Jeanne K. تجربه نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
ما در محله ای زندگی می کردیم که همه احساس امنیت می کردیم. دوران بسیار خوبی در آمریکا بود که درهایمان را قفل نمی کردیم. همه ی بچه های محله ساعت ها بیرون با هم بازی می کردند. گاهی بیسبال یا فوتبال کودکان در وسط خیابان عریضمان بازی می کردیم. ما در ساختن اسکیتبردهایمان با تکههای تختههای چوبی و چرخهای اسکیت مهارت داشتیم. برخی از ما با این چرخ ها گاری درست می کردیم. یک نهر در آن نزدیکی بود و برخی از ما از نهر بازدید کرده و لبه ها را طی می کردیم تا ببینیم تا کجا پیش می رفت. ما حتی با جمع کردن شاخه های درختان افتاده و بستن آنها با ریسمان سعی کردیم یک قایق بسازیم. این یک آبراه کوچک جذاب بود که در پشت بسیاری از خانه ها و زمین های خالی دور می زد. اینها روزهای خوشی برای همه ی ما بودند. ما میتوانستیم هر کاری را که میخواهیم انجام دهیم، اما باید برای شام خانه میبودیم.
جادویی بود که ما تصورات خلاقانه ی خود را همان طور که اغلب کودکان انجام می دهند کشف می کردیم. ما احساس امنیت میکردیم و برای ماهها استراحت و کاوش در نهر بازی کردیم. در هفت سالگی من همیشه بیرون بودم و با دوستان هم محله اب بازی می کردم.
یادم می آید که از نهر آب می خوردم. این امر باعث شد که پزشک محله حداقل به مدت دو ماه روزانه به خانه بیاید. دکتر در حالی که کیسه ی سیاهش، یک بطری کوچک پنی سیلین و یک سرنگ بزرگ که یک سوزن در انتهای آن بود همراه داشت، می آمد. او دارو را داخل این استوانه ی شیشه ای بالاکشیده و به من تزریق می کرد. آنقدر مریض بودم که اهمیت نمی دادم. یادم می آید که در تخت خوابم در اتاق خواب بزرگم بودم. من بچه ی کوچک و ضعیفی بودم. غذا را دوست نداشتم. این باعث ناراحتی والدینم میشد هنگامی که من فقط مقدار کمی از چند غذای مورد علاقهام را میخوردم..
یادم می آید آگاه بودم که بیرون از بدنم و از خانه دور بودم. هیجان زده بودم که دردی نداشتم. خیلی آرامش بخش بود. خودم را مشاهده کردم و دیدم که روح آبی لاغر و شناوری هستم. مانند پارچه ای با حرکت آهسته، همچون روبنده ای مانند تول(tule)به نظر می رسید. یادم می آید که در پیرامون به رنگ های آسمان پهناور نگاه می کردم. تا کنون هرگز چنین رنگ هایی را ندیده بودم. ستاره ها درخشان بودند. آسمان بزرگ به رنگ آبی تیره یا نیلی پرطاووسی بود. یادم نمیآید با کسی صحبت کرده یا هیچ موجود روحانی را دیده باشم. من فقط از نداشتن درد و آزادانه شناور بودن لذت می بردم.
به پایین نگاه کردم و سیاره ی زمین را به شکل یک کره ی گرد تشخیص دادم. نزدیکتر به خانهام شناور شدم. و می توانستم محله و خانه های اطرافم را ببینم. می توانستم حیاط خلوت و پنجره ی اتاق خوابم را ببینم. وقتی وارد اتاقم شدم شروع به تعجب کردم که چه اتفاقی در حال افتادن بود. تخت دونفره ی یدکی ام را روبروی تختم دیدم و پرستار را با لباس فرم کامل در حال چرت زدن. کلاهی سفید، یونیفرم سفید، جورابهای شفاف سفید و کفشهای سفید تازه جلا داده شده پوشیده بود.
تعجب کردم که اصلاً اینها همه برای چیست. به تختم نگاه کردم و بدن کوچک و ضعیفم را دیدم که آرام و بی حرکت دراز کشیده بود. شنیدم که دکتر به پدر و مادرم می گوید: "او بسیار بیمار است و اگر به زودی بهبود نیابد، باید او را در بیمارستان بستری کنیم." سپس دیدم که روبند آبی روشن روی بدنم افتاده بود و به درون بدن بسیار بیمار، تب دار و دردناکم مکیده شد. من از درد شروع کردم به ناله و حرکت کردن. این احساس وحشتناکی بود که دوباره به درون بدنم مکیده شدم و درد و تب بیماری را احساس کردم. دکتر و پدر و مادرم با عجله به سمت من آمدند.
مجبور نبودم به بیمارستان بروم. بهبودی طولانی بود، زیرا سه ماه طول کشید تا در خانه بهبود یابم. من همچنین یرقان زرد داشتم. سرانجام به کلاس دوم برگشتم و تحصیلاتم را تمام کردم.
من هرگز این تجربه را فراموش نکردم و تا به امروز هنوز می توانم همه ی آن را حس کنم و به یاد بیاورم. به خصوص چشم انداز زیبای رنگها در افلاک و آسمان. آرامش ساکت کیهان، به آرامی مرا به خانه ام باز می گرداند. گاهی اوقات فکر میکنم که من برای مذاکره با کیهان روی قرارداد فعلیام برای حیات زمینی وارد شدم تا شاید می توانستم اصلاحات یا تغییراتی در آن ایجاد کنم، زیرا زندگی من گاهی اوقات آسیبزا بوده است. انگار میتوانستم هرج و مرج و آسیب را ببینم و میخواستم تغییراتی ایجاد کنم تا نگذارم تمام تجربیات زندگیام را تجربه کنم. اکنون می خندم.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت: مونث
تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: ۱۹۵۲
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله بیماری رویداد تهدید کننده ی زندگی، اما نه مرگ بالینی. من در اتاق خوابم در تختم بودم و پدر و مادرم کنار بالینم بودند. دکتر حاضر گفت من خیلی مریض بودم و او باید مرا در بیمارستان بستری می کرد. من مبتلا به هپاتیت بودم.
محتوای تجربه خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاملا دلپذیر
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
نه من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره شما مقایسه شد؟
خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
به شدت آگاه از محیط اطرافم
آیا افکار شما تسریع شده بودند؟
سریعتر از حد معمول
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنای خود را از دست داد.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟
زنده تر از حد معمول
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
بینایی من در طول NDE افزایش یافت. من بچه ای بودم که مورد احترام بودم و احساس امنیت می کردم.
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
وضوح فوق العاده به تمام معنا.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
نه
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
نه
آیا در تجربه ی خود موجوداتی دیدید؟
نه
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نه
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نوری آشکارا منشأ عرفانی یا دیگر جهانی
آیا نوری غیرزمینی دیدی؟
بله از ستاره ها
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ نه نه
چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟
آرامش عالی، آگاهی ساکت از محیط اطرافم. سرشار از شادی
آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
خوشی باور نکردنی
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
احساس می کردم با دنیا متحد شده ام یا با آن یکی هستم
آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟
همه چیز در مورد کیهان
آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟
نه
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نع
آیا به مرز یا نقطه ای بی بازگشت رسیدید؟
به سدی رسیدم که اجازه عبور از آن را نداشتم. یا بر خلاف میلم بازگردانده شدم.
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
مسیحی- پروتستان با خانواده ام یکشنبه ها در کلیسا شرکت می کردم. کتاب مقدس را مطالعه کردم، به کلاس کتاب مقدس می رفتم. بدون فشار.
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ بله نسبت به ادیان دیگر بازتر هستم. من می دانم که همه ی ما در یک مکان قرار می گیریم. هیچ کس زنده از این سیاره خارج نمی شود. چرا تو می خواهی؟
هم اکنون دین شما چیست؟
ادیان دیگر - ایمان معنوی عصر جدید. باور به اعمال معنوی مهربانانه. من با راهنماهایم در تماس هستم. من می توانم آنها را احساس کنم. آنها گاهی مرا با خنکی و عشق می پوشانند.
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید کاملا ناسازگار بود. خیلی جوان.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
نامطمئن
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
نه
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
نه
آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نه
در طول تجربه خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
نه
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کرده اید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آورده اید؟
نه
آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
نه
پس از تجربه ی شما چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات بزرگ در زندگی من
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
بله، من بیشتر در مورد رویدادها کنجکاو هستم. من از تجربیاتم به مردم می گویم.
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
نه
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه روی داده اند، به خاطر می آورم. من کاملاً غرق در عشق بودم.
آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
آری قطعاً من از مواهب روحی خود بیشتر آگاه هستم.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ نامطمئن. مطمئن نیستم که این را برای والدینم توضیح داده ام یا نه. من مطمئناً بعد از این که متوجه شدم این یک رویداد ویژه بود، این کار را انجام دادم.
آیا پیش از تجربه خود از تجربه نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
نه
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود تجربه قطعا واقعی بود
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود یک کودک پر از شگفتی است. من باور دارم در سن هفت سالگی هوشیاری شما درگیر است و شما بیشتر آگاه هستید. من به عقب به تجربه نگاه می کنم و بسیار سپاسگزارم که توانستم از آن تکامل پیدا کنم.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نه
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟
من احساس خوشبختی می کنم که در سنین پایین می دانستم که همه به خانه برمی گردیم!
آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟
بسیار عمیق است. ممنون که گوش دادید.