دارن آر. تجربه نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
من بیهوش بودم و پس از عمل جراحی بای پس قلب دوبل بهبود می یافتم. هیچ چیزی را به یاد نمی آورم تا زمانی که سیلی از تمام تجربیات زندگیم را که به طور همزمان به من هجوم می آورد تجربه کردم. زمان معنایی نداشت، یعنی این ها رویدادهایی به ترتیب زمانی نبودند. تمام اتفاقاتی که در زندگی من افتاده بود به یکباره تجربه شد. من تمام تجربیات زندگیم را از دیدگاه شخص دیگری که با او در کنش و واکنش بودم، تجربه کردم. مهمتر از همه، در آن هنگام من تأثیر سخنان و اعمالم را بر طرف مقابل احساس می کردم. این بررسی زندگی کاملاً بیطرفانه بود؛ به این معنا که نه ترسیده بودم و نه خوشحال. مانند این بود که من به طور عینی زندگیم را تا آن نقطه، با کوچکترین جزئیات، با حقیقت و دقت کامل قضاوت می کردم. این سیل خاطرات تا حدودی در زندگی من قطع شد. انگار یکی دکمه ی خاموش را زد و خاطرات بی درنگ متوقف شدند. همه چیز کاملا واقعی احساس می شد. وقایعی که به یاد میآورم، همه رویدادهای واقعی و عملی در زندگی من بودند.
پس از این که از خواب بیدار شدم، علی رغم جزئیات باورنکردنی-ای که در طول بررسی تجربه کردم، نمیتوانستم چیز مشخصی از این رویدادها را به خاطر بیاورم. پس از آموزش در علوم بهداشتی، در آغاز به این فکر می کردم که آیا این تجربه ناشی از کمبود اکسیژن در بافت های مغزی(cerebral hypoxia) بود یا نه. سرانجام بر من روشن گردید که اگر برانگاشت(فرضیه ی) کمبود اکسیژن در بافت مغزی درست بود، همه چیز را از دیدگاه خودم تجربه می کردم، نه از دیدگاه شخص روبرو. سرانجام دریافتم که تنها دلیل این تجربه این است که من باید درک می کردم که چگونگی رفتار ما با دیگر مردم در این زندگی به طرزی باورنکردنی مهم است. شاید این چیزی است که برای درک بهتر و عمل کردن بر پایه ی آن به آن نیاز داشتم. برای من سالها طول کشیده تا به این نتیجه گیری و پیامدهای آن فکر کنم. فکر میکنم تجربه ی من یک زنگ بیدار-باش بود برای این که کمتر خودخواه بوده و دیگران را بیشتر دوست داشته باشم.
اطلاعات پیش زمینه:
جنسیت: مرد
تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: 2016
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله حمله ی قلبی مربوط به جراحی، CPR داده شده با توجه به مرگ بالینی (قطع تنفس یا عملکرد قلب). من در ICU در حال بهبودی از جراحی بای پس قلب بودم. به فیبریلاسیون بطنی رفتم.
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
نه خوشایند و نه ناراحت کننده
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
نه. من آگاهی نسبت به بدنم را از دست دادم.
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟
خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. حافظه/یادآوری من کامل و بی نقص بود. همان طور که توانایی احساس احساسات دیگر مردم در طول تعاملات گذشته ی من با آنها بود.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
در طول بررسی زندگی
آیا افکار شما تسریع شده بودند؟
به طرزی باورنکردنی سریع
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟
به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنای خود را از دست داد. بررسی زندگی من به یکباره اتفاق افتاد، نه به صورت ترتیب زمانی.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟
نه
لطفا بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
من نمی توانم به این سوال پاسخ دهم زیرا فقط خاطرات را دیدم
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
من نمی توانم به این سوال پاسخ دهم زیرا فقط خاطرات را شنیدم.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
نه
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
نه
آیا در تجربه ی خود موجوداتی دیده اید؟
نه
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نه
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نه
آیا نوری غیرزمینی دیدید؟
نه
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟
نه
در طول تجربه چه عواطفی را تجربه کردید؟
آنچه که افراد دیگر در خاطرات من در زمان تعامل من با آنها احساس کرده بودند. برای خودم چیزی احساس نکردم.
آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟
نه
آیا یک احساس شادی داشتید؟
نه
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
نه
آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟
نه
آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟
گذشته ی من به صورت خارج از کنترلی از مقابلم گذشت. من تمام رویدادهای واقعی زندگی گذشته ام را همزمان و به سرعت تجربه کردم؛ مانند دانلود/سیلی عظیم از خاطرات، اما از این دیدگاه که چگونه اعمال من بر شخص مقابل تأثیر گذاشته بود. یعنی نه تنها رویداد را به یاد آوردم، بلکه احساسات/عواطفی را که شخص دیگر در آن زمان تجربه کرده بود را نیز به یاد آوردم. تمام خاطرات مربوط به رویدادهای واقعی زندگی من بودند اما نه از دیدگاه من.
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟
نه.
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
بودایی
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟
بله تا حدی در نتیجه ی این تجربه، من از بودایی به مسیحی تغییر کردم.
هم اکنون دین شما چیست؟
مسیحی - پروتستان
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که کاملاً با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید مطابقت داشت. در آن زمان من به کارما اعتقاد داشتم اما احتمالاً آنطور که یک بودایی باید زندگی نمی کردم. پر از غرور بودم.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
بله، من از بودیسم به مسیحیت تغییر کردم، عمدتاً به دلیل این که فهمیدم بودیسم وجود خدا را انکار می کند. اما من با اطمینان می دانم که او قطعا وجود دارد و از این تجربه برای ما برنامه ای دارد. برای همه چیز برنامه ای وجود دارد وگرنه دیگر چرا باید زندگی را مرور کرد؟
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
نه
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
نه
آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کرده اند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
نه
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کرده اید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
نه
آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی های مان به دست آوردید؟
نه
در طول تجربه ی خود آیا اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
نه
پس از تجربه تان چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟تغییرات جزئی در زندگیم. تاثیر آن بر زندگیم با گذشت سال ها افزایش یافته و من در تجربه منعکس شده ام.
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
بیشتر در مورد نحوه ی تعامل به ویژه با همسرم فکر می کنم.
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
نه
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند دقیق به خاطر می آورید؟من این تجربه را نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند با دقت بیشتری به خاطر می آورم. من به شدت احساس میکنم که این رویداد واقعی بوده است و این با گذشت زمان کاهش نیافته یا تغییر نکرده است.
آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
نه
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟بله، اعضای نزدیک خانواده عمدتاً، تقریباً بلافاصله پس از آن، و فقط تا آنجایی که من می دانم، واکنش آنها مؤدبانه بود.
آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
بله، من در طول دو تا سه دهه ی گذشته یک یا دو کتاب خوانده بودم. میدانستم که بررسیهای زندگی می تواند در طول NDE اتفاق بیفتد، اما نه این که از دیدگاه شخص/فرد دیگر اتفاق بیفتد و من این که من خودم را قضاوت کنم.
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟
تجربه احتمالا واقعی بود. همانطور که توضیح داده ام قطعاً چیزی تجربه شده بود، اما فکر می کردم که آیا به دلیل کمبود اکسیژن در مغز است یا خیر.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟
تجربه قطعا واقعی بود. بعد از مدتی متوجه شدم که هیپوکسی نمی تواند این واقعیت را توضیح دهد (زیرا) که من مرور زندگی را از دیدگاه افرادی که با آنها تعامل داشتم تجربه کردم. دلیل تکاملی/بیولوژیکی آن چه می تواند باشد؟
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نه
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟
فکر می کنم تأثیر آن روی من تدریجی تر بوده است. پیامدها سال ها طول کشیده تا به خانه برسند. من قبلاً فکر کرده بودم که تغییرات ایجاد شده توسط NDE ها نسبتاً بی درنگ هستند.