آرتور ام. تجربه احتمالی نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

در ماه می سال ۲۰۲۲ پدرم در سن ۶۲ سالگی درگذشت. من نتوانسته بودم با او وداع کنم. من هنوز به میلیون ها تکه خرد شده و از استرس ناشی از آن دچار سردردهای بسیار بدی بودم. سردرد آنقدر بد می شد که از درد روی کف اتاق مانده و پژمرده می شدم. یک شب که سر کار بودم، ده ایبوپروفن برای کاهش درد مصرف کرده بودم. این کار نکرد و رئیسم مجبور شد برای بردن من به بیمارستان با آمبولانس تماس بگیرد. آنها دو سی تی اسکن انجام دادند که نشان می داد من یک کیست کلوئیدی پنج میلی متری در بطن سوم مغزم دارم. یک هفته بعد یک جراح مغز و اعصاب را دیدم. دو روز پس از ان در حال انجام عمل جراحی مغز برای برداشتن کیست بودم. چند دقیقه پس از بیهوشی، من بیرون از بدنم بودم و به خودم نگاه می کردم.

من دکترها را می دیدم که عمل جراحی را انجام می دادند. در سمت چپم پدرم را دیدم. نخستین چیزی که از او پرسیدم این بود که آیا من مرده ام؟ او گفت نه. شما در حال انجام عمل جراحی هستید و با من خواهید بود تا فعلاً تا زمانی که عمل جراحی در حال انجام است. احساس فوق العاده و سبکی داشتم. ما داشتیم به چیزی می خندیدیم اما یادم نمی آید چه چیزی بود. پدرم دستم را گرفت و گفت: "بیا ببینیم مامانت در چه وضعی است". او در بیمارستان در اتاق انتظار بود در حالی که من داشتم عمل می کردم. از دیوار گذشتیم و بلافاصله مقابل او قرار گرفتیم. او داشت ساعت را با تلفنش چک می کرد. من جیغ کشیده و روی شانه اش می زدم در حالی که پدرم به من می گفت که او نمی تواند ما را بشنود یا ببیند. همان طور که او این را گفت، او بالا به من نگاه کرد انگار که من به چشمانش نگاه می کردم. بعد پدرم دستم را گرفت و گفت با او بروم.

وقتی برای خروج از بیمارستان به درها نزدیک شدیم، همه چیز سفید شد. انگار پا روی یک ابر گذاشته بودیم. خیلی زیبا بود و من یک احساس شگفت انگیز و آرامی داشتم.

در طول این مدت خواهرزاده ی هفت ساله ام مرا با پدرم دید. او فکر کرد من مرده بودم.

یادم می آید بعد از جراحی، در آی سی یو به بدنم برگشتم. پدرم مرا در آغوش گرفت و به من گفت وقت رفتن او فرا رسیده است. او از من قول گرفت که از مادر و خواهرزاده ام مراقبت کنم.

انگار پانزده دقیقه با پدرم بودم، اما عمل جراحی هفت ساعت و نیم طول کشید. وقتی برای اولین بار چشمانم را باز کردم، دیدم که مادرم مرا در آغوش می گرفت. از مامان پرسیدم که آیا پدر هنوز با من بود؟ صورتش مثل یک روح سفید شد. قیافه اش را هرگز فراموش نمی کنم. او هیچوقت جوابم را نداد

حافظه ی بلندمدت من بعد از عمل جراحیم ضعیف شده است. دکترها پیش از جراحی در این مورد به من هشدار داده بودند.

من تجربه ام را با دوست قدیمی ام در میان گذاشتم. او گفت روح من در حال عبور بود. من هرگز بودن با پدرم را فراموش نخواهم کرد و آخرین لحظات کوتاهی را که با او داشتم. من برای همیشه سپاسگزار آن هستم. پس از این که به خانه رسیدم چند روز طول کشید تا آنچه را که در طول جراحی تجربه کرده بودم به مادرم بگویم. من پدرم را از زمان تجربه ام در رویاهایم هر از چند گاهی دیده ام.

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت مذکر

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: سپتامبر ۲۰۲۲

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده زندگی مرتبطی وجود داشت؟ بله مربوط به جراحی. موارد دیگر: جراحی مغز. جراحی مغز برای برداشتن کیست کلوئیدی.

محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ کاملا دلپذیر

آیا احساس کردید که از بدن خود جدا شده اید؟ نامطمئن. زمانی بود که در حین جراحی با پدرم بودم. می شنیدم که همه ی پزشکان صحبت و در واقع سرم را باز می کردند. من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. انگار تمام حواسم تقویت شده بود. بویایی، لامسه و بیناییم.

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ در ابتدای عمل جراحی مغزم

آیا افکار شما تسریع شده بودند؟ سریعتر از حد معمول

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ زمان تندتر یا کندتر از حد معمول به نظر می رسید. وقتی‌که در تمام طول عمل جراحی با پدرم بودم، مانند پانزده دقیقه احساس می شد، اما جراحی هفت ساعت و نیم طول کشیده بود.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟ زنده تر از حد معمول

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. دید من واقعا واضح بود، مانند این که می‌توانستم همه چیز را ببینم، اما با جزییات دقیق‌تر.

لطفا شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از زمان تجربه داشتید مقایسه کنید: شنوایی من نرمال بود اما زمانی که در حین جراحی با پدرم بودم، انگار می توانستم افکار دیگران را بشنوم.

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ بله، اما واقعیت ها بررسی نشده است.

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ نه

آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم.

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ نه

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ یک نور غیرعادی درخشان

آیا نوری غیرزمینی دیدی؟ بله، مانند این بود که داشتم روی ابری در آسمان راه می رفتم، وقتی پدرم از من خواست تا با او بروم.

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ یک قلمرو آشکارا عرفانی یا غیرزمینی، یک ابر سفید جامد بود، مانند آن که خیلی زیبا بود، مانند این که من بر یک ابر سفید پا گذاشتم، یک ابر سفید درخشان.

چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟ آسوده، آرام، سبک مانند یک پر.

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم دیگر با طبیعت در تضاد نیستم.

آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟ همه چیز در مورد خودم یا دیگران. فهمیدم که با پدرم بودم که چند ماه پیش فوت کرده بود. می دانستم که بیرون از بدنم بودم.

آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟ گذشته ام به صورت خارج از کنترلی در برابرم چشمک زد، من با پدرم بودم که چند ماه پیش از جراحی مغزم فوت کرده بود.

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ نه

آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟ من به یک تصمیم آگاهانه ی قطعی برای بازگشت به زندگی رسیدم. هنگامی که وقت آن رسید که پدرم مرا برگرداند، به من گفت که وقت رفتن او فرا رسیده است و من باید بمانم و از مادر و خواهرزاده ام مراقبت کنم.

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ مسیحی- مسیحی دیگر

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ نه

هم اکنون دین شما چیست؟ مسیحی

آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتی کاملا مطابقت داشت. من یک مسیحی هستم. من معتقدم خدا بود که به من اجازه داد تا آن آخرین لحظات کوتاه اندک را در حالی که در حال انجام عمل جراحی بودم با پدرم بگذرانم.

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ نه

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضور عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ نه

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم.

آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ نه

در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟ نامطمئن. وقتی با پدرم بودم می‌دانستم این خدا بود که به من و پدرم اجازه می‌داد که برای لحظاتی کوتاه برای آخرین بار با هم باشیم.

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کرده اید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آورده اید؟ بله می دانستم پدرم در جای بهتری بود. خیلی خوشحال و راضی بود. او دیگر درد نداشت - تقریباً انگار ما دوباره در حال رانندگی در جاده بودیم، کاری که او چندین سال در حالی که من در حال رشد بودم انجام می داد.

آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ بله، پدرم پیش از این که زمان رفتنش برسد از من خواست قول دهم که از مادرم و خواهرزاده ی کوچکم مراقبت کنم، سپس مرا در آغوش گرفت و پیش از این که ناپدید شود، خداحافظی کرد.

پس از تجربه ی شما چه تغییرات (سبک) زیستنی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات بزرگ در زندگی من

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟ بله، فکر می‌کنم این باعث شد که من و مادرم بیش از هر زمان دیگری به یکدیگر نزدیک‌تر شویم، مانند این که پیوند ما را قوی‌تر کرد.

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ نه

چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ نمی دانم چگونه یادآوری من از این تجربه با یادآوریم از دیگر رویدادهای زندگی که در پیرامون تجربه رخ داده اند قابل مقایسه است.

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ نه

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ گذراندن آن زمان با پدرم، زیرا او چندین ماه پیش از دنیا رفته بود اما من نتوانسته بودم به درستی با او خداحافظی کنم.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله، پس از این که از بیمارستان بیرون آمدم چند روز طول کشید تا به مادرم بگویم. بعد از این که بهش گفتم او گریه کرد. پس از بیرون آمدن به یکی از دوستانم گفتم. او گریه کرد و همسرش نیز این کار را انجام داد، اما او همچنین گفت که روح من برای عبور از آن طرف آماده می شد، اما همچنین خدا به من اجازه داد که آخرین لحظات اندک را با پدرم داشته باشم.

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ نه

در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود. هنوز هم سورئال احساس می شود. من هنوز می نشینم و هر روز به آن فکر می کنم.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود، تجربه ی شگفت انگیزی بود که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه

آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟ در این زمان نمی توانم به چیزی فکر کنم

آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟ در حال حاضر نمی توانم به چیزی فکر کنم.