Aubrey L. تجربه نزدیک به مرگ. |
شرح تجربه:
من شش ساله بودم و در حال جراحی برای برداشتن لوزه(tonsillectomy) و برداشتن بافت لنفاوی حلق و بینی(adenoidectomy). این نخستین عمل جراحی من بود که تا کنون انجام داده بودم. نوار قلب من برای حدود نود ثانیه صاف بود. مادرم (کاغذ)چاپی را که آن موقع به او داده بودند نگه داشته است.
من در یک جای دراز سیاه و لوله مانند اوج گرفته یا شناور می شدم و در پایان درخشان ترین نوری بود که تا کنون دیده بودم. وقتی از میان نور گذشتم، زیباترین، پر و رنگارنگ ترین درختان پاییزی را دیدم. آسمان آبی روشن بود، چمن ها شاداب و سرسبز بودند. بدون هیچ گونه نگرانی احساس آرامش می کردم.
درست زمانی که توانستم به همه ی چیزهای اطرافم خوب نگاه کنم، از طریق آن لوله ی تاریکی به عقب مکیده شدم. نترسیده بودم. تنها چیزی که بود، ناامید بودم که نتوانستم بمانم.
تا به امروز تلاش کرده ام چیزی به این شکوه پیدا کنم. من عاشق فصل پاییزم، اما نمی توانم هیچ درختی از نوعی که در آن تجربه دیدم را روی زمین پیدا کنم. من آبی آسمان یا چمنی به آن سرسبزی پیدا نکرده ام. همچنین آنچنان آرامشی را احساس نکرده ام، حتی (در) حالتی از مراقبه.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت: مونث
تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: 1997
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله مرگ بالینی مرتبط با جراحی (قطع تنفس یا عملکرد قلب)
محتوای تجربه خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاملا دلپذیر
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
نامطمئن. وقتی سرانجام به عقب مکیده شدم، «نه» را شنیدم! من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟
خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. آرامش بود. امروز من همیشه نگران و بیش از حد فکر می کنم. در آن لحظه هیچ کس دیگری اهمیت نداشت. به عنوان نمونه، با نگاه به عقب - اگر درمی گذشتم، می دانم که مادرم داغدار می شد. با فکر کردن درباره ی آن احساس گناه می کنم، در این تجربه، در آرامش بودم، اگر بخواهید در هیبت بودم. من سرانجام در جایگاه کامل شدن بودم.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
سوال جالبی است، من می گویم بله. مگر آن تجربه ی ویژه، هیچ چیز مرا آزار نمی داد یا در ذهنم نبود.
آیا افکار شما تسریع شده بودند؟
نه
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنی خود را از دست داد. زمان وجود نداشت یا متوقف شد. من آگاه نبودم ساعت چند است.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟
به طرزی باورنکردنی زنده تر
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
همه چیز درخشان تر، واضح تر و زنده تر بود. من هر نوع عینکی را می خرم که به من امکان آن چنان دیدنی را بدهند. اما آن عینک ها وجود ندارند. من در حال حاضر در میشیگان زندگی می کنم، جایی که درختان همیشه در پاییز شاداب هستند، هیچ چیز با آنچه در طول تجربه دیدم قابل قیاس نیست.
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
ساکت و آرام بود. بدون لرزش های بیرونی یا تک گویی درونی. یادم میآید که می گفتم، "وای". نه ماشین ها، نه حرف زدنی، نه آژیرها، هیچ چیز.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
نه
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
آری
آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟
نه
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نه
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
یک نور به صورت غیرعادی درخشان
آیا نوری غیرزمینی دیدی؟
بله، نور بسیار درخشان بود تا این که به دیگرسو رسیدم، مانند چیزی که می خواهید دنبالش کنید تا ببینید، اما نیاز به تنگ کردن چشمها دارید(در این قلمرو).
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی
چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟
سکوت، آرامش، هیبت، کامل شدن.
آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
خوشی باور نکردنی
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی هستم.
آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟
همه چیز در مورد خودم یا دیگران. انگار جایی که رفتم دقیقا می دانست چه چیزی را دوست دارم یا می خواهم. اکنون که بزرگتر شدهام، به دنبال این احساس هستم، چه از طریق نوشیدن/ معنویت/ باغبانی، ایده این است که چگونه به آن حالت بودن برگردم.
آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟
نه
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟
به سدی رسیدم که اجازه ی عبور از آن را نداشتم؛ یا بر خلاف میلم بازگردانده شدم. من نمی خواستم به جایی که اکنون هستیم برگردم. همان گونه که پیشتر توضیح داده شد، من اساساً برخلاف میلم برای بازگشت به این زندگی به عقب مکیده شدم.
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
غیروابسته- هیچ چیز خاص- سکولار غیروابسته. ما مذهبی نبودیم، اما مادرم همیشه نماز می خواند.
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ بله من در حال حاضر بسیار معنوی هستم. وقتی بزرگ می شدم، واقعاً اهمیتی نمیدادم. تقریباً مانند این است که می خواهم از دیگرسو تشکر کنم که ولو حتی برای چند ثانیه به من اجازه داد آن تجربه را داشته باشم.
هم اکنون دین شما چیست؟
ادیان دیگر - ادیان وحدت گرا و دیگر ادیان لیبرال معنوی - من به کیهان باور دارم.
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید سازگار نبود. آنها در آن زمان ناسازگار بودند. آنقدر جوان بودم که نمی توانستم باورهای خودم را داشته باشم. اکنون به عنوان یک بزرگسال، این باورها شیوه ی زندگی من هستند. آنها در اصل باور روحی من هستند.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
بله، پس از آن، مادرم مرا مسیحی بزرگ کرد، اکنون من معنوی هستم. تفاوت های بسیار زیادی وجود دارند. من باوردارم همه چیز به هم مرتبط است، هر چیزی در این قلمرو به طور کامل آزمایشی یا ساختگی است، و زندگی واقعی در دیگرسوست. همه ی این قلمرو درباره ی درس هاست.
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی روبرو شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
نه
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
نه
آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند(مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
نامطمئن من امروز هم دنبال این جواب هستم. من در قلبم باور دارم که یک ارتباط جهانی وجود دارد، اما هیچ دلیل منطقی برای چنین چیزی ندارم.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
نه
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کردید؟
نامطمئن من معمولاً می گویم بله، به دلیلی برگردانده شدم تا مردم بدانند که این وجود دارد، برای ادامه دادن. تقریباً من برای دیدن این مکان انتخاب شدم در حالی که همه نیستند، اما گمان می کنم دانش ویژه برای من قابل طبقهبندی نیست.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
بله، من می خواهم بگویم که این یک ادامه ی این زندگی فعلی نیست، زندگی-ای که در حال زیستن آن هستیم. فرق دارد. اما تداوم چیزی وجود دارد، خواه این فقط یک وجود روحی باشد یا تجربه. من مطمئن نیستم.
آیا اطلاعاتی در مورد چگونگی گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
نه
پس از تجربه تان چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات متوسط در زندگیم. همان طور که به بزرگسالی رسیده ام، این تجربه مرا وادار کرده است که جستجو کرده و سعی کنم هدف روحم را کشف نمایم. مطمئناً این یک نیروی محرکه برای این احساس بوده است که همه ی ما برای درس هایی اینجا هستیم. من باور دارم که ما با هدف رشد، شکوفا شدن و تجربه کردن، روح هایی زیر پوست کت و شلوار هستیم. نه فقط برای زنده ماندن.
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
به هیچ کس وعده ی یک روز دیگر داده نمی شود، از دست دادن افراد کاملاً غم انگیز است، اما دانستن احساسی که در طول آن تجربه داشتم - سخت است که خودخواه باشم در مقابل خوشحالی از این که فرد از دست رفته کاری را که من انجام داده ام تجربه می کند. آری
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
بله هر کسی می تواند در مورد درختان و چمن سبز صحبت کند، اما این تجربه بود. فکر می کنم فقط کسانی که این تجربه را داشته اند می توانند ارتباط برقرار کنند. احساس واقعی عاطفه کلماتی ندارد. من باور دارم احساسی که در آن تجربه داشتم در این قلمرو اثیری وجود ندارد.
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟
من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم، خود تجربه را بسیار دقیق به یاد می آورم، اما به یاد نمی آورم که پس از بازگرداندن من به این قلمرو چه روی داد.
آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
بله، نمی گویم روانی، اما با جایی که می توانم وارد اتاق شده و حس دیگران را احساس کنم، بسیار همدلم. شاید ندانم چرا، اما می توانم آن را احساس کنم.
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارند که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجهند؟
همه اش قابل توجه بود. اما حالا تجربه به کنار، برای دیگران من وسواس درختان یا تعقیب درخت دارم. من سعی کرده ام درختی پیدا کنم که شبیه یا حتی به نصف زیبایی آن درختی باشد که در آن تجربه دیدم. من سعی می کنم با مادر طبیعت خوب باشم، با او با احترام رفتار کنم. من می خواهم این قلمرو را بهتر از چیزی که وارد آن شدم ترک کنم.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ نه
آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
نه
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟
تجربه احتمالاً واقعی نبود، تا زمان شنیدن صحبت دکتر جفری در مورد تأیید آن ، فکر می کردم یک رویا بود.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. من همیشه این ارتباط را داشته بودم، این آرزوی وصف ناپذیر را به دیگرسو. من می خواهم بدانم، می خواهم احساس کنم، آن آرامش را می خواهم. هیچ وقت نتوانسته ام پیداش کنم. و من باوردارم که تنها یکی از دیگرسو به چنین خواسته هایی می رسد.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نامطمئن. مطمئن نیستم چگونه به این سوال پاسخ دهم.
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟
فکر میکنم این تجربه مرا به کسی که امروز در بزرگسالی هستم تبدیل کرده است. به یقین. من درک می کنم که همیشه دنبال لحظه ای از زیبایی یا احساس آرامشی هستم که در آن مدت تجربه کردم. تا زمانی که نام NDE را نشنیده بودم، این که دنبال چه چیزی بودم، معنی نداشت.