Krystal N. تجربه نزدیک به مرگ احتمالی |
تجربه:
نمی توانم هیجان خود را وقتی که با این وب سایت برخورد کردم بیان کنم، زیرا از زمان تجربه ی خود جستجوگر گزارش های دیگری از تجربیات نزدیک به مرگ بوده ام تا ببینم آیا می توانم کسی را پیدا کنم که تجربه ای درست یکسان با تجربه ی من داشته است. از (تجربه های)دیگران که در مورد آنها خوانده یا از آن شنیدهام هرگز با(تجربه ی)من مطابقت نداشتند، بیشتر آنها نورهای درخشان، تونلها و اعضای درگذشته ی خانواده و غیره بوده اند. مال من به حدی متفاوت است که من در تجربه ام کاملا احساس تنهایی می کنم. حدس میزنم یک تاریخچه مختصر جایی است که باید از آنجا شروع کنم. شش ماه بعد از تولد دومین فرزندم در دسامبر ۲۰۰۱ ، بار دیگر باردار شدم. شریک زندگی من در آن هنگام از این موضوع برآشفته شد و مرا مجبور و تهدید کرد که حاملگی ام را سقط کنم. دلم شکسته بود و احساس گناه داشتم. من او را ترک کردم اما با تهدیدهای او مجبور به عقب نشینی شدم. ماهها بعد دوباره باردار شدم و دوباره مجبور و تهدید به سقط بارداری گردیدم، این در یک سال بعد بیشتر از بار اتفاق می افتد. یک سال بعد از آن ناچار شدم برای یک حاملگی خارج از رحم عمل کنم، روز بعد از عمل جراحیم، در حالی که من در دوران نقاهت بودم، او با پسرمان آمد و گفت خداحافظ. فرزندم را گرفت و ترکم کرد. پس از این من پسر بزرگم را از یک رابطه ی قبلی برداشتم و به نیویورک جابجا شدم تا با پدرم زندگی کنیم. برای چند سال بعدی، من برای کوچکترین پسرم به دادگاه رفت و آمد می کردم. در این مدت خیلی ضعیف شده بودم، سردرگم بودم و نمی دانستم چه کار کنم. پشتم واقعا آغاز کرد به اذیتم کردنم، برای این کار به پزشک مراجعه کردم و در فوریه ۲۰۱۴مجبور به جراحی شدم، در همین هنگام بود که پزشکان روی تصاویر متوجه شدند که چندین توده ی بزرگ در رحمم دارم. به من گفته شد همین که بهبود یافتم باید برای خارج کردن آن معاینه شوم. در اکتبر ۲۰۱۴من برای دیدن یک OBGYN برای توده ها رفتم. در دسامبر به من گفته شد که نیاز به هیسترکتومی دارم. در ده دسامبر ۲۰۱۴ زیر عمل جراحی رفتم. به من گفته شد که به دلیل مقدار و اندازه ی برخی از توده ها پیچیدگیهایی (عوارض و مسایلی) وجود داشت.
در دوره ی نقاهت ، بیمار شدم. هیچ در حال بهتر شدن نبودم و پزشکان متوجه سوراخی در مثانه و انسداد لوله ی حالب من شدند. برای جراحی ترمیمی اورژانسی که نه ساعت به درازا انجامید، بی درنگ به بیمارستان دیگری جابجا شدم. بیا ببین مثانهام سوراخ شده و لوله حالبم بخیه زده شده، مثانه ام هم به دیواره ی واژن و دیواره ی راست روده دوخته شده و دو چیز خارجی ازم خارج شده. در طول این عملیات ترمیمی سنگین بود که تجربه ی من رخ داد.
زودترین بخش تجربه ی من از سیاهی و آرامش خالص شروع شد. مدت کوتاهی پس از تاریکی، من در این مکان ظاهر شدم. همه چیز آن زنده بود و نفس می کشید. دیوارها، کف،همه چیز . این نورهای درخشان شگفت انگیز در هرجایی وجود داشتند ، در درون دیوارها و کف که با تنفس این مکان حرکت می کردند. من در وسط ایستادم ، به تماشای ورود و خروج این موجودات سفید درخشان از طاق نماها. من در این گنبد عظیم با طاق نماهایی احاطه شده بودم که حتی نمیتوانستم بالای آنها را ببینم.
سه موجود آبی به من نزدیک شدند. آنها عشق خالص بودند و هیچ چهره یا هویت جنسی نداشتند. آنها فقط به این شکل آبی زنده انسان مانند بودند. همان طور که به من نزدیک می شدند، دو نفر از آنها در چند قدمی من ایستادند ، در حالی که یکی دیگر به سمت من ادامه داد. این موجود برای برقراری ارتباط با من از کلمات شفاهی ، یا زبان انسانی استفاده نمی کرد. بیشتر شبیه صداها و رنگ های فرکانسی بود. این موجود به سمت راست من آمد و دستش را روی شانه ام گذاشت. با بازوی دیگرش مرا تکان داد که به اطرافم نگاه کنم. همانطور که نگاه می کردم، به من گفته شد که اینجا محل تولد و عزیمت روح است. من تماشا کردم که چگونه ارواح به درون و بیرون از این طاق نماهایی که فراتر از دید من بود می آمدند و می رفتند. توسط موجودات در تمام طول عمرم، هدف روحم به من نشان داده شد، و دیدم و فهمیدم که بارها اینجا و میان این طاق نماها بوده ام. برای من مثل خانه بود.
توسط موجود به من گفته شد که برای تکمیل زندگی به بدنم برمی گردم، که هنوز کارهایی برای انجام دادن دارم. یک طاق نما به من نشان داده شد و به من گفته شد که موجود سفیدی که در آستانه ی عبور از آن بود را دنبال کنم. در یک لحظه، من در طاق نما بودم.
لحظه ی بعد، در اتاق عمل از خواب بیدار شده بودم. اولین چیزی که گفتم این بود "من را برگردان!" مطمئنم که دکترها نمیدانستند در مورد چه چیزی صحبت میکنم.
در دوران نقاهت، توسط ارواح از من دیدن شد. یکی پسر کوچکی بود به نام کنی که در حال تلاش بود که به من نشان دهد بدنش کجا بود. دیگری مردی آفریقایی-آمریکایی بود که کنار من نشست، روزنامه خواند و در مورد معاملات ماشین های چمن زنی به من گفت. دیگری پرستاری بود که در حال دویدن به اطراف و پرتاب آب نبات به هرجا بود . می دانم که همه اینها بسیار دیوانه وار به نظر می رسد اما این اتفاق افتاد. من هر روز به این تجربه فکر می کنم. من آن را احساس می کنم و می توانم همه چیز و هر لحظه آن را با جزئیات به یاد بیاورم. این برای من چیزی این چنین عمیق بوده است. از این پس، چیزهای عجیب و غریبی که من همیشه تجربه کرده ام بسیار برجسته تر شده اند. من همیشه از نظر دیدن، شنیدن یا احساس کردن چیزها عجیب بوده ام. اما از زمان این تجربه، رنگ ها را در صداها می بینم. من تغییرات فرکانس را احساس می کنم و رویاهایی می بینم که به حقیقت می پیوندند. تمام این تجربه با احساس تنهایی کاملی مرا تنها گذاشته است با این حس که نمی توانم هیچکس که هیچ چیزی نزدیک به تجربه من را داشته است پیدا کنم.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت: مونث
تاریخ تجربه نزدیک به مرگ: 2014/12/17
عناصر NDE:
در زمان تجربه شما، آیا رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله مربوط به جراحی در حالی که تحت بیهوشی عمومی قرار گرفته اید رویداد تهدید کننده زندگی، اما نه مرگ بالینی جراحی ترمیمی اورژانسی
محتوای تجربه خود را چگونه است ارزیابی می کنید؟
هم دلپذیر و هم ناراحت کننده
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
نه من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری تان در طول تجربه را چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی خود مقایسه می کنید؟
خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. من یک روح بودم و به عنوان یک روح همه ی آنچه را که باید بدانیم می دانیم.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خوداگاهی و هوشیاری تان قرار داشتید؟
تمام مدت
آیا افکار شما تسریع شده بود؟
خیر
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟
به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنی را از دست داد،تجربه را بخوانید.
آیا احساسات شما زنده تر از حالت معمول بود؟
به طرزی باورنکردنی زنده تر
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره ی خود که بلافاصله قبل از تجربه داشتید مقایسه کنید.
دید من از جانب یک روح بود نه یک انسان، و هنوز هم ادامه دارد.
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله قبل از تجربه داشتید مقایسه کنید.
شنوایی من بیش از حد حساس شده است.
به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید، گویی توسط ESP؟
بله، اما حقایق بررسی نشده است.
آیا به درون یا از میان یک تونل عبور کردید؟
خیر
آیا در تجربه خود موجوداتی دیدید؟
خیر
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
بله تجربه را بخوانید.
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نوری با منشأ آشکارا عرفانی یا آن جهانی
آیا نور غیررمینی دیدید؟
بله موجودات و نورهای در حال تنفس
آیا به نظر می رسید وارد برخی دیگر دنیاهای غیرزمینی شده اید؟
یک قلمرو آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. تجربه را بخوانید.
در طول تجربه چه احساساتی را تجربه کردید؟
غیر قابل توضیح
آیا احساس آرامش یا لذت(خوش آمدن)داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
خیر
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
احساس می کردم با دنیا متحد شده یا یکی هستم
آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟
همه چیز در مورد جهان،تجربه را بخوانید.
آیا صحنه هایی از گذشته تان به شما بازگشت؟
من بسیاری از رویدادهای گذشته را به یاد آوردم،تجربه را بخوانید.
آیا صحنه هایی از آینده پیش شما آمد(دیدید)؟
خیر
آیا به مرز یا نقطه ای بی بازگشت رسیدید؟
من به یک تصمیم آگاهانه ی قطعی برای بازگشت به زندگی رسیدم .تجربه را بخوانید.
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان دین شما چه بود؟
غیروابسته - هیچ چیز خاص - مذهبی غیر وابسته
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه شما تغییر کرده است؟ بله، من چیزهایی را می دانم که قبلاً نمی دانستم و این احساس من را در باره ی زندگی دچار تغییر کرد.
در حال حاضر دین شما چیست؟
غیروابسته - هیچ چیز خاص - مذهبی غیر وابسته
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه خود داشتی سازگار نبود.خیلی زیاد برای رفتن به اینجا.
آیا به دلیل تجربه خود تغییری در ارزش ها و باورهای خود داشته اید؟
بله آگاه تر
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
من با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم .تجربه ی من را بخوانید
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
خیر
آیا با موجوداتی روبرو شدید که قبلاً روی زمین زندگی می کردند و در ادیان نام آنها برده شده است (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
خیر
در طول تجربه خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از فناپذیری به دست آوردید؟
نامطمئن من فقط چیزهای خاصی را می دانستم
در طول تجربه خود، آیا اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
آری دیدم و در جایگاه خلقت روح هایمان بودم
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
نامطمئن من فقط چیزهایی را می دانستم
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود به دست آوردید؟
بله تجربه را بخوانید.
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
بله من فقط می دانستم.
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد یک زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
زندگی پس از مرگ قطعاً وجود دارد بله بخوانید
آیا اطلاعاتی در مورد چگونگه گذراندن زندگیمان به دست آوردید؟
بله تجربه بخوانید.
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد مشکلات، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟
بله فقط می دانستم
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
بله فقط می دانستم
بعد از تجربه شما چه تغییرگذرانی در زندگی شما رخ داده است؟
تغییرات بزرگ در زندگیم بسیاری
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه ی شما تغییر کرده است؟
بله می توانم هیجانات دیگران را احساس کنم که به من وقتی در اطراف مردم هستم کمک می کند.
پس از تجربه ی نزدیک به مرگ:
آیا بیان این تجربه در قالب کلمات دشوار بود؟
خیر
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون جربه رخ داده اند، به خاطر می آورید؟
من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم. واضح.
آیا پی از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمولی یا ویژه ی دیگری دارید که قبل از تجربه نداشته اید؟
بله غیر قابل توضیح
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟
همه ی آن
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله من اغلب در مورد آن صحبت می کنم.
آیا قبل از تجربه خود از تجربه نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
بله درباره ی آنها شنیده ام.
درباره ی واقعیت تجربه خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود. من فهمیدم و دیدم که روح های ما چه بود.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه اعتقادی دارید؟
تجربه قطعا واقعی بود. بیشترین حقیقتی که تا به حال شناخته ام.
در هر زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی تا به حال هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نامطمئن من رنگ هایی را در صداهایی می بینم که در تجربه ی خود دیدم و تجربه کردم.
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود اضافه کنید؟
خیر
آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در برقراری ارتباط با تجربه ی خودتان بپرسیم؟
خوب بود.