هارولد تجربه نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید


تجربه:

من بصورت پاره وقت با تریلی 18 چرخ در آریزونا رانندگی می کردم.

ناگهان دچار تهوع و درد در ناحیه شکمم شدم و سردرگم از اینکه چه اتفاقی داره می افته. بطوریکه احساس میکردم دارم به خواب عمیقی فرو میرم و مبارزه میکردم که بیدار بمونم. به سمت کنار جاده کشیدم و هرطوری که بود، کامیون رو متوقف کردم. کنار جاده پارک کردم. همچنان داشتم برای بیدار موندن تلاش می کردم. احساس می کردم دارم بیهوش میشم.

سوابق:

جنسیت: مرد

تاریخ تجربه نزدیک به مرگ: 3 مارچ 1990

عناصر تجربه نزدیک به مرگ

در زمان وقوع تجربه تان، احساس می کردید که یک اتفاق داره زندگی تون رو تهدید می کنه؟ بله. سکته مغزی... نمیدونی اسمش رو چی بذاری. تا اون لحظه همچین چیزی رو ندیده بودم. فکر کردم حتما دارم این دنیا رو ترک می کنم. اما همینطور که به انتهای تونل نزدیک می شدم، صدایی رو شنیدم که به من می گفت : " نه، هنوز نوبت تو نرسیده... خیلی کارها هست که باید با خانواده ت بانجام برسونی" .

مضمون تجربه ت رو چطور ارزیابی می کنی؟ مثبت

احساس کردی که از بدنت جدا شدی؟ خیر

چه مدت رو در طول این تجربه، در بالاترین حد آگاهی و هوشیاری بودی؟ زمانیکه در تونل بودم، کاملا هوشیار بودم. همه چیز بسیار واضح و با جزئیات و دقیق بود. همه رنگها ، روشن و شفاف و همه خطوط، برجسته و واضح بودند.

گذر زمان با سرعت به نظر می رسید یا آهسته ؟ به نظر می رسید که همه چیز یکبار اتفاق می افته; یا اینکه زمان متوقف شده بود. یا اینکه همه چیز مفهوم خودش رو از دست داده بود و انگار که 30-45 دقیقه، جزء زمان محسوب نشده بود.

حس شنوایی ت نسبت به حالت عادی، متفاوت بود؟ صداها همانطور بود که در بالا اشاره کردم.

آیا از داخل تونل عبور کردی؟ بله، به همون شکلی که قبلا گفتم.

آیا با وجود چیزی مثل مرگ یا حیات روبرو شدی؟ نه، همونطوری که در بالا اشاره کردم، فقط یه صداهایی شنیدم.

مضمون تجربه ؟ روشن

آیا نوری عجیب و غیرزمینی مشاهده کردی؟ بله. رنگها و نورهایی درخشان در انتهای تونل.

احساس می کردی که به یک دنیای عجیب و غریب دیگه ای وارد شدی؟ خیر.

چه هیجاناتی رو در طول تجربه ت احساس کردی؟ یادم نمیاد. جز اینکه تحت تاثیر لذت بیش از اندازه اون تونل شگفت انگیز قرار گرفته بودم. اولش احساس ترس داشتم. اما بعد از اینکه حرکت کردم، به نظرم شگفت انگیز بود.

احساس درک همه چیز رو داشتی؟ خیر.

آیا صحنه هایی از گذشته زندگی ت، جلوی چشمت ظاهر شدند؟ گذشته م بدون کنترل خودم، جلوی چشمم ظاهر شد.

آیا صحنه هایی از آینده رو دیدی؟ مراحلی از آینده اعضای خانواده، نیاز به هدایت داشت. مشکلات با اعضای خانواده، حقیقی شدند.

آیا به مرز برنگشتن هم رسیدی؟ خیر، صدایی رو شنیدم که گفت زمان رفتن من هنوز نرسیده.

خداوند، معنویت و مذهب

دین تو، قبل از این تجربه چه بود؟ میان رو.

در حال حاضر اعتقاداتت به چه صورته؟ میانه رو.

آیا تغییری در ارزشها و باورهای تو به دنبال این تجربه بوجود آمده؟ بله، نگاهم به زندگی کاملا متفاوت شده.

مضمون تجربه: حضور وجود و نیروهایی غیر زمینی

بعد از تجربه نزدیک به مرگ

آیا تشریح این تجربه با کلمات مشکله؟ بله. اتفاقات زیادی در اون زمان افتاد و یادآوری آنها همانطوری که اتفاق افتاد، مشکله. چیزهایی رو بصورت غیر منظم به یاد میارم و هنوز هم می تونم بیشتر اون چیزهایی که اتفاق افتاد رو تجسم کنم.

آیا چیزی معنوی، غیرمعمول و یا هرگونه موهبت ویژه دیگه ای رو بعد از این تجربه بدست آوردی که قبلا نداشتی؟ مطمئن نیستم. اما احساس می کنم که چیزی در رابطه با فرزندانم اشتباهه.

آیا در این تجربه، یک یا چند بخش وجود داره که برایت معنا و مفهوم خاصی داشته باشه؟ احساس سرگیجه و سردرگمی قبل ورود و عبور از تونل، و بعد از اون تجربه از همه بدتر بود.

آیا این تجربه رو تابحال با کسی تقسیم کرده ای؟ بله. همسرم. اون من رو باور داره. اون بسیار معتقده و هرچیزی که برایش تعریف کردم رو درک کرد.

در لحظات زندگی ت، چیزی بوده که بخشی از تجربه ت رو تداعی کرده باشه؟ خیر.

چیز دیگه ای هست که دوست داشته باشی درباره تجربه ت اضافه کنی؟ چیزی بود که هرگز رویای تجربه کردنش رو نداشتم، ولی اتفاق افتاد.