دیمون اچ. تجربه نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

من در تاریخ ۲۰۲۱/۰۱/۳۱ مربض و در بیمارستان بستری شدم. تشخیص من فیبریلاسیون دهلیزی (ضربان قلب نامنظم) و کاردیومیوپاتی متسع شد. من در بیمارستان بستری شدم زیرا فشار خون من بسیار بالا بود ۱۹۷/۱۴۹ با ضربان قلب در حالت استراحت ۲۴۸. پزشکان گفتند که اگر یک ساعت دیگر وضعیتم را بدون درمان رها می کردم احتمالاً الان اینجا نبودم. به من یک آمپول رقیق کننده ی خون و داروهای مختلف داده شد تا همه چیز تا سطح ایمن پایین آورده شود.

زمانی که از بیمارستان مرخص شدم، قرارهای پیگیری زیادی داشتم و به من گفته شد که برخی از داروها برای آتریل(atrail) کار نمی کردند. پس از مشاوره ی بیشتر، در باره ی من در مورد انجام عمل قلب و عروق DC ، توقف و راه اندازی مجدد قلب برای رسیدن به ریتم به جایی که باید باشد، گفتگو کردیم.

در تاریخ ۲۰۲۱/۹/۲۱ بار دیگر در بیمارستان بستری شدم تا عمل انجام شود. روی تخت بیمارستان منتظر بودم که مرا ببرند. عصبی بودم، اما غیر از این، کاملاً عادی بود. باربر بیمارستان آمد، مرا برداشت و با چرخ به اتاقی برد که قرار بود عمل من انجام شود. متخصص بیهوشی خود را معرفی و با من صحبت کرد که قرار است چه کاری انجام دهد و چگونه داروی بیهوشی را تجویز می کند که مرا بخواباند. وقتی این کار انجام شد، او به من گفت که از طریق ماسک نفس بکشم در حالی که به من آمپول می زد. به یاد دارم که از ده به طور معکوس شمرد. او به شش رسید و من از هوش رفتم.

نمی دانم دقیقا چقدر بیرون بودم. من از خواب بیدار شدم که در یک خلاء سیاه، درست مانند فضا، اما بدون هیچ ستاره ای باشم. فقط سیاهی محض بود. داشتم فکر می کردم کجا هستم. پیش از این که فرصت فکر کردن داشته باشم، یک چرخ ماشین جک‌پات(jackpot machine-wheel) در سمت چپم ظاهر شد. با حدود هفت عکس روی آن به آرامی می چرخید. من کاملاً نتوانستم آنها را تشخیص دهم. سپس چرخ روی چیزی که آسمان زیبای تابستانی، پر از آبی عمیق و با ابرهای سفید و کرکی، ایستاد.

فورا، من آنجا بودم. هیچ انتقالی، تونل یا نوری وجود نداشت. من فقط در یک لحظه آنجا بودم. من خودم را در بیابانی از آسمان آبی ناب و ابرهای کرکی و سفید در تمام پیرامونم یافتم. خودم را در حال حرکت رو به جلو یافتم و مستغرق در چنان احساس عشقی که قبلاً هرگز آن را احساس نکرده بودم. همچنین یک نور طلایی در پیرامون من وجود داشت؛ خیلی شبیه آفتاب. همانطور که به جلو می رفتم، می توانستم نیم دایره ای از مردم را ببینم که به من نزدیک می شدند. هیچ چهره ای نداشتند. من فقط نیمرخ های سفید را در لباس های بلند و سفید دیدم. همانطور که به سمت آنها حرکت می کردم، احساس امید و عشق خالص به من دست داد. در خودم می‌دانستم که آنجا بودم تا چیزی را بفهمم، اما درست زمانی که می‌خواستم هر چه بود را بفهمم، دوباره در چنگ تخت بیمارستان بودم. مانند پریدن از روی یک صخره ۵۰۰ فوتی روی یک طناب بانجی(bungee)و رسیدن به انتهای آن و سپس به عقب کشیده شدن بود.

بی درنگ از خواب بیدار شدم؛ در حالی که احساس می کردم دوباره شارژ شده ام. به سمت متخصص بیهوشی بیچاره رفتم و گفتم: "چه کار کردی؟" چرا مرا برگرداندی؟ به او گفتم چه اتفاقی افتاده است و او گفت که با بیهوشی عمومی نمی توان رویا را دید. پرسیدم قلبم ایستاده بود یا اتفاق دیگری افتاد؟ اما من هیچ پاسخی به این دریافت نکردم.

از زمانی که این اتفاق افتاد، کل زندگی من تغییر کرده است. من هر روز دعا می کنم و هر روز صبح از این که از خواب بیدار شده ام خدا را شکر می کنم. اکنون پیش از این که کاری بکنم یا چیزی بگویم، دو بار فکر می کنم. من چهار آخر هفته را صرف بازسازی آنچه را در آن روز دیدم کردم. مادرم به تازگی فوت کرده و من در قلبم می دانم که او اکنون در یک جای زیبا است. ما فقط به طور خلاصه اینجا هستیم تا نوعی درس بیاموزیم. از آنجایی که این برای من اتفاق افتاده است، من ناچارم به همه ی کسانی که مایل به گوش دادن هستند بگویم تا به آنها اطمینان دهم که زندگی پس از مرگ قطعا ادامه می یابد.

من چند آخر هفته را صرف بازسازی آنچه دیده بودم کردم. پس‌زمینه ی سیاه با یک چرخ جک‌پات در حال چرخش در پایین سمت چپ قرار دارند. وقتی این تصویر را ایجاد کردم، آن‌ها را اضافه کردم. پس‌زمینه ی سیاه فضای خالی سیاه اولیه‌ای است که من در آن بودم را نمایندگی می کند. و چرخ جک‌پات همان چیزی بود که در آن هفت عکس وجود داشت، همانطور که در داستانم ذکر شد.

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت مذکر

تاریخ تجربه ی نزدیک به مرگ: ۲۰۲۱/۰۹/۲۱

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی مرتبطی زندگی وجود داشت؟ بله رویداد تهدید کننده ی زندگی مربوط به جراحی، اما مرگ بالینی نیست. من مبتلا به atrail fibrillation تشخیص داده شده بودم و کاردیومیوپاتی متسع.

محتوای تجربه خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ کاملا دلپذیر

آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟ نه من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم

بالاترین سطح خوداگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خوداگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟ خوداگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. احساس می کردم که با افراد دیگر مرتبط بودم. هیچ چیز شبیه اینجا روی زمین نبود، بنابراین توصیف آن سخت است.

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ من در تمام طول این تجربه هوشیار بودم

آیا افکار شما تسریع شده بودند؟ نه

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنای خود را از دست داد. اصلا هیچ حسی از زمان نداشتم.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟ زنده تر از حد معمول

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. دید من مانند UHD بود، بسیار واضح

لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. این یکی سخت است، چون چیزی نشنیدم. رد و بدل کلمه وجود نداشت، تنها احساسات

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ نه

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ نه

آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟ حضورشان را حس کردم

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ نه

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگر جهانی

آیا نوری غیرزمینی دیدی؟ بله مانند یک درخشش طلایی بود، کمی شبیه آفتاب تابستانی که اول صبح طلوع می کرد.

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. بیابانی بود از آسمانهای پاک و آبی با ابرهای سفید کرکی در بالا، پایین و روبروی من.

چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟ من عشق خالص و خوشبختی را احساس کردم

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یا یکی هستم

آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟ همه چیز درباره ی خودم یا دیگران. دریافتم که همه ی ما به هم مرتبط هستیم.

آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟ نه

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ نه

آیا به مرز یا نقطه ای بی بازگشت رسیدید؟ نه

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ مسیحی- پروتستان در آن زمان من به خدا اعتقاد داشتم اما چیزی را خیلی جدی نمی گرفتم.

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ نه

هم اکنون دین شما چیست؟ مسیحی- پروتستان من خیلی بیشتر از همیشه به خدا نزدیکترم.

آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه خود داشتید سازگاری نداشت. سازگار بود زیرا می دانستم ممکن است یک زندگی پس از مرگ وجود داشته باشد، اما عشق و صلح بسیار شدیدتر بود. تنها چیزی که می توانم بگویم این است "خدای من!"

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ بله من برای زندگی ارزش خیلی بیشتری قائل هستم. من چیزها را بدیهی نمی دانم. در مورد باورهای من، تجربه ام فقط آنها را تقویت کرده است.

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضور عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم. من حدود ۱۵ تا ۲۰ نیمرخ سفید از چیزی دیدم که در لباس های بلند سفید مانند مردم به نظر می رسیدند.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ حضورشان را حس کردم

آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کرده اند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند(مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ نامطمئن. این شکل می تواند در میان شبح هایی باشد که من دیدم.

آیا در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ بله، من با همه چیز کاملاً یکپارچه بودم. احساس تنهایی نداشتم اما احساس تعلق کامل داشتم.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟ بله باید خدایی برای من وجود داشته باشد تا بتوانم عشق و ارتباطی را که در جایی که رفتم احساس کردم احساس نمایم.

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کردید؟ بله، می‌دانستم دانش خاصی وجود داشت، اما درست پیش از این که به آن برسم، کنار کشیده شدم.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی کسب کردید؟ نه

در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟ بله، من در مکانی غیرزمینی با موجودات غیرزمینی بودم که بخشی از زندگی بعدی بود.

آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟ نه

در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد دشواری ها،چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ بله، من از یک عشق کاملا واقعی آگاه بودم، اما صادقانه بگویم، هیچ کلمه ای هرگز نمی توانست آن احساس را توصیف کند.

پس از تجربه ی شما چه تغییراتی در زندگی تان رخ داد؟تغییرات بزرگ در زندگیم. همه ی نگرش من نسبت به زندگی و دیگرافراد به طور کامل تغییر کرده است. می توانم بگویم که اگر همه ی کسانی که در قید حیات هستند چیزی را که من کردم تجربه می کردند، (دنیا) جای خیلی بهتری می بود.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟ من بیشتر به اطرافیانم اهمیت می دهم. من می‌خواهم به افراد نیازمند کمک کنم، حتی اگر آنها را نشناسم، زیرا این کار باید انجام شود.

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ نه

چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟من این تجربه را نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند با دقت بیشتری به خاطر می آورم. یادآوری من ۱۰۰ درصد دقیق است زیرا هرگز نمی توانم چنین تجربه ای را فراموش کنم.

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ بله وقتی تشخیص داده شد که مادرم بیمار لاعلاج است، می‌توانستم نور آبی درخشانی را ببینم که از بالای سرم می‌درخشید. کمی شبیه نورافکن بود. می توانستم سایه هایی را که روی پاهایم می انداخت ببینم. این روشن و خاموش شدن برای حدود ۱۵ دقیقه زمانی که با مادرم بودم اتفاق افتاد. من همچنین گاهی اوقات سایه هایی را در دید کناری خود می بینم.

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارند که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجهند؟ همه ی تجربه برای من معنادار و بسیار مهم بود.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟بله، به همه ی کسانی که می خواهند وقت بگذارند و در مورد آن بشنوند می گویم. من اغلب سعی می کنم آن را وارد مکالمات کنم. مردم باید بدانند که زندگی پس از مرگ وجود دارد و شاید زندگی هایشان را بر این اساس تنظیم کنند.

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ بله من این را در برخی از مستندها دیده ام

در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟ تجربه قطعاً واقعی نبود. تجربه‌ای که من داشتم، اکنون برایم به همان اندازه واقعی است که اکنون دارم تایپ می‌کنم، همانطور که روزی که این اتفاق افتاد. هیچ چیز هرگز افکارم را در این مورد تحت تاثیر قرار نمی دهد. می دانم کجا رفتم و چه اتفاقی افتاد. این دلیلی است که چرا می خواهم آن را به اشتراک بگذارم.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. این تجربه اکنون برای من همان قدر واقعی است که همیشه بوده است.

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه

آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟ فکر نمی کنم بتوانم چیزی در اینجا بیفرایم زیرا پرسشهای شما همه چیز تجربه ی من را پوشش داد.