ایزابل ب تجربه احتمالی نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
آن روز صبح با احساس نسبتاً خوبی از خواب بیدار شدم. برای(کار روی)کانال ریشه ی دندان نزد دندانپزشک رفتم. دندانپزشک من همیشه پیش از هر کار دندانپزشکی جدی برای آرام کردنم یک قرص می داد. او سپس پیش از تزریق نواکائین گاز خوشحالی می داد. نقطه ای که او به من گاز خوشحالی داد همان زمانی بود که تجربه ی نزدیک به مرگ من رخ افتاد.
من شروع به احساس شناور بودن کردم، اما هنوز احساس می کردم کنترل دارم. این گونه به نظر می رسید که دندانپزشک زمان زیادی مصرف می کرد همان طور که احساس می کردم هوشیاری ام از بین می رود. من مدام فکر می کردم، "لطفا عجله کنید." ناگهان به سرعت از میان یک تونل تاریک می گذشتم. مانند بودن در یک قطار بسیار سریع بود و بهطور ضعیفی در پس زمینه شنیدن یک صدای "خش خش". در همان زمان، من یک مرور اجمالی سریع از زندگیم را می دیدم.
سپس، من بر یک لبه ی تاریکی با دایره ای درخشان و عظیم از نور بودم. آن شروع به برقراری ارتباط با من از طریق تله پاتی کرد. نور مدام به من می گفت که من مرده بودم تا من در درون خودم اعتراف می کردم که مرده ام. آنگاه من پرسیدم: "درختان، آسمان و مراتعی که من در مزامیر درباره ی آنها خوانده ام کجا هستند." نور پاسخ داد: "آن ها فقط کلمات هستند." این مرا ناراحت کرد..
در آن زمان من آگاه بودم که در مطب دندانپزشک چه چیزی برایم در حال رخ دادن بود. می دانستم که دندانپزشک داشت به صورتم سیلی می زد. می دانستم با این که پشت سرم بود گاز را به اکسیژن تبدیل کرد. مچ دستم را گرفته بود و نبض را چک می کرد. هنگامی که اکسیژن اثر کرد، خیلی سریع از میان تونل برگشته و به هوش آمدم.
من گیج بودم و نمی خواستم در مورد اتفاقی که افتاده بود صحبت کنم. دندانپزشک تا قرار بعدی من درباره ی آنچه رخ داده بود صحبت نکرد. او فقط از من پرسید که آیا آن روز صبح غذا خورده بودم؟ من پاسخ دادم که فقط یک تکه نان تست خورده بودم. او سپس گفت که من واقعاً باید قبل از قرارهایم غذا بخورم. در قرار بعدی، به او اطلاع دادم که زمانی که بیرون بودم عفونت کلیه داشتم. سپس او از آنچه گذشت پرسید. او میگفت که گاهی اوقات وقتی بیمارانش تحت «گاز خوشحالی» هستند، تجربیاتی دارند. او واقعاً می خواست بداند که آیا من یک NDE داشتم یا نه، اما من هنوز آمادگی نداشتم آنچه را که اتفاق افتاده بود به اشتراک بگذارم. من هنوز مطمئن نبودم که چرا نور گفته بود: "آنها فقط کلمات هستند."
با نگاه به گذشته. من دوست دارم باور کنم که کلام خدا درختان، آسمان و مراتع سرسبز را خلق کرد. چیزی که واقعاً مرا آزار می داد این بود که به حرف زدن ادامه می دادم و وارد نور نمی شدم. چیزی که مانند مدت زمانی دراز به نظر می رسید احتمالا فقط چند دقیقه بود. من از آن زمان تجربیات دیگری داشته و حتی این رویا را داشته ام که با یکی از عزیزان درگذشته ام صحبت کنم. با احساس بسیار محبوب بودن و در آرامش از خواب بیدار شدم.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت: مونث
تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: ۱۹۷۶
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
نامشخص. در مطب دندانپزشکی تحت تأثیر اکسید نیتروژن در حالی که ناخوداگاه بیمار دارای عفونت بسیار شدید کلیه است.
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
هم دلپذیر و هم ناراحت کننده
آیا احساس کردید که از بدن خود جدا شده اید؟
بله، من متوجه شدم که دندانپزشک اکسیژن را باز کرد، به صورتم سیلی می زد و نبضم را چک کرد. من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟
خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. من روی تمرکز کردن بسیار متمرکز بودم زیرا می دانستم که چیز متفاوتی را تجربه می کنم.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
واقعاً در تمام طول تجربه، اما بیشتر هنگام مکالمه با نور.
آیا افکار شما تسریع شده بود؟
به طرزی باورنکردنی سریع
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز به یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنای خود را از دست داد. تونل و زندگی های گذشته بسیار سریع بودند و سپس به طور چشمگیری تا (مقداری)تقریباً ثابت کاهش یافت.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟
زنده تر از حد معمول
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
فکر نمی کنم متوجه تغییرات بینایی شده باشم. چون در بدنم نبودم با چشمانم به نور نگاه نکردم. من با یک آگاهی از چیزی که شکل جدیدم بود نگاه می کردم و کاملاً مطمئن نیستم که آن فرم چه بود. من به این فکر کرده ام که ممکن است این چه بوده باشد، مانند این که اگر من یک شکل نوری مانند نوری که با من صحبت می کرد، باشم.
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
من در طول تجربه با گوش هایم نمی شنیدم. مانند تله پاتی بود نه شنوایی فیزیکی. وقتی برگشتم کم کم صدا به حالت عادی افزایش یافت.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
بله، اما درستی آن بررسی نشده است.
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
بله یک رانش بسیار سریع به سمت بالا از میان یک تونل تاریک.
آیا در تجربه ی خود هیچ موجودی را دیدید؟
نه
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نامطمئن برادرم در ویتنام درگذشت و مادرم در سال ۱۹۷۵ درگذشته بود. من واقعاً مطمئن نیستم که نور چه کسی بود.
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگر جهانی
آیا نوری غیرزمینی دیدی؟
اری، دایره ای بسیار درخشان و عظیم از نور.
آیا به نظرتان می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟
قلمرویی آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. بر لبه ی مقداری تاریکی نامطمئن که به نور درخشان نگاه می کند.
چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟
من جوان بوده و برای مرگ آماده نبودم. من ناراحت نبودم. من پذیرفتم که به من می گفته می شد مرده بودم. فقط چند بار گفته شد تا باورش کنی. در این باره مطمئن نبودم که مرگ چه بود یا قرار بود چه باشد، بنابراین شروع به پرسیدن از نور کردم. فکر می کردم وقتی در مورد مراتع سرسبز بگویم، آن را دیده و احساس می کنم. نور فقط این(را گفت) که اینها فقط کلمات بودند و من احساس کردم که در شایسته بودن کوتاهی کرده ام.
آیا احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آسودگی یا آرامش
آیا احساس خوشی داشتید؟
خوشبختی
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
نه
آیا به نظر می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟
نه
آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟
گذشته ی من به صورت غیرقابل کنترلی در برابرم چشمک زد. این مجموعه ای از زندگی من به ترتیب زمانی بود. آن قدر سریع گذشت که نمیتوانستم بگویم چیزی دقیق نیست. مانند ورق زدن لبه ی صفحات، بسیار سریع بود.
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطه ای بی بازگشت رسیدید؟
من به یک تصمیم آگاهانه ی قطعی برای بازگشت به زندگی رسیدم. نه اینکه تصمیمی آنقدر گرفته شده باشد که من با اقدامات دندانپزشک به زندگی بازگردانده شوم. من نمی خواستم برگردم همان طور که در حال یک بگومگو با نور بودم.
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
مسیحی - کاتولیک. کاتولیک اهل عمل
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟
نه
هم اکنون دین شما چیست؟
مسیحی - کاتولیک. کاتولیک با ایمان بسیار قوی
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید سازگار نبود. این همان چیزی بود که انتظارش را داشتم به جز حرکت نکردن به سمت نور. اما من خیلی جوان بوده و برای مرگ آماده نبودم. این چیزی است که بیشتر از هر چیزی به من ضربه زد. اگر برنگشتم چه؟ آیا به درون نور می روم؟ آیا اجازه می یافتم به درون نور بروم؟ بعد این فکر بود که اگر نور خدا بود و من از او در مورد خلقتش سؤال میکردم، این چقدر وقیحانه بود. سپس به خاطر نداشتن آمادگی از خودم خجالت کشیدم.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
بله، نیازی را احساس کردم که بدانم مرگ چیست و زندگی پس از مرگ چه چیزی؟
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم. یک بار از میان تونل یک نور دایره ای بسیار زنده و درخشان ظاهر شد و به من گفت که من مرده بودم. او سپس به سوال من که درختان، آسمان و مراتع کجا هستند پاسخ داد. پاسخ داد که اینها فقط کلمات هستند. این افکار من نبود، بلکه نظری بود که در بیرون از من شکل گرفت.
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
نه
آیا با موجوداتی روبرو شدید که قبلاً روی زمین زندگی می کردند و در ادیان نام آنها برده شده است (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نامطمئن. نور دایره ای می توانست فردی از گذشته بوده باشد که مرده یا عیسی باشد. به من آگاهی داده نشد که نور کیست.
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
نامطمئن. مقداری آگاهی وجود داشت که نور فوق طبیعی و غیرزمینی بود. بعدا ناراحت شدم که نپرسیدم و سوال نکردم که نور چه بود.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
بله، من معتقدم این نظر که اینها فقط کلمات بودند برای من بود که بیشتر فکر و احساس کنم. این که خدا حس کرد که من به اندازه ی کافی به عواطفم توجه نمی کردم.
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کردید؟
نامشخص. مطمئن نیستم، اما از آن زمان تاکنون در دو نوبت ارواح واقعی را دیده و خواب برادرم را دیدهام که در گذشته مرده بود.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
بله به من گفته شد که پرسش من فقط کلمات بود و این معمایی بود که در بقیه ی زندگیم مرا آزار داده است.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد یک زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
نامطمئن. از آن آگاه نشدم، اما مطمئن بودم که وجود دارد.
آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟
بله فقط این که ممکن است به عواطف یا احساساتم توجه نکرده باشم.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
نامطمئن احتمالا
پس از تجربه تان چه تغییراتی سبک زندگی در زندگی شما رخ داد؟
تغییرات بزرگ در زندگیم. من از دنیای معنوی پیرامونمان بیشتر آگاه شده ام. من احساسات عزیزانی را داشته ام که با بودن در نزدیک من در لحظات سخت درگذشته اند. من ارواح یا اشباح را دیده ام. من رویاهایی از وقایع آینده و دانش از عزیزانی داشته ام که خواهند مرد، پیش از آن که بمیرند.
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
نه
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
نامطمئن نمی توانم حضور همزمان در دو موقعیت متفاوت را توضیح دهم. داشتم با نور ، و بر فراز بدنم، صحبت و به آن نگاه می کردم در حالی که همچنین می دانستم دندانپزشک نبضم را می گیرد و به صورتم سیلی می زند.
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم. من آن را به وضوح به یاد دارم.
آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
بله من ارواح را می بینم. من رؤیاهایی داشته ام، از افرادی که آنها را می شناسم آگاه می شوم کسانی که خواهند مرد و زمانشان نزدیک است.
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارند که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟
من در بین کارها بودم. پشت کامپیوتر نشسته بودم و یک اصرار ناگهانی به سراغم آمد تا عکسهای ویتنام ۱۹۶۸ سال فوت برادرم را ببینم. احساس می کردم ناچار هستم، حتی سوق داده می شوم. با عکس یک پسر با سبیل های پرپشت روبرو شدم. مطمئن بودم که برادرم است، اما او هرگز در گذشته سبیل نگذاشته بود. این یک عکس سیاه و سفید از نمای نزدیک بود. رفتم و نامه هایش را برای مامانم گرفتم و شروع کردم به خواندن آنها. در آخرین نامه اش به او نوشته بود که در حین انجام عملیات های میدانی سبیل هایش را بلند گذاشته و در ادامه توضیح داده بود که این سبیل چقدر پرپشت است. او گفته بود که می خواهد کسی را پیدا کند که دوربین داشته باشد تا از او عکسی بگیرد تا بتواند آن را به خانه بفرستد. او مدت کوتاهی پس از آن کشته شده بود. وقتی بدنش برگشت بدون سبیل بود. من فراموش کردم عکس را دانلود کنم و هرگز نتوانسته ام دوباره آن را پیدا کنم، اما می دانم که برادرم می خواست من آن را ببینم. من واقعاً احساس می کنم که او مرا به آن راهنمایی کرد.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله چندین سال بود. وقتی مردم برای شنیدن NDE باز هستند، من همیشه تجربه ی خود را با آنها به اشتراک گذاشته ام.
آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
بله دانش من از طریق کتاب هایی در این زمینه بود. شناخت عیسی و رستاخیز. همچنین، احتمالاً برنامه های تلویزیون.
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود، من قطعا احساس میکردم مردهام و ماوراء زندگی زندگی میکنم.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. من هنوز هم همین اعتقاد را دارم و امیدوارم دفعه ی بعد برای گناهانم در حال طلب بخشش باشم. نمی خواهم دوباره آن بچه ی گستاخ باشم.
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟
گاهی که به دندانپزشک می روم و نور بالای سرشان بالای سرم است، احساس می کنم که از تونل عبور می کنم و همه چیز با سرعت از کنارم می گذرد.
آیا پرسش دیگری وجود دارد که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟
بسیار ژرف.