آرازوردی ت. تجربه نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
تجربه ی نزدیک به مرگ در دریای خزر
یکی دیگر از حوادث غرق شدگی دلخراش در نوزده سالگی من رخ داد. در آن هنگام من دانشجوی سال اولی بودم که در دانشگاه پهلوی در ایران ثبت نام کرده بودم. پس از اتمام سال اولم، برای تعطیلات تابستانی به خانه برگشتم. چهار دوست همراه من بودند. با قایق موتوری به سمت شبه جزیره ی عاشور آده در سواحل دریای خزر حرکت کردیم. هدف آن روز ما دیدار با همکلاسی دبیرستانم، حمید بود که اتفاقاً پسر شهردار جزیره بود. وقتی به اسکله ی ساحلی جزیره رسیدیم، حمید از ما استقبال کرد. پس از یک تور پیاده روی گسترده در جزیره، او به ما پیشنهاد کرد که شنا کنیم. من در مورد تابلوی «شنا ممنوع» که در ساحل نمایش داده شده بود جویا شدم که او به ما اطمینان داد که این صرفا یک اقدام احتیاطی بود و ساحل واقعاً برای شنا امن بود.
همان طور که همه ی ما به آب می زده و در یک بازی «پرتاب و گرفتن» بودیم، من به عنوان گیرنده برای راند انتخاب شدم. "گیرنده" توسط دیگران به هوا پرتاب می شد، در حالی که بقیه ی شرکت کنندگان برای فرار از دستگیری به سرعت شنا می کردند. پس از آن فرد دستگیر شده تبدیل به گیرنده ی بعدی می شد. در یکی از این موارد، من برای پرتاب شدن انتخاب شدم. همان طور که مرا بلند می کردند و تا سه می شمردند، به هوا اوج گرفتم. از آنجایی که کوچکترین گروه بودم، پسران قویتر مرا به طرزی استثنایی بالا انداختند. با پایین آمدن، با سر به داخل آب فرود آمدم. گروه به سرعت پراکنده شد و فاصله را حفظ کرد تا توسط من گرفته نشود. سرم در شنها فرو رفته و به دام افتاده بودم و نمیتوانستم آزاد شوم. تلاش ها برای رهایی خودم تنها منجر به فرو رفتن عمیق تر شد. داشتم خفه می شدم با تشدید انقباض تنفسم، دردی گذرا در قفسه ی سینه احساس کردم.
من به حالت آرامش، عاری از درد گذر کردم. با دیدن یک قلمرو پانوراما که با نور تابشی مشخص می شود، آرام شدم. در این فضای بی کران و نورانی با انبوهی از چهره های نوزاد خندان مواجه شدم. آنها با امواج خوشامدگویی به من درود فرستادند. در میان این وسعت نورانی، من تمام زندگی خود را در یک عکس فوری در میان این چهره های فرشته گون مشاهده کردم. این منظره مرا سرشار از شور و شعف کرد. نگاه های شادشان به من دوخته شده بود. این تصاویر خلوص، قداست الهی و زیبایی بی مانند بود. مشاهده ی آنها آرامش بخش ترین لحظه ای بود که هرگز در زندگی ام با آن روبرو شده بودم.
من در بهشت بودم. احساس میکردم که همه ی چهرهها را میشناسم، و در واقع، همه ی آنها را نه به نام، بلکه با این که قبل از مرگشان روی زمین بودند، میشناختم. همه ی آنها نیاکان دیرینه ی من بودند که به استقبال من آمده بودند. آنها با چهرههای خندان و فرشته گون خود برایم دست تکان میدادند و از من دعوت میکردند تا به آنها ملحق شوم. نمیدانم چقدر زمان گذشته بود، اما مانند تجربهای ابدی احساس می شد که یک عمر طول میکشید. می خواستم برای همیشه اینجا بمانم. ناگهان با ضربه ای به سینه ام از خواب بیدار شدم. چشمانم را باز کردم تا چهره ی اشکبار دوست مرادوردی را ببینم. دستش را روی سینه ام گذاشته بود و گریه می کرد. شروع کردم به سرفه کردن شن، گل و آب شور. اطرافم را همه ی اعضای گروهمان احاطه کرده بودند که با دیدن من در حال سرفه کردن و زنده، خیالشان راحت شده بود و خوشحال بودند.
بعد از چند دقیقه آرام شدن، سرانجام دوستانم به من گفتند که چگونه مرا از غرق شدن نجات داده بودند. دوستم در حالی که شناکنان دور می شد برگشت و به سمت من نگاه کرد. او انگشتان پایم را در جایی که مرا به هوا پرتاب کرده بودند دید. او بلافاصله پنداشت که مشکلی وجود دارد و به دیگران هشدار داد. آنها به عقب شنا کردند تا مرا گیرکرده در کف دریا پیدا کنند . مرادوردی بلافاصله مرا بالا کشید و آنها همه مرا به ساحل بردند و مرا خواباندند. آنها دیدند که من نفس نمی کشیدم، اما هیچ کس نمی دانست چه کار باید کرد. خوشبختانه شروع به سرفه و نفس کشیدن کردم.
آن چهره های الهی نوزادان در ذهن من نقش بست و امروز هنوز می توانم آنها را ببینم.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت: مذکر
تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: 1970
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
نه. غرق شدن. غرق شدن دیگر در حین یک بازی شنا
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاملا دلپذیر.
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
نه، آگاهی از بدنم را از دست دادم
بالاترین سطح خوداگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خوداگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟
خوداگاهی و هوشیاری کمتر از حالت عادی. من در دنیای متفاوتی بودم.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خوداگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
ناخودآگاه
آیا افکار شما تسریع شده بودند؟
به طرزی باورنکردنی سریع
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنای خود را از دست داد. زمان معنایی نداشت زیرا من عکسی فوری از تعداد بیپایانی از چهرههای نوزادی اجدادیم را دیدم
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟
به طرزی باورنکردنی زنده تر
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. ۲۰/۲۰
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
بدون مشکل شنوایی
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
نه
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
نه
آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟
نه
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
آری . احساس میکردم که همه ی چهرهها را میشناسم، و در واقع، همه ی آنها را نه به نام، بلکه با این که پیش از مرگشان روی زمین بودند، میشناختم. همه ی آنها اجداد دیرینه ی من بودند که به استقبال من آمده بودند. آنها با چهرههای خندان و فرشته گون خود برایم دست تکان میدادند و از من دعوت میکردند که به آنها ملحق شوم.
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگر جهانی
آیا نوری غیرزمینی دیدی؟
بله، با دیدن یک قلمرو پانوراما که با نور تابشی مشخص می شد، آرام شدم. در این فضای بی کران و نورانی با انبوهی از چهره های نوزاد خندان مواجه شدم. آنها با امواج استقبال به من سلام کردند. در میان این وسعت نورانی، من تمام زندگی خود را در یک عکس فوری در میان این منظره های فرشته گون مشاهده کردم. این منظره مرا سرشار از شور و شعف کرد. نگاه های شادشان به من دوخته شده بود.
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ یک قلمرو آشکارا عرفانی یا غیرزمینی یک قلمرو پانوراما که با نور تابشی مشخص می شود. در این فضای بی کران و نورانی، با انبوهی از چهره های نوزاد خندان مواجه شدم که با امواج استقبال به من سلام کردند.
چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟
احساس سرخوشی شدیدی کردم.
آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
شادی باور نکردنی
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
دیگر احساس نمی کردم با طبیعت در تضاد هستم.
آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟
همه چیز در مورد کیهان. این زنجیره ی زندگی بود.
آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟
نه
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟
نه
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
مسلمان
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ بله آرامش ذهن در زمان مرگ ممکن است به یک قلمرو انتقالی آرام منجر شود. اعمال اشتباه آگاهانه ممکن است در طول آن گذار اتفاق بیفتد که ممکن است وضعیت تجربه را تغییر دهد.
هم اکنون دین شما چیست؟
مسلمان
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید کاملاً نامنطبق بود. من هرگز باور نمی کردم که در چهره های آنان با نیاکان روبرو شوم!
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
بله من از مردن نمی ترسم.
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم. آرامش ذهن در زمان مرگ ممکن است به یک قلمرو انتقالی آرام راهبر شود. اعمال اشتباه آگاهانه ممکن است در طول آن گذار اتفاق بیفتد که ممکن است وضعیت تجربه را تغییر دهد.
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
نه
آیا با موجوداتی روبرو شده اید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
بله، احساس میکردم تمام انرژی زندگیم متراکم شده و با نور درخشانی که چهرههای نوزاد در حال خوشامدگویی را در بر میگرفت، ترکیب شده است. هیچ حسی از زندگی قبلی زمینی احساس نکردم. احساس می کردم برای همیشه یکی از آنها بوده ام.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
نه
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه تان، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کرده اید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آورده اید؟ بله همه ی اجداد مرحوم من به من تبریک گفتند تا به آنها بپیوندم.
آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی های مان به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
بله عشق بی قید و شرط فرشته گون را در میان آنها احساس کردم
پس از تجربه تان چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات بزرگ در زندگیم
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
نه
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
نه
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند با دقت بیشتری به خاطر می آورم. آن چهره های الهی نوزادان برای همیشه در ذهن من نقش بست و امروز هنوز می توانم آنها را ببینم.
آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
نه
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟
برای من بسیار مهم است که باور کنم نیاکانم به من سلام خواهند کرد و به من خواهند پیوست.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله، من سال ها پس از این که در اواخر دهه ۱۹۷۰ در طول سال های تحصیلات تکمیلی به ایالات متحده نقل مکان کردم، NDE خود را به اشتراک گذاشتم.
آیا پیش از تجربه تان از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
نه
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود تجربه آنقدر زنده و واقعی بود که من در تمام عمرم آن را با خود حمل کرده ام. زمانی که برای استراحت نیاز به یک زمان آرام دارم، در ذهنم از آن برخوردها بازدید می کرده ام.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟
تجربه احتمالا واقعی بود. برخورد تا جایی که ممکن است واقعی بود. اما من سهمی از «وضعیت ذهنی انتقالی» را به تجربه وا میگذارم.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نه
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه خود بیفزایید؟
در سن شش سالگی بیهوش شدم و گمان کردم بر اثر سقوط از یک اسب فراری مرده ام. در طول این تصادف من با همان تجربه ی NDE که در نوزده سالگی داشتم مواجه نشدم.