تجربه ی آنا م
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




تجربه:

در اتاق جراحی بودم که مشکلی پیش آمد و بیرون از بدنم پرت شدم. نوری درخشان را ملاقات کردم. آن نور عشقی بی قید و شرط به من داشت و گفت که باید برگردم، چون سه بچه دارم که باید بزرگشان کنم. بدون استفاده از کلمات، رازهای زیادی از جهان به من گفته شد. هیچ بهشت و جهنمی وجود ندارد. همه چیز تنها یک تجربه است. حتی خوب و بد هم وجود ندارد. مذهب چیزهای اشتباهی را به من آموخته بود و من باید برمی گشتم تا حقیقت را بیابم. من هیچ چیز در مورد تناسخ و کارما نمی دانستم و جهان روح می خواست آن را به من بیاموزد.

می خواستم با آن حضور که از خانواده ام بیشتر دوستش داشتم، بمانم. به درون بدنم پرت شدم و درد، دوباره شروع شد. سرنگم را پاره کردم و روزها گریه کردم. بعد شروع به شنیدن صدای زنگی در گوش چپم کردم که من را اهل شهود کرد. در رؤیا ستاره شناسی را یاد گرفتم. حالا خیلی اهل معنویت هستم، و هر روز را طوری زندگی می کنم که انگار آخرین روزم است، چون از مرگ نمی ترسم.

آیا شما مکانی زیبا یا محل، سطح یا بعدی دیگر را دیدید؟ من درون یک معبد درخشان بودم.

آیا شما حسی از آگاهی، دانشی خاص و هدف نظام هستی داشتید؟ من آموختم چنانچه کنترل و مهار خودم را به دست نگیرم ( بر خودم تسلط نداشته باشم ) باید به زمین بازگردم.

آیا شما بعد ازاین تجربه توانایی فراروانی یا استعداد ویژه ای پیداکرده اید که پیش از آن نداشته باشید؟ من رؤیاها را تعبیر می کنم و می توانم بگویم در اتاق کی شاد است و کی غمگین.

این تجربه چه تأثیری در روابط ، زندگی روزانه ، اعمال مذهبی و انتخاب های شغلی شما گذاشته است؟ من مهربان تر، دلسوزتر و با عشقی بیشتر هستم. دیگر متعصب و اهل قضاوت نیستم.

این تجربه تأثیری هم روی باورها و رفتار شما گذاشته است؟ اعتماد و اطمینان بیشتری دارم چون همکار خدا هستم. احساس دلسوزی و ترحم دارم برای میلیون ها انسانی که نمادی از خدا را می پرستند نه خدای واقعی را.