تجربه نزدیک به مرگ کلی |
تجربه:
گرچه 5 سال پیش بود ولی طوری یادم می آید که انگار همین دیروز بود.من حس می کردم که کسی یا چیزی داشت مرا پایین میکشید.انگار داشت سعی می کرد مرا به زیر تخت بیمارستان بکشد.اتاق خیلی تاریک بود.یک پنجره بود که نمایی به شهر داشت ولی وقتی سعی کردم به بیرون نگاه کنم همه چیز تاریک بود.
بعد صدایی شنیدم شبیه به صدای بال زدن یک جفت بال بزرگ پرنده.من هنوز احساس پایین کشیده شدن را داشتم که بسیار سنگین و آزار دهنده بود.بعد خودم را روی تخت دیدم و حدود 12 اینچ-30 سانتی متر-بالای تختم بودم.یک صدا با شدت خیلی پایین شنیدم.به پایین پایم نگاه کردم و موجودی را دیدم.حس کردم که احساسات منفی مرا احاطه کردند.ان موجود با چشمانی قرمز و بالهایی بزرگ به نگاه می کرد.موجود بالهایش را باز کرد و بالها کل اتاق را پوشاندند.
موجود گفت "ما به تو و نیروهایی که داری نیاز داریم"
دو کودک کم سن داشتم که باید بزرگ می کردم و هیچ نیرویی در این جهان یا درهیچ جهان دیگری نمی توانست مرا از کودکانم جدا کند.در ان لحظه احساس پایین کشیده شدن قوی تر شد و من تلاش کردم تا با آن بجنگم.احساس کردم زمان زیادی جنگیدم ولی چیزی که بعد از ان یادم می آید این است که پرستاری کنار تختم ایستاده بود و اسمم را فریاد می زد و سعی می کرد بیدارم کند.
تمام اینها 3 شب متوالی تکرار شد.هر شب آن موجود بزرگ را می دیدم.هر شب با تمام توانی که داشتم با او می جنگیدم.مثل این بود که آن موجود می دانست که من ضعیف بودم و هر شب به سراغم می آمد که ببیند آیا قادر به جنگیدن هستم یا نه
اطلاعات پس زمینهای:
جنسیت: مؤنث
تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک مرگ: May 5, 1995, May 6, 1995, May 7, 1995
در زمان وقوع تجربه آیا خطری مرگبار زندگیتان را تهدید مینمود؟
عصب وگال مغز من در حین جراحی دستکاری شد و باعث شد ضربان قلب من تا حد خطرناکی پایین بیاید و من به خواب عمیقی فرو بروم.عصب وگال من درست کار نمی کرد و این باعث شد در حین خواب عمیق قلبم از کار بیفتد
عناصر سازنده ی تجربه ی نزدیک مرگ:
محتوای تجربه ی تان را چگونه من ارزیابی میکنید؟
مثبت
آیا مواد یا دارویی استفاده کرده بودید که می توانست در این تجربه اثرگذار باشد؟
مطمئن نیستم که آیا به من دمرول-نوعی مسکن قوی—ده بودند یا نه.ولی از آن موقع تا الان دمرول مصرف کردم و هیچ وقت ان مسائل اتفاق نیفتاد.
آیا این تجربه ای شبیه یک رویا بود؟
نه
آیا احساس کردید که از بدنتان جدا شدهاید؟ بله
اولین شب به پایین نگاه کردم.و فقط حدود یک فوت—30 سانتی متر-بالای بدنم بودم
در طول تجربه چه موقع در بالاترین سطح درک و هوشیاریتان بودید؟
من معتقدم که اولین شب بیهوش بودم و دومین و سومین شب ضربت قلبم تا حد خطرناکی پایین آمده بود.
به نظرتان سرعت گذر زمان تندتر یا کندتر گردید؟ همه چیز به نظر در یک لحظه اتفاق می افتاد
می دانستم که کجا هستم.شبیه
به هیچ چیزی که قبلا تجربه کرده باشم نبود
لطفا شنوایی تان را در لحظه تجربه با شنوایی روزمره تان را با هم مقایسه کنید.
بله
آیا وارد یک تونل شدید یا از آن گذشتید؟
خیر