جیلیان سی. تجربه نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

شماره یک- آن طور که مادرم می گوید من کودکی پرخاشگر بودم و همیشه راه خودم را می رفتم و در عین حال سال ها فراتر از سنم بودم. من با سه خواهر و برادر بزرگ شدم که خیلی دوستشان دارم. من می‌خواستم بیرون بازی کنم، اما هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌خواستند آن روز بیایند با من بازی کنند، بنابراین برای تفریح ​​به تنهایی به کاوش در ده هکتاری مان رفتم. والدین همیشه به ما می گفتند از دو چیز دور بمانید گاوها و حصار برقی. به یاد آوردم که توپ فوتبال روز قبل زیر حصار رفته بود، بنابراین فکر کردم که اگر توپ فوتبال را نجات می دادم، خواهر و برادرانم ممکن بود بیرون بیایند و با من بازی کنند. من کوچک بودم و به راحتی می‌توانستم برای به دست آوردن آن زیر حصار بروم (و قبلاً انجام داده بودم من معمولاً خوکچه ی گینه ای بودم) چون دیدم گاوها جایی دیده نمی‌شوند، بنابراین حداقل به نیمی از آنچه والدین همیشه موعظه می‌کردند گوش داده و تصمیم گرفتم با برنامه ام پیش بروم. آخرین خاطره ی منسجم من این بود که روی زمین داشتم به سمت توپ فوتبال می خزیدم ، در آستانه ی رفتن به زیر حصار.

ناگهان، از بدنم خارج می شوم و توسط درخشان ترین گرم ترین نور تا کنون احاطه می شوم. تنها راه برای توضیحش خانه ی واقعی ماست، بسیار آشنا احساس می شد، مانند خانه احساس می شد. من قبل یا بعد از این تجربه اینجا روی زمین هرگز احساس (بودن) در "خانه" نکرده بودم. من بدنم را حس نکرده یا ندیدم، من باور دارم بیشتر شبیه منبع نور خالصی بودم که فقط مانند یک رودخانه ی عشق و خوشی خالص در جریان بود. من از بودن در خانه خیلی خوشحال بودم. سپس شیرین ترین ناب ترین صدا را می شنوم که می گفت: "با من بیا، یا بمان، انتخاب با توست، اما اگر بمانی سخت خواهد بود." تنها در این لحظه بود که دریافتم من مرده بودم. من بلافاصله به خانواده ی زمینی ام فکر کردم و این که چگونه نمی خواستم آنها غمگین باشند زیرا من در یک چنین سن جوانی مرده بودم و به محض این که آگاهانه تصمیم به ماندن گرفتم دوباره به بدنم منتقل شدم که احساس می شد سالهای نوری دور بود. اینجا جایی است که حتی وحشی تر می شود. وقتی به بدنم آمدم ده فوت از حصار دورتر بود، کمی سربالایی، و وقتی نشستم گاوهایمان به من خیره شده بودند. گاوهایی که قبلاً هیچ جا دیده نمی شدند. مدتی آنجا نشستم یا بنایراین فکر کردم تلاش نمایم همه چیز را پردازش کنم. در نهایت به داخل خانه رفتم و از خواهر و برادرهایم که هنوز مشغول بازی های ویدیویی بودند پرسیدم چه مدت است که رفته بوده ام. تکان دهنده ترین قسمت برای من زمانی بود که خواهرم گفت سی دقیقه. چیزی که برای من مانند یک عمر احساس می شد فقط سی دقیقه بود! تا سالها بعد جرات نداشتم به کسی بگویم چون نمی خواستم برای نزدیک شدن به حصار دچار مشکل شوم. در موردی که برایتان سوال بود من توپ را نجات ندادم، توپ هنوز در سمت دیگر بود و من دیگر هرگز به آن حصار نزدیک نشدم. بچه ها، به حرف پدر و مادرتان گوش کنید! اگرچه وجود بهشتی حق داشت، اینجا بودن، پس از چشیدن طعم خانه، بسیار دشوار است، من هنوز حتی امروز هم آن انتخاب را می کردم. من به کلیسا نزدیک ماندم و در تمام سالهای کودکی یک باورمند قوی به عیسی بودم.

شماره ی دو (۲۵ سالگی): من واقعاً پس از آن تجربه از مردن نمی ترسیدم، بنابراین می توانید بگویید که من فردی ریسک پذیر بودم. انطباق با زندگی روی زمین پس از یک NDE سخت بود/سخت است، تقریباً مانند این است که بخشی از من واقعاً هرگز برنگشت یا نمی‌خواست(برگردد). من با بدنم خیلی خوب رفتار نکردم، زیرا صادقانه بگویم، فکر می‌کردم بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ من می توانم دوباره به خانه بروم! این تفکر در نهایت مرا به غرور رهنمون گردید که در نهایت منجر به بزرگترین سقوطم شد. من به کالج رفتم و مانند کاری که بسیاری از ما گناهکاران انجام می دهند از کلیسا/عیسی دور شدم. من به عنوان سیگاردودکن زنجیره ای فارغ التحصیل شدم، مست بودم، و در آن زمان به عنوان لزبین شناخته می شدم. پس از یک تیرگی در اوایل 20 سالگیم چند سال رو به جلو بروید، اساساً او به صورت روزانه روی زمین خواهد بود. پس از ضربه‌ای که برایم اتفاق افتاد، از آن سبک زندگی به بیرون فراخوانده شدم. من به لطف خدا مشروب، سیگار و قرار ملاقات با زنان همه را در یک روز ترک کردم! بالاخره به کلیسا برگشتم. من در کلیسای کاتولیک بزرگ شدم، اما احساس کردم به یک کلیسای مسیحی دعوت شده‌ام. همه چیز رو به جلو بود، من از راههای خود پشیمان شدم و می خواستم دیگر گناه نکنم. عیسی مرا نجات داد، اما من باز هم هر چه از زندگی را که برایم باقی مانده مدیون او هستم. شش ماه با هوشیاری می گذرد و یک دوست قدیمی مشروب الکلی التماس کرد که فقط برای این که ببیند حالم چطور است با او ملاقات کنم، که با اکراه پذیرفتم او را برای ناهار ملاقات کنم، من اساسا فکر می کردم آماده بودم تا در مورد مسائلش به او کمک کنم. به محض این که دیدم او با چند نفر دیگر در حوالی ظهر مست بود، احساس کردم قلبم با نام مستعار خدا می گوید بروم، اما لجبازی من تصمیم گرفت که بمانم. او سعی می کرد مرا با دوست همجنس گرایش جور کند. بشمار دو باید رفته باشم. شگفت زده ام که وادار کردن من به خوردن یک آبجو چقدر آسان بود. دوازده ساعت بعد، آخرین خاطراتم باز کردن یک بطری ویسکی و آن دختر بودند که می کوشید مرا ببوسد. این NDE کاملاً برعکس اولین مورد من بود.

من به یک خلاء تاریک رفتم. من همیشه از تاریکی اینجا روی زمین می ترسیدم و به معنای واقعی کلمه در تاریکی کامل زندگی می کردم که بدترین کابوسم بود. من یک چنین احساسی دارم که خداوند مرا از تجربه کردن نجات داد. می‌توانم بگویم این فقط چشیدن چیزی است که در انتظار کسانی است که از خداوند عیسی مسیح پیروی نمی‌کنند. چیزی که مثل ابدیت در خلأ به نظر می‌رسید. من دریافتم که دوباره مرده بودم و مستحق گذراندن ابدیت در آنجا بودم هنگامی که صدای ناهنجار خشمناک بلندی را شنیدم که هنوز تا امروز مرا آزار می‌دهد، "کافی است، آخرین فرصت!" سپس در داخل بدنم که در استفراغ و آبی که از توالت سرریز می شد خیس خورده بود جای گرفتم. من در یک خانه ی عجیب و غریب چندین شهر (انسوتر)از جایی که در آن زمان زندگی می کردم، بودم. ترس از خداوند آغاز حکمت است، و به من اعتماد کنید. من از خداوند می ترسم که همه ی ما باید بترسیم! هفت سال می گذرد و من همچنان سعی می کنم نزدیک به خداوند عیسی قدم بردارم و تلاش می کنم به هر کسی که گوش هایی دارد تا در سفر خود حقیقت را بشنود کمک کنم. دو NDE من ثابت می کند که بهشت ​​و جهنم وجود دارند و من نمی خواهم کسی به جهنم برود. توبه کنید، دیگر گناه نکنید و با خدای پدر ما، سازنده ی آسمان و زمین، زندگی جاودانی داشته باشید! عیسی مسیح خداوند است!

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت: مونث

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ : ۱۹۹۷

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ بله تصادف. دیگر. نمی‌دانم بدن چه می‌کرد. بیرون تنها بود شماره یک توسط حصار برقی شوک وارد شد شماره ی دو غرق شدن/مسمومیت الکلی

محتوای تجربه خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ هم دلپذیر و هم ناراحت کننده

آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟ نه، آگاهی از بدنم را از دست دادم.

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حالت عادی در شماره ی یک. خودآگاهی و هوشیاری عادی در شماره ی دو

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ شماره ی یک در نور درخشان ، شماره ی دو تنها با افکارم احساس تنهایی نمی کردم.

آیا افکار شما تسریع شده بود؟ نه

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا همه ی معنای خود را از دست داد. زمان وجود ندارد.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟ به طرزی باورنکردنی زنده تر

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. شماره ی یک نور درخشان شماره ی دو خلأ کامل نبودن نور

لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. یکسان

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ نه

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ نه

آیا در تجربه ی خود موجوداتی دیدید؟ حضورشان را حس کردم.

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ نامطمئن.در خلأ تاریک NDE دوم من باور دارم که این صدای خدا بود. در اولین NDE باور دارم که عیسی یا یک فرشته بود.

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگر جهانی

آیا نوری غیرزمینی دیدی؟ بله این تمام چیزی است که من می‌توانستم ببینم. تونل وجود ندارد

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ یک قلمرو آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. خانه ی واقعی ما بود. به چیزهای بالا نگاه کنید!

چه هیجاناتی را در طول تجربه احساس کردید؟ شماره یک عشق خالص، آرامش، خوشی. شماره دو شرمساری ناامیدی

آیا احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم با دنیا متحد شده ام یا با آن یکی هستم.

آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟ همه چیز در مورد حقیقت کیهان.

آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟ بسیاری از اتفاقات گذشته را به یاد آوردم.

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ نه

آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت آمدید؟ تصمیم آگاهانه ی قطعی برای بازگشت به زندگی گرفتم و نمی خواستم خانواده ام از مرگ زودرس نابهنگام من ناراحت شوند.

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ مسیحی - کاتولیک

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ بله عیسی پروردگار است.

هم اکنون دین شما چیست؟ مسیحی- مسیحی دیگر. مطمئن نیستم مسیحی دیگر یعنی چه. من یک مسیحی هستم

آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتی سازگار نبود.

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ بله پس از دومی از خدا ترسیدم

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ من با یک موجود قطعی یا صدایی کاملاً با منشأ عرفانی یا غیرزمینی مواجه شدم. بله لطفاً توضیحات را ببینید.

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ حضورشان را حس کردم.

آیا با موجوداتی مواجه شده اید که پیشتر روی زمین زندگی می کرده اند و در ادیان با نام آنها برده شده است (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ بله خدا یا عیسی یا یک فرشته

در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟ بله، من به جایی رفتم که مانند خانه احساس می شد، بنابراین باید قبلاً آنجا بوده باشم.

در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ بله خدا خوب است.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟ بله هر دو تجربه به من نشان دادند که خدا حتما وجود دارد. او خیلی زیاد به ما عشق می ورزد. ما باید قوانین او را دنبال کنیم. این یک انتخاب است.

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کرده اید؟ بله، من حالا هدفی در زندگی دارم. قبلا نداشتم. برای خودم زندگی می کردم.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟ آری ستایش خداوند محبت و سخنان خود را تا اقصی نقاط جهان گسترش می دهد.

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟ بله شماره یک بله برای کسانی که عیسی را انتخاب می کنند زندگی ابدی وجود دارد. شماره دو برای کسانی که با عیسی نیستند فقط جهنم وجود دارد.

آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد مشکلات، چالش ها و دشواری های زندگی کسب کردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ بله خدا عشق است

پس از تجربه ی شما چه تغییراتی در زندگی تان رخ داد؟ تغییرات بزرگ در زندگی من. من از پرودگار ، خدایمان، اطاعت و برای خدمت به او زندگی می کنم.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟ بله زندگی قدیمی ام را به همراه همه ی آن دوستی ها پشت سر گذاشتم.

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ بله، توضیح دادن چیزهای ملکوت خدا با اصطلاحات زمینی دشوار است.

چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ نامطمئن. خداوند هدایای متفاوتی به افراد مختلف می دهد. من نگفتن این که هنوز در حال یادگرفتن در مورد هدیه ام هستم را ترجیح می دهم.

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ همه ی آن

آیا تا کنون این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله، سال‌ها پس از نخستین - در آغاز آنها فکر می‌کردند دیوانه ام، اکنون بیشتر مردم باور دارند. فکر می‌کنم من فقط در توضیح دادن حقیقت بهتر شده‌ام.

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) هیچ دانشی داشتید؟ نه

در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود. زندگی روی زمین پس از آن واقعی به نظر نمی رسید.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. من هنوز به یاد دارم و می توانم احساس کنم انگار دیروز بود.

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه

آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟ نه

آیا سؤال دیگری وجود دارد که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟ خیلی هاش تکراری به نظر می رسید.