می دادم، ۲) کسانی که هرگز آنها را ندیده بودم یا حتی درباره آنها چیزی نمی دانستم، و ۳) آنهایی که میتوانستند پیامی ارسال یا لطف خدا (که) همه ی گناهان را می بخشد را اثبات کنند. ما همه به هم مرتبط بودیم، همه در یک سطح معنوی مرتبط بودیم. من با بدن مسیح یکی شدم. شگفت انگیز بود!! من هرگز نمی خواستم این مکان را ترک کنم. آغوشها برقی احساس می شدند، به نوعی مانند الکتریسیته ی ساکن. مرا پر از خوشی، گرما و عشق کرد
تجربه ی نزدیک به مرگ و پرتگویی ICU-ی احتمالی
داستان های فعلی تجربه نزدیک به مرگ
فهرست سایت
فهرست آرشیو
7/1/23-12/31/2023
1/1/23-6/30/2023
7/1/22-12/31/2022
1/1/22-6/30/2022
7/1/21-12/31/2021
1/1/21-6/30/2021
7/1/20-12/31/2020
1/1/20-6/30/2020
7/1/19-12/31/2019
1/1/19-6/30/2019
7/1/18-12/31/2018
1/1/18-6/30/2018
7/1/17-12/31/2017
1/1/17-6/30/2017
7/1/16-12/31/2016
1/1/16-6/30/2016
7/1/15-12/31/2015
1/1/15-6/30/2015
7/1/14-12/31/2014
1/1/14-6/30/2014
7/1/13-12/31/2013
1/1/13-6/30/2013
7/1/12-12/31/2012
1/1/12-6/30/2012
10/1/11-12/31/2011
7/1/11-9/30/2011
1/1/11-6/30/2011
10/1/10-12/31/2010
7/1/10-9/30/2010
1/1/10-6/30/2010
7/1/09-12/31/2009
1/1/09-6/30/2009
7/1/08-12/31/2008
1/1/08-6/30/2008
10/1/07-12/31/2007
7/1/07 -9/30/2007
1/1/07-6/30/2007
7/1/06-12/31/2006
1/1/06-6/30/2006
7/1/05-12/31/2005
1/1/05-6/30/2005
7/1/04-12/31/2004
1/1/04-6/30/2004
2003
7/1/02-12/31/2002
1/1/02-6/30/2002
1998-2001