Brian B احتمالا تجربه نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید


تجربه:

وقوع چندین حمله ی قلبی و تنفسی در یک دوره ی شست روزه

اطلاعات پس‌زمینه‌ای:

جنسیت: مذکر

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک مرگ: ماه‌های آوریل و جولای سال ۱۹۹۶

عناصر سازنده‌ ی تجربه ی نزدیک مرگ:

آیا در زمان وقوع این تجربه, خطری مرگبار زندگیتان را تهدید می‌نمود؟ بله. به علت وقوع سکته، عمل جراحی قلب بر روی من صورت پذیرفت البته در خطر مرگ قرار نداشتم. ظرف ۶۰ روز چندین بار دچار حملات تنفسی شدم.

محتویات تجربه ی تان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ مثبت.

آیا احساس کردید که از جسم خود خارج شده‌اید؟ مطمئن نیستم. شاید از بخش‌هایی از بدنم جدا شده بودم اما در واقع بیشترین بخش از این تجربه را در بدنم پشت سر نهادم.

آیا طی تجربه ی تان در بالاترین سطح هوشیاری و آگاهی قرار داشتید؟ مختلط بود. در وضعیتی مابین بی‌هوشی و نیمه هوشیاری قرار داشتم.

به نظرتان سرعت گذر زمان تندتر یا کندتر گردید؟ به نظر می‌رسید همه چیز فقط در یک لحظه در حال وقوع بود یازمان ایستاد یا من فهم خود از از عبور زمان را از دست دادم. به یاد می‌آورم که به نقطه‌ای رسیدم که درون سفینه‌ای قرار داشتم و از مداری در اطراف یک سیاره در حال سقوط بودم. به نظر می‌آمد همه چیز رو به آهسته شدن پیش می‌رود. من نیز می‌خواستم این ماجرا تمام شود گرچه می‌دانستم اگر ماجرا پایان پذیرد به معنای مرگ من خواهد بود.

آیا شنیده‌هایتان با حالت عادی تفاوتی داشت؟ صداهایی که می‌شنیدم بخشی از تجربه‌ام بودند که در عین حال ممکن است به آنچه که طی سکته ی قلبی برسرم آمد نیز مرتبط باشند.

به تونلی وارد شدید؟ خیر.

آیا با فردی که قبلا درگذشته و یا شخصی که هنوز هم زنده است روبه رو شدید؟ خیر.

طی این رویداد چه نوع احساساتی را تجربه کردید؟ از اضطراب تا آرامش و بعد کسالت. در یک آن، متوجه شدم اگر رویداد خاصی پیش بیاید در نتیجه آن من خواهم مرد با این حال بسیار آرام بودم.

به نظرتان ناگهان متوجه شدید که در حال درک همه چیز می‌باشید؟ خیر.

گذشته ی تان به سراغتان آمد؟ گذشته‌ام در قالب صحنه‌هایی در مقابلم ظاهر گردید که هیچ تسلطی بر آن نداشتم. بسیار هوشیار بودم و از آنچه در اطرافم می‌گذشت به خوبی مطلع بودم. در لحظات پایانی نیز خود را در حالی یافتم که به نحوی بسیار گسترده، مشغول بازنگری کل زندگی‌ام بودم.

صحنه‌هایی از آینده به سراغتان آمد؟ خیر

تجربه شامل: حد و مرز نیز می‌شد.

آیا به مرز یا ساختار فیزیکی محدود‌ کننده‌ای برخورد نمودید؟ بله. در صندلی‌ای که درون سفینه قرار داشت( همان سفینه‌ای که قبلا هم درباره‌اش صحبت کردم) گیر کرده بودم و قادر به انجام هیچ نوع حرکتی نبودم.

به نقطه یا مرزی رسیدید که پس از آن اجازه ی بازگشت نداشته باشید؟ به مرزی رسیدم که اجازه عبور از آن را نداشتم یا بر خلاف میلم از آنجا پس فرستاده شدم. می‌دانستم که اگر جسمم را رها کنم حالم بهتر خواهد شد. طی بیشترین بخش از این تجربه، توانایی حرکت به کلی از من سلب شده بود. هنگامی که تجربه به انتهایش نزدیک می‌شد تصمیم گرفتم پاهایم را تکان دهم و حس کردم توانستم اندکی تکانشان دهم. کمی پس از آن، صدای یکی از رزیدنت‌های بیمارستان را شنیدم که می‌گفت:” او دارد می‌آید. “

خداوند، روح و مذهب:

پیش از تجربه ی تان به چا دینی معتقد بودید؟ یک کاتولیک میانه‌رو بودم .... خیلی اهل عبادت و عمل نبودم.

مذهبتان چیست؟ هنوز هم میانه‌رو هستم و خیلی فعال و اهل عبادت نیستم.

آیا بر اثر این تجربه در اعتقادات و ارزش‌هایتان تغییری حاصل گردید؟ مطمئن نیستم. توضیحش دشوار است.

پس از تجربه ی نزدیک مرگ:

آیا بیان تجربه ی تان در قالب کلمات دشوار است؟ بله. ظاهرش ساده است اما انتقال احساسات بسیار سخت است. به نظرم حالاتی بسیار گوناگون و ترکیبی داشتم. شرایطم گاهی ترسناک، گاهی آرام و گاهی سرگرم‌کننده بود.

اکنون از نعمتی غیبی و غیر‌عادی که پیش از تجربه ی تان ار آن برخوردار نبودید بهره‌مند گردیده‌اید؟ خیر.

آیا یک یا چند بخش از این تجربه برایتان بسیار پرمعنی و برجسته به نظر رسید؟ پس از وقوع یکی از حملات قلبی‌ام خانواده‌ام را آنجا یافتم. برای همسرم یادداشتی مبنی بر آنکه دکتران را از انجام هرگونه عملیات احیای مجدد باز دارد نوشتم که البته خوشبختانه همسرم آن را نادیده گرفت. روز بعد نیز آمد و با مهربانی از من پرستاری نمود. پس از آنکه به حمله ی قلبی دیگری دچار شدم موفق شدیم دکتران را متقاعد سازیم تا به شرایط بنیادین من توجه کنند و روش درمان مرا تغییر دهند. سرانجام نیز آنان این کار را انجام دادند و شرایط به کلی عوض شد.

تا به حال تجربه ی تان را با کسی در میان گذاشته‌اید؟ بله. گاهی برای اشخاص، سرگرم‌کننده گاهی ناامیدکننده و گاهی وحشتناک به نظر می‌رسد بسته به آنکه برای چه کسی و چگونه ماجرا را تعریف کنم. گرچه بیشتر اوقات همه چیز را دقیق توصیف می‌کنم اما گاهی فقط به جنبه‌های جالب قضیه می‌پردازم.

تا به حال در زندگی چیزی توانسته است بخشی از تجربه ی تان را بازسازی نماید؟ خیر.

پرسش دیگری وجود دارد که با مطرح ساختنش بتوانیم به شما کمک کنیم تجربه ی تان را بهتر بازگو نمایید؟ پاسخ به سوالات دشوار نبود گرچه امشب در پر کردن بخش رویدادهای تجربیات نزدیک مرگ، کمی مشکل داشتم. نوشتنش برایم اندکی دشوار بود.