تجربه تحول معنوی سینتیا دی (STE)
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

در آن شب در سال ۱۹۹۵ من به رختخواب رفتم. پیش از این یک تلاش برای قطع عصب( Ablation) قلب روی من انجام شده بود که ناموفق بود. من یک دکتر جدید می دیدم که فراخوانده شده بود تا به من کمک کند آریتمی های قلبی را تحت کنترل درآورم. از دوران کودکی، داشتن کشمکش در جایی که قلبم واقعاً، واقعاً، سریع و روزانه می‌تپید، غیرعادی نبود. بسیاری از مواقع که تحت نظر یک پزشک بودم، ضربان قلب 200 تا تقریبا 300 ضربه در دقیقه بود.

یک روز قبل از دومین تلاش برای قطع عصب قلبم، ضربان قلبم 411 ضربه در دقیقه بود. آن روز دکترهای زیادی در اتاقم داشتم. هیچ کس نمی توانست باور کند که قلب من می توانست با آن نوع خواندن (مشخصات کارکردی) دوام بیاورد.

در نهایت آن شب به یک خواب رفته و شروع به خواب دیدن کردم. با سرعت در یک واگن چوبی و در میان جنگل های تاریک حرکت می کردم. من روی صندلی جلو بودم. دو گاری دیگر به پشتی صندلی جلو وصل شده بود. در صندلی پشت سرم خواهرم و برادر شوهرم بودند و خاله ام در آخرین صندلی واگن چوبی بود.

ناگهان تاریکی جنگل به روشنایی مقابل ما گشوده شد. یادم می آید که دستانم را به سمت نور گرفته بودم، سپس در حالی که به دو صندلی دیگر در عقب نگاه می کردم گفتم: " می توانی اونو احساس کنی؟" سپس در زیباترین، درخشان ترین و وصف نشدنی ترین مکان بودم. بلافاصله فهمیدم که در بهشت ​​بودم. موزیک خیلی قشنگ بود. آبشارهای طلایی باشکوه وجود داشت که با تلالو بسیار می درخشیدند. فرشتگان در اطراف بودند و با لحنی که از این زمین نیست آواز می خواندند. (با نوشتن همه ی اینها اشکم در می آید.) همه چیز در زیباترین و طلایی ترین نور سنگ فرش شده بود. عشقی که در آنجا احساس کردم، شبیه هیچ عشقی روی این زمین نبود. من سعی کرده ام کلمه ای زمینی برای توصیف آن پیدا کنم، اما وجود ندارد. غیر قابل وصف بود. به شکل اعجاب انگیزی زیبا، تنها چیزی است که می‌توانم در مورد آن بگویم. می خواستم برای همیشه در آن مکان باشم!

سپس به پایین روی بدنم که روی تختم افتاده بود نگاه کردم. می‌توانستم بچه‌هایم را ببینم که در تخت‌هایشان خواب بودند . شوهرم شب ها کار می کرد و در آن زمان که این اتفاق افتاد به خانه نرسیده بود. ناگهان صدایی از خود خدا شنیدم که می گفت: "می تونی بمونی یا برگردی." دوباره به بچه هایم نگاه کردم. روح زمینی من نمی توانست همه ی آنها را تنها بگذارد. آن موقع بود که احساس کردم روحم دوباره به بدنم وارد شد.

به جایی که تازه رفته بودم فکر کردم ، و از زیبایی و آرامشی که تازه به من نشان داده شد بود شروع به گریستن کردم. سپس از تختم بیرون آمدم ، و احساس می کردم به سمت اتاق خواب فرزندانم شناور بودم. به این فکر کردم که آیا هنوز زنده بودم؟ در آن زمان احساس بی وزنی می کردم. به سمت فرزند بزرگم رفته و خیلی آرام او را لمس کردم. نمی‌خواستم بیدارش کنم، اما می‌خواستم ببینم آیا او می‌توانست مرا حس کند که او را لمس می کنم یا نه. پس از دو بار تلاش، بالاخره حرکت کرد، سپس کمی از خواب بیدار شد و به من نگاه کرد. به او گفتم که به رختخواب برگردد، و همه چیز خوب بود. من هنوز باور نداشتم که واقعاً به این زمین بازگشته ام. حدود دو ساعت وقت داشتم منتظر بمانم تا باباشان به خانه برسد. در اتاق نشیمنم نشستم و همچنان سعی می‌کردم این حقیقت را بفهمم که به تازگی بهشت ​​را دیده‌ام. این پیش از تلفن همراه بود، بنابراین نمی توانستم با شوهرم در محل کار تماس بگیرم تا ببینم آیا او می تواند حرفهای مرا بشنود که با او صحبت می کردم یا نه. خیلی حس عجیبی بود. می‌خواستم با بچه‌هایم آنجا باشم، اما همچنین می‌خواستم به جایی که بودم برگردم.

سرانجام، شنیدم که کامیون شوهرم از مسیر طولانی ماشین رو ما پایین می آمد. درست کنار در نشستم و منتظر او بودم که وارد شود. لحظه ای که در را باز کرد، فقط به او نگاه کردم و گفتم: "مایک، می تونی منو ببینی؟" صدای منو می شنوی؟ او آنقدر گیج شده بود که چه اتفاقی داشت می افتاد، که من بلافاصله فهمیدم که می توانست. شروع کردم به گفتن همه ی چیزهایی که در بهشت ​​دیده بودم به او. او از چیزهایی که من برایش تعریف می کردم بسیار شگفت زده شد. او می‌دانست که به هیچ وجه نمی‌توانستم هیچ چیزی را آن بسازم. او تا آن شب مرا این طور ندیده بود. از آنجایی که در آن زمان یک کاتولیک قوی بودم، یک هفته بعد برای تدریس در کلاس‌های تعلیمات دینی دبیرستان ثبت نام کردم. نمی‌توانستم صبر کنم تا کلاس ارشدم درباره ی داستانم از بهشت ​​بشنوند. هرکسی که این داستان را برایش تعریف می کردم از آنچه که به آنها می گفتم شگفت زده می شدند. دو سال بعد در سال ۱۹۹۷، من یک عمل جراحی موفقیت آمیز قطع عصب قلب(Heart Ablation) انجام دادم تا حفره ی درون قلبم را بسوزاند که باعث ایجاد این آریتمی ها در من می شد. من معالجه شدم و دوباره هرگز حمله دیگری نداشته ام.

اگرچه ازدواج سیزده ساله ی من چند سال پس از این به پایان رسید، اما شوهر سابقم داستان من از بهشت ​​را که در آن شب زیبا برای او تعریف کردم، هرگز فراموش نخواهد کرد.

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت: مونث

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: ۱۹۹۵

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدیدکننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ بیماری نامشخص دیگر من از وقتی که یک کودک بودم آریتمی قلبی داشتم. آخرین تپش قلب ثبت شده ی پیش از عمل جراحی در 1، نمی‌دانم در شبی که این اتفاق افتاد ضربان قلبم چقدر سریع بود. این غیرعادی نبود که تپش قلب من روزانه بیش از 200 ضربه در دقیقه باشد.

محتوای تجربه خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ کاملا دلپذیر

آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟ نه من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول هیچ راهی برای شرح آن با روشنی و وضوح برای انهایی که خود آنجا نبوده اند وجود ندارد. غیر قابل وصف است شما 100% می دانید کجای بهشت ​​هستید.

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ لحظه ای که نور را دیدم.

آیا افکار شما تسریع شده بود؟ به طرزی باورنکردنی سریع

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنی خود را از دست داد. در بهشت ​​"زمان" وجود ندارد.

آیا حواس شما زنده تر از معمول بود؟ به طرزی باورنکردنی واضح تر

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. بدون مقایسه . من می توانستم در بهشت ​​با وضوح بسیار ببینم.

لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. صداها در بهشت ​​بسیار شدید بود. با وضوح بسیار می توانستم بشنوم.

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ بله، اما واقعیت ها بررسی نشده اند.

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ آری

آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟ نه

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ نه

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نوری آشکارا منشأ با عرفانی یا دیگر جهانی

آیا نوری غیرمعمولی دیدی؟ بله این نوری بود که من هرگز قادر نخواهم بود آن را روی این زمین ببینم.

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی که می دانستم بهشت ​​است، در آن زمان در این زندگی نبودم.

چه هیجاناتی را در طول تجربه احساس کردید؟ عشق ناب و آرامش تمام بدنم را پر کرد. می خواستم در عشقی که در آن بودم بمانم.

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی هستم

آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟ نه

آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟ نه

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ نه

آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت آمدید؟ من به یک تصمیم آگاهانه ی قطعی رسیدم که به زندگی بازگردم، احساس می کردم دیگر روی این زمین نیستم. پس از بازگشت به زمین احساس می کردم ساعتها در آن قلمرو بهشتی بودم.

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ مسیحی - کاتولیک

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ بله من زندگیم را فقط برای خدا زندگی می کنم.

هم اکنون دین شما چیست؟ مسیحی- مسیحی دیگر من به خدای متعال و بهشت ​​ایمان دارم. من دیگر در یک کلیسای واقعی شرکت نمی کنم. کلیسای من با خداست. من نه تنها تلاش می کنم به بهشت ​​برگردم، بلکه داستانم را تا آنجا که می توانم برای مردم بیشتری تعریف می کنم تا آن روز برگردد!

آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که کاملاً با باورهایی که در زمان تجربه داشتی مطابقت داشت، من از کودکی درباره ی خدا و بهشت ​​می دانستم. ما هر یکشنبه به کلیسا می رفتیم.

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ بله، من یک هفته بعد شروع کردم به تدریس کلاس های درس تعلیمات دینی دبیرستان

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ با موجودی قطعی یا صدایی با منشأ عرفانی یا غیرزمینی مواجه شدم. من به خداوند متعال ایمان دارم و بلافاصله فهمیدم صدای اوست که با من سخن می گوید.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ نه

آیا با موجوداتی مواجه شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان نام آنها توصیف شده است (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ نه

در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ بله یک بهشت ​​وجود دارد.

آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟ بله خدا در تمام مدت کنارم بود. حضورش را حس می کردم.

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کرده اید؟ بله فقط دانش از جایی که بودم.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟ بله من در بهشت ​​بودم از همان لحظه ای که وارد شدم دقیقا می دانستم کجا بودم.

آیا اطلاعاتی در مورد چگونگی گذران زندگی خود به دست آورید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد مشکلات، چالش ها و دشواری های زندگی کسب کردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ بله، می‌توانستم آن را در تمام اطرافم احساس کنم، زنده بودن آنجا را نمی‌توان انکار کرد.

پس از تجربه ی شما چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات بزرگ در زندگیم. من برای به اشتراک گذاشتن این داستان با دیگران این زندگی را می زیم. من می خواهم وقتی همه ی ما بمیریم همه در آن مکان با من باشند.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟ بله، اگر مراقب نباشید، شیطان تلاش می کند زندگی شما را کنترل کند. دو سال پس از دیدن بهشت، چهار سال به او اجازه دادم. دیگر هرگز از خدای متعال تزلزل نخواهم کرد

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ بله غیر قابل وصف

چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را دقیق تر از سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون زمان تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم. سطح آگاهی شما در بی نهایت ضرب می شود. من همیشه آنچه را که اتفاق افتاد دقیقا به یاد خواهم داشت.

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمولی یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ بله برای نوشتن خیلی زیاد است، اما 100% جهنمی وجود دارد که غیرمؤمنان در پایان زندگی خود به آن پرتاب خواهند شد. چند بار در "رویاهایم" جهنم با جزئیات به من نشان داده شده است.این وحشتناک است.

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ فقط به خدای متعال ایمان داشته باشید.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله بی درنگ

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ مطمئن نیستم وقتی هفت ساله بودم یک پارگی آپاندیس داشتم. دکتری که جراحی اورژانسی مرا انجام داد به پدر و مادرم گفت که حدود یک ساعت برای زنده ماندن فرصت داشتم پیش از این که مرا به بیمارستان برسانند.

در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟ تجربه قطعاً واقعی بود غیرقابل توضیح

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه اعتقادی دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. واقعی بود.

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه

آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟ نه

آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟ نمی توانید به چیزی فکر کنید که به آن فکر نکرده اید.