بن بی تجربه نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
من تجربه ی نزدیک به مرگم را چنان به خاطر می آورم انگار همین دیروز بود.
من دچار PTSD شدید و افسردگی کامل شدم. خسته بودم، خسته از زندگی با شیاطین ، و افکار خودم .
هیچ راهی برای برون رفت از آن احساس نمی کردم. من می خواستم با خدا باشم و در مکانی بهتر، جایی با یک آرامش صلح آمیز ، به جای این جهنم دره ی زندگی. گذشته ی من به شدت تاریک بود. من در سن بسیار پایین مورد خشونت جنسی و تعرض قرار گرفته بودم. بیشتر دوران کودکی ام تحت مراقبت های روانپزشکی بودم. من حیوانات را شکنجه میکردم و میکشتم، و همیشه پلیس با من تماس میگرفت و افسران مرا در حال جردادن یک پرنده می یافتند. همین طور که بزرگ می شدم، احساس میکردم که محبوب یا تحت مراقبت(و محافظت) خدا نیستم (با وجود این که یهودی بزرگ شده بودم).من یک کودک خشن بودم ، با چهارده تلاش برای خودکشی.
بازگشت به تجربه:
من اقدام به مصرف 32 تا قرص 100 میلی گرمی Seroquel کردم و سرانجام این گونه اندیشیدم "بله همین است" . من دستم را شکافتم و خون شروع به ریختن کرد، سپس به آرامی در دوش خود که در آن دراز کشیده بودم فرو رفتم و وارد تونلی شده که بسیار ناامیدانه آن را همه ی اطرافم می خواستم. می دانستم خانه بودم .از دور گروهی از مردم را دیدم. به نظر می رسید که آتش نشان هستند. آتش نشان هایی به بلندی7-8 فوت!! چهره هایشان بسیار عالی و عضلانی بود ، آنها به چشمهای من نگاه نکردند، حرف نزدند. به پایین نگاه کردم و غرق در خون شدم و ناگهان توسط این موجودات بالا برده شدم. آنها مرا به این مکان گرم می بردند، بسیار بلند بودند و همان طور که مرا حمل می کردند مستقیم به این نور نگاه می کردند. ناگهان به پایین افتادم و احساس کردم که به یک زمین سیمانی کوبیده شده ام. من این موجودات را در فاصله ی دور دیدم. گروهی از مردان بودند که شنل های بلند می پوشیدند و بسیار عاقل و باهوش به نظر می رسیدند. یکی از آنها به من گفت یا صدایی در سرم از طریق تله پاتی:
"تو اینجایی، مگه بهت نگفتم که نیای، آماده نیستی."
فکر کردم و با ذهنم صحبت کردم، می دانستم که دیگر بدن فیزیکی ندارم:
"اما شیاطین و آنچه بوده ام دارند مرا می بلعند، جناب من از این(وضعیت) خسته شده ام."
ناگهان یک صدای پرابهت مملو از خشم، اما سرشار از عشق و شفقت گفت:
«چرا به نفرت ادامه میدهی، چرا از روحت سوء استفاده میکنی(در اعتراض به این)که من فرزندم را خلق کردم؟» آیا می دانی درد واقعی چیست؟
من ناگهان به درون یک تاریکی مکیده شدم. مردی را دیدم که او را می شناختم، کسل کننده به نظر می رسید، و در کمال وحشت این همان مردی بود که مرا اذیت کرده و من و کودکان مختلف را در یک مهدکودک مورد خشونت جنسی قرار داده بود. (او در زندان بر اثر ضربات چاقو درگذشت، او به ۶۷ سال محکوم شده بود). او مدام برای کمک فریاد می کشید ، او روی بدنش اثار دندان ، و آنچه که به نظر من جای پنجه بود داشت.
"بن کمکم کن، دارم شکنجه می شوم، و گم شده ام، لطفا کمکم کن".
برای سالها میخواستم این مرد را بکشم ، کسی که زندگی من و دیگر مردم را به خاطر لذت خودش نابود کرد.
دوباره صدای پرابهت.
تو نمی توانی به او کمک کنی. او جایی است که نیاز دارد باشد. او به بچه ها آسیب رسانده است، او پل ها را سوزانده ، دیگران را دستکاری کرده است ، و تا روزی که بتواند عشق و نور را بپذیرد، تا ابد اینجا خواهد ماند. شما اینجا هستید چون فکر می کنید زندگی شما بد است!؟'
احساس ترحم نکردم، نشانی از آرامش را احساس کردم، گرما به قلب و ذهنم برخورد کرد. فکر می کردم مریضم ، فکر می کردم قربانی بودم. من یک بازمانده هستم. از این وجود پرسیدم که آیا مرا به خاطر شکنجه های وحشتناکم و کشتن حیوانات می بخشد؟ مکثی کرد و به من گفت:
"فرزندان من آنهایی که ضعیف و در حال رنج بردن از دستان مرد دیگری هستند را باید صرف نظر از آن مسایل دوست داشت ، و تا زمانی که تو روی خودت کار می کنی من همیشه برای(کمک) تو آنجا خواهم بود."
پرسیدم : ' آیا من را می بخشی؟' آنگاه با صدایی پرابهت که بدنم را تکان داد و مانند خود همه ی کاینات احساس می گردید به صورتی بسیار ژرف و آهسته گفته شد "تنها اگر ادامه دهی و خودت را ببخشی"
من یک احساس کشش ناگهانی داشتم، با مکیده شدن ،داشتم به این تونل برمی گشتم. دوباره به درون بدنم کوبیدم و زیر دوش بیدار شدم. بازوهایم لخته شد و این حس شگفت انگیز گرما را که مانند دمی از هوای تازه و عشق خالص بود، احساس کردم
کریسمس گذشته چهارمین سال بدون آسیب رساندن به خود یا بستری شدن در بیمارستان بود. و سال پیش رو پنجمین سال بدون اقدام به خودکشی. من افسردگی و فراز و نشیب های خود را داشته ام، اما از مکانیسم های مقابله ای خود استفاده می کنم. درمان زندگی مرا نجات داده است.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت مذکر
تاریخ وقوع تجربه نزدیک به مرگ: 12/25/17
عناصر NDE:
در زمان تجربه شما، آیا رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله اقدام به خودکشی. مصرف بیش از مقدار مجاز دوا یا دارو یا قطع شریان روی بازو رویداد تهدید کننده زندگی، اما نه مرگ بالینی ، من در حال درگیری با شیاطین خود و سلامتی ذهنیم بودم . دچار افکار شدید خودکشی .
محتوای تجربه خود را چگونه در نظر می گیرید؟
هم دلپذیر و هم ناراحت کننده.
آیا احساس جدایی از بدن خود کردید؟
نه من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری تان در طول تجربه را چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره تان مقایسه کردی؟
خوداگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. مثل این است که از طریق لنز دوربین به زندگی خود نگاه کنید. به یاد نمی آوردم چه کسی بودم و بدن فیزیکی ام به پشت در دوش (حمام) بود. من در قلمرو دیگری بودم.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
وقتی هیچ بدنی نداشتم و مانند همه چیز احساس می کردم و دیدن همه چیز به وضوح کریستال ، و به طرز شگفت انگیزی زنده بود.
آیا افکار شما تسریع شده بود؟
به طرزی باورنکردنی سریع
آیا به نظر می رسید زمان سریع تر یا کندتر می گذرد؟
به نظر می رسید همه چیز به یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا معنای خود را از دست داد.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟
به طرزی باورنکردنی زنده تر
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با بینایی روزمره ی خود که بلافاصله قبل از تجربه داشتید مقایسه کنید:
بینایی طبیعی و احساسات فیزیکی طبیعی.
لطفاً شنوایی تان را در طول تجربه با شنوایی روزمره ی خود که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید:
من از طریق ذهنم ارتباط برقرار می کردم. توضیحش سخت است، در حال شنیدن بدون گوشهایم بودم.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر در جریان است آگاه هستید، گویی توسط ESP؟
خیر
آیا به درون یا از میان یک تونل عبور کردید؟
بله وقتی بیهوش شدم انگار از سرسره ی آبی عبور کردم اما با سرعتی باورنکردنی به حالت شناور در حال دور شدن بودم.
آیا در تجربه خود هیچ موجوداتی دیدید؟
حضورشان را حس کردم
آیا با هیچ یک از موجودات مرده(یا زنده) برخورد کرده یا از آنها آگاه شدید؟
آری.
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نوری آشکارا عرفانی یا با منشا آن جهانی
آیا نوری غیرزمینی دیدید؟
آری نوری گرم که مانند خیره شدن به خورشید است ، و یک تاریکی سیاه تر از هر رنگ سیاه. حتی سیاه هم نبود. آن فضای نیستی بود.
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی
در طول تجربه چه هیجاناتی را تجربه کردید؟
شادی، غم، ترس، عشق و سردرگمی
آیا احساس آرامش یا لذت داشتید؟
ارامش یا لذتی باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
خوشی باور نکردنی.
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
احساس می کردم با دنیا متحد یا یکی شده ام.
آیا به نظرتان می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟
همه چیز درباره ی خودم یا دیگران، همه ی ما با فراز و نشیب هایی در زندگی فیزیکی خود روبرو هستیم. همه ی ما کامل نیستیم، تنها اگر بتوانیم خودمان و گذشته ی مان را ببخشیم، انگاه آزاد خواهیم شد. اگر گذراندن زندگی وحشتناکی را انتخاب کنید، حتی پس از مرگ جسمانی تان نیز با آن درگیر خواهید بود.
آیا صحنه هایی از گذشته ی تان را دوباره دیدید؟
بسیاری از اتفاقات گذشته را به یاد آوردم.
آیا با صحنه هایی از آینده مواجه شدید؟
خیر
آیا به مرز یا نقطه ای بی بازگشت رسیدید؟
خیر
خدا، معنویت و دین:
قبل از تجربه تان چه دینی داشتید؟ یهودی
آیا اعمال مذهبی تان از زمان تجربه ی شما تغییر کرده است؟ خیر.
در حال حاضر دین شما چیست؟
غیروابسته - هیچ چیز خاص - مذهبی غیر وابسته
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه خود داشتم سازگار نبود.
آیا به دلیل تجربه ی خود تغییری در ارزش ها و باورهایتان داشته اید؟
بله، یاد گرفتم گذشته و اشتباهاتم را بپذیرم، پیش بروم، خودم و دیگران را ببخشم. به شما و دیگران احترام بگذارم.
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
من با موجودی قطعی یا صدایی به وضوح با منشأ عرفانی یا غیرزمینی ، مردم اما موجودات مواجه شدم. آتش نشان ها انسان نبودند، آنها شکل روح بودند. گروه افراد همراه با هم انرژی تاریک بودند. آنها روح بودند، نه موجودات فیزیکی. با این که ویژگی های فیزیکی داشتند.
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
حضورشان را احسای کردم.
آیا با موجوداتی روبرو یا از آنها آگاه شدید که قبلاً روی زمین زندگی می کردند و در ادیان نام آنها برده شده است (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
خیر.
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد وجود پیش از فناپذیری(زندگی فعلی)به دست آوردید؟
خیر.
در طول تجربه خود، آیا اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
خیر
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
بله این وجود مثل همه چیز است!! او بسیار قدرتمند و عظیم بود. مالامال از عشق اما سخت گیری. او همه چیز بود. صدای او من و همه چیز اطراف را تکان داد، اما این یک حس ارتعاشی بود. من باور دارم که داشتم با خدا صحبت می کردم.
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه تان دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود به دست آوردید؟
بله، کارهای وحشتناکی که انجام داده ام، می دانم که بخشیده شده ام. من یک بچه بودم و هیچ کنترلی روی احساساتم نداشتم. من هم مثل بقیه آدم هستم. سپاسگزارم که کمکی را که لازم داشتم دریافت کردم.
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
بله، ما زندگی را دوست داریم و به بهترین شکل ممکن زندگی می کنیم، از اشتباهات خود عبور کنید، و زندگی یک سفر است. چنانچه مطمئن نیستید بدانید که اگر انتخاب کنید که به سبک و روش خودتان زندگی کرده و شاد باشید مسیر و یک جای خوب وجود دارد.
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد یک زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
زندگی پس از مرگ قطعا وجود دارد.
آیا اطلاعاتی در مورد این که زندگی مان را چگونگه بگذرانیم به دست آوردید؟
خیر
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد مشکلات، چالش ها و سختی های زندگی به دست آوردید؟
بله زندگی گاهی بد است اما همه ی دردها و غم ها دائمی نیستند. شما به وسیله ی کسانی تماشا(مراقبت) و دوست داشته می شوید ، حتی اگر آنها اهل قلمرو دیگری هستند.
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد عشق به دست آوردید؟
بله خودتان را ببخشید، دیگران را ببخشید و از اشتباهاتتان درس بگیرید. اگر یک زندگی منفی را انتخاب کنید ، وقتی بدن فیزیکی شما می میرد، آنها را با خود به همراه می برید.
بعد از تجربه تان چه تغییراتی در زندگی شما رخ داده است؟ تغییراتی بزرگ در زندگیم.
آیا روابطتان به طور خاص به دلیل تجربه ی شما تغییر کرده است؟
بله من مردم را به خاطر خودشان می پذیرم و در حال حاضر از بچه ی پرندگان و حیوانات مراقبت می کنم.
بعد از NDE:
آیا بیان این تجربه در قالب کلمات دشوار بود؟
بله، من توهمی(autistic) هستم و برای توضیح دادن چیزها مشکل دارم، اما من کل این تجربه ی نزدیک به مرگ را به یاد دارم انگار همین دیروز بود. شما فقط عمل و بودن در جایی که من بودم را واقعا درک خواهید شد.
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟
من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در حول و حوش این تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم.
آیا بعد از تجربه خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که قبل از تجربه نداشته اید؟
بله، انرژی خوب و انرژی تاریک را در اطراف خود احساس می کنم. من همیشه حساس بودهام، اما اکنون میتوانم وجودی را حس کنم و ببینم که در سطح فیزیکی نیست. من در شهر بودم و نزدیک بود مورد دستبرد واقع شوم ، اما چیزی به من گفت که به درون فروشگاه بروم و من این کار را کردم. من باور دارم که از من محافظت شد و به من گفته شد که به درون فروشگاه بروم زیرا از محافظت(چترحفاظتی) دور شده بودم.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ آری.
آیا پیش از تجربه ی خود هیچ دانشی از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) داشتید؟
آری.
در مورد واقعیت تجربه ی خود مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه اعتقادی دارید؟
تجربه قطعا واقعی بود
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا چیزی هیچ بخشی از این تجربه ی را بازتولید کرده است؟
خیر.