کارلوس جی. تجربه نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
من به چهارمین سالم در ارتش ایالات متحده نزدیک شده و در آلمان مستقر بودم. نوامبر بود که به دسامبر ۲۰۱۸ می رسید. ما پیرامون یک هفته در یک محیط صحرایی به عنوان نیروی مخالف برای همتایان ناتو آموزش می دیدیم. هوا بد بود و تمام مدتی که در آنجا بودیم چپ و راست باران، برف و تگرگ باریده بود. با وجود ضد آب بودن وسایل ما تجهیزاتمان خیس شده بود. ما به آخرین روز خود و "جنگ بزرگ" نزدیک می شدیم، بنابراین وارد موقعیت های پاسبانی مان شدیم.
در حالی که گارد چرخشی ما بالا بود، تلاش کردم در سیستم خوابم بخوابم. پس از نزدیک به یک ساعت، از خواب بیدار شدم زیرا خیلی سرد و خیس بود. پیرامون سال ۱۹۰۰، تصمیم گرفتم که ماندن در نگهبانی تا زمان اغاز جنگ امن تر است. تا هفت ساعت بعد با یکی از دوستان بودم. ما در حال قدم زدن و گشت زنی در موقعیت پرتاب نیزه بوده و در حال کنترل آن بودیم تا گرم بمانیم. یخ زدم و با کاهش عملکرد شناختی، خستگی به سراغم آمد. کنار درختی نشستم و در حالی که زانوهایم را تا سینه جمع کرده بودم، آرامش و گرما یافتم. با آمدن کولاک، هوشیاری من شروع به محو شدن کرد.
بلافاصله درد و سرما از بین رفت. هر درد و نگرانی، هر تجربه و لحظه ای شسته شده بودند. با یک برق درخشان روبرو شده و چشمانم را باز کردم. پاهایم برهنه بودند و من در چمن های بلند و سبز ایستاده بودم و گرم بودم. هنگامی که به بالا نگاه کردم، زیبایی وصف نشدنی ترین تپه های سبز و درختان گل سرخ را دیدم. دوباره با فلاش روبرو شده و بیرون از این مکان زیبا عقب کشیده شدم.
(در حالی) از خواب بیدار شدم که دوستم می گفت "هی رفیق! سلام! ما تو را از دست می دهیم! بلند شو! من دوباره سرد و خیس بوده و بار دیگر احساس درد می کردم. بلند شدم و برای گرم کردن خودم شروع به قدم زدن کردم. پس از مدتی احساس کردم که پاهایم بر روی آتش بودند و این به من اطمینان داد که تلاش هایم جواب داده است. درواقع، اکنون می دانم که از هیپوترمی رنج می بردم و بدنم از کار می افتاد.
دوباره کنار درخت نشستم. چشمانم را بستم و شروع کردم به محو شدن. باز هم برق را ملاقات کرده و همان زیبایی و راحتی پیشین را تجربه کردم. توسط دوستم که تلاش می کرد جانم را نجات دهد دوباره به سردی و درد برگشت داده شدم. این بار یکی از گروهبانهایم آمده بود تا مرا برای مداوا توسط پزشک گروه به یک وسیله نقلیه جابجا کند.
هنگام بودن در طرف دیگر ، من با هیچ کس ملاقات نکردم و فقط طرف دیگر، چیزی که من آن را به عنوان دروازه توصیف می کنم، به من نشان داده شد. تنها به من اجازه داده شد که آسایش پاک شسته شدن از درد و زندگیم را احساس کنم. من هرگز نتوانستم قدمی به جلو برداشته و پیش از این که به بدنم عقب کشیده شوم به جلو سفر کنم.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت مذکر
تاریخ وقوع NDE: نوامبر 2018
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله هیپوترمی رویداد تهدید کننده ی زندگی، اما مرگ بالینی نبود. هیپوترمی داشتم
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاملا دلپذیر
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
نه
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟
خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. می دانستم که هر لحظه ای که تا به حال تجربه کرده ام مرا به آن لحظه سوق داده است. در همان زمان، احساس کردم همه چیز شسته شده است.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
وقتی چشم هایم را می بستم و آن طرف به من نشان داده شد.
آیا افکار شما تسریع شده بودند؟
نه
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ نه
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟
نه
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
دید من دیگر مختل نمی شد و می توانستم واضح تر از آنچه در طول زندگی ام می دیده ام ببینم.
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
هیچ سروصدایی وجود نداشت که بتوانم به یاد بیاورم.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
نه
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
نه
آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟
نه
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نه
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگر جهانی
آیا نور ی غیرزمینی دیدی؟
بله، من توسط یک برق درخشان به تپه های هموار و پشت سرهمی آورده شده و توسط یک فلاش درخشان از تپه های هموار و پشت سرهمی دور شدم.
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ نه
چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟
سکون، رضایت
آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آسودگی یا آرامش
آیا یک احساس شادی داشتید؟
خوشبختی
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
احساس می کردم با دنیا متحد شده ام یا با آن یکی هستم.
آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟
همه چیز در مورد خودم یا دیگران. می دانستم که همه چیز مهم است و همه چیز به یک اندازه مهم نیست.
آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟
بسیاری از اتفاقات گذشته را به یاد آوردم. در یک لحظه از تمام تجربیاتی که تا به حال داشته ام آگاه شدم.
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟
نه
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
مسیحی - پروتستان
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟
نه
هم اکنون دین شما چیست؟
بدون پاسخ
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید سازگار نبود.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
بله، من می دانم که در پایان چه چیزی در انتظارم است، اما برای رسیدن به آنجا عجله ای ندارم و از رسیدن به آنجا ترسی ندارم.
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
نه
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
نه
آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟
بله، من میدانستم که این مکان را برای مدتی طولانیتر از آنچه می توان تصور میکرد خانه نامیدهام.
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
نه
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کرده اید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
بله، میدانستم که تپههای هموار و پشت سرهمی که خودم را در آنها یافتم، میتوانستد تنها خانه ی واقعی من باشند. همچنین، این که وقتی زمان بازگشتم به خانه فرا می رسید، توسط چمن ها بازگشتم مورد پیشواز قرار می گرفت.
آیا اطلاعاتی در مورد چگونگی گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟
بله، من میدانستم که تمام هدف زندگیام فقط یک راهنمایی بوده است تا وقتی به خانه برگشتم، آن را پاک شسته باشم.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
نه
پس از تجربه تان چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات بزرگ در زندگیم. از آن زمان زمستان ها هرگز مانند قبل نبوده است، من دیگر سرما را احساس نمی کنم، به جای آن ابتدا احساس درد و ناراحتی می کنم. من اکنون در زمستان متفاوت لباس می پوشم و اکنون هم از سرما می ترسم و هم به آن احترام می گذارم.
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
من با مردم در زندگی بهتر رفتار می کنم و انگار هزاران زندگی را با هم زندگی خواهیم کرد. آری
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
بله، کلمات واقعا نمی توانند آنچه را که من دیدم و احساس کردم، بیان کنند.
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم. یک روز هم نگذشته که به آنچه که در آن شب سرد دیدم و احساس کردم فکر نکرده باشم.
آیا بعد از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
نه
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟
احساس این که همه چیز شسته شده و تصویری غیرقابل تصور به من نشان داده می شود مهمترین بخش برای من بود.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله، تقریباً چهار سال قبل بود که تجربهام را به اشتراک گذاشتم، کسانی که آن را با آنها به اشتراک گذارم معمولاً ساکت و بدون حرف میمانند، معمولاً به نظر میرسد که انگار عمیقأ به فکر فرو می روند.
آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
نه
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟
تجربه احتمالا واقعی بود. من اکثراً باور نمی کردم این اتفاق افتاده باشد. در سال های آینده، من شروع به درک آنچه دیدم در سطح عمیق تری می کردم.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. بدون شک، من می دانم که این واقعی بود. هیچ راهی وجود ندارد که بتوانم چیزی را که می دیدم ببینم و احساس کنم اگر واقعی نباشد.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نه
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه خود بیفزایید؟
نه
آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟
هیچ پیشنهادی