مایکل اچ. تجربه نزدیک به مرگ 13072 |
شرح تجربه:
به یاد دارم که بارها و بارها صدای کد آبی را می شنیدم. چیز بعدی که میدانستم، (این است که) داشتم خودم را میدیدم که در راهروی بیمارستان با (تخت یا صندلی) چرخ دار پیش می رفتم. در آن لحظه فکر کردم، "یک دقیقه صبر کن، چگونه چنین چیزی ممکن است؟" به یاد دارم که از طریق یک تونل سفر می کردم. پیکره ای دستش را دراز کرد و گفت: در بهشت به من بپیوند برادر. من پیشنهاد این وجود را رد کرده و به زمین بازگشتم.
پس از آن فقط به یاد می آورم که با یک احساس بسیار وهم انگیز(surreal) از خواب بیدار شدم. پس از زنده ماندن (در پی اصابت) گلوله، دریافتم که زندگی یک هدیه است.
پس از تجربهام، دریافتم که پدرم نمیتوانست مردی بوده باشد که در خواب های من دیده میشود، زیرا او هرگز آن چیزهای وحشتناک را درباره ی خودم به من نمیگوید.
هر شب خواب مردن را می دیدم. دریافتم که همان لحظه ای که پدرم را در خواب هایم دیدم، در همان لحظه می میرم. من آنقدر از راههای بی شمار مرده ام که به سختی می توانم همه ی آنها را به خاطر بیاورم. در برخی از آنها به قتل میرسم، از هواپیما سقوط میکنم، له شده در زیر پا، چاقو میخورم، در اثر بلایای طبیعی کشته میشوم، و این فهرست ادامه دارد. من از کائنات بسیار سپاسگزارم که هنوز در این شکل جسمانی زنده ام. دیگر از مرگ نمی ترسم
من مطمئن نیستم که این میان، هدفم اینجا روی زمین چیست. گرچه اکنون یک تُن داروی ضد تشنج مصرف می کنم. من حالا می دانم که خدایان واقعی هستند. من برگشته شوهرم را در سال ۲۰۲۰ ملاقات کردم و او مرا متقاعد ساخت که جادو واقعی است. شوهر من یک ویکان(Wiccan) بود، و پس از این که شخصاً شاهد حضور ارواح در خانه مان بودم، بی درنگ ایمان آوردم.
از دست دادن پوسته ی جلوی مغز مانع بزرگی برای توانایی فکر کردن و عملکرد درست من بوده است. حافظه ی کوتاه مدت فوری من از بین رفته است. ذهن قطعا موضوع جالبی است. برای نمونه، چیزی که ما به عنوان آگاهی تعریف می کنیم چیست؟ من همیشه می دانستم که در هستی بیشتر از آنچه به من گفته می شد وجود داشت.
پس از این که از ورم چرکی(آبسه:abscess) مغزی بهبود یافته و از خانه ی سالمندان خارج شدم، آرام آرام کنترل حرکتی خود را به دست آوردم. خوشبختانه من خانواده ای بسیار دوست داشتنی و حمایتگر دارم که در این سخت ترین دوران زندگیم به من کمک کردند. فقط این غم انگیز است که من (انگار باید) یک گلوله را در جمجمه ام خالی می کردم تا بفهمم زندگی یک هدیه است. من مشتاقانه منتظر هر روز هستم. پس از یک تشنج، همیشه سمت چپ من برای چند ساعت بهطور موقت فلج میشود، در حالی که مغزم به آرامی به عملکرد عادی بازمیگردد.
اطلاعات پیش زمینه:
جنسیت: مرد
تاریخ تجربه ی نزدیک به مرگ: 2017/05/14
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله اقدام به خودکشی. مرگ بالینی (قطع تنفس یا عملکرد قلب) به سر خود شلیک کردم.
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
نه خوشایند و نه ناراحت کننده
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
بله، من فقط به یاد دارم که چهره ی عبا پوشیده دستش را به سمت من دراز می کرد. من نمی توانم این را با هیچ کس تأیید و تصدیق کنم، مگر با آگاهی خودم. من فقط می دانم که (در مورد) این واقعیت بسیار بیشتر از آنچه علم به ما گفته است وجود دارد. من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟
خودآگاهی و هوشیاری کمتر از حد معمول. مست و نشئه بودن اساساً وضعیت عادی من بود. آن شب پس از تجربه ام هیچ چیز عادی نبود.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
در حالی که با موسیقی گریه کرده و اسلحهام را به دست میگرفتم، به شدت باهوش و خودآگاه بودم. من دوست دارم به خود به عنوان نور ولورین(Wolverine) ارجاع دهم زیرا مانند او بازسازی می کنم. من دو عمل جراحی برای ترمیم شقاق مقعد و هموروئید انجام داده ام. پزشکان شهر من اکثراً بی کیفیت هستند. من خوش شانس بوده ام و پزشک مراقبت های اولیه ی من بسیار خوب آگاه است و به آنچه من باید بگویم گوش می دهد.
آیا افکار شما تسریع شده بودند؟
نه
آیا به نظر می رسید زمان سرعتش بالا می رود یا کند می شود؟
نه
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟
واضح تر از حد معمول
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
بینایی من از آن موجودیت فوق واقع گرایانه بود. من فقط هنوز آماده نیستم که دیگرسو را دوباره ببینم. بار دیگر که میبینم نمیدانم برمیگردم یا نه.
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از زمان تجربه داشتید مقایسه کنید.
صدای خط صاف و وزوز سیستم حمایت از زندگی پزشکی به شدت در خودآگاهی من وجود داشت.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
نه
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
نامطمئن. من فقط دیدم که پیکره ی عباپوش مرا صدا می کرد.
آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟
نه
آیا با هیچ موجود مرده (یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نه
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگرجهانی
نور غیرزمینی دیدی؟
بله این یک تونل نور بود که مرا احاطه کرده بود. من باوردارم که در آستانه ی دنیای دیگری ایستاده بودم. من فقط پیشنهاد عبور را رد کردم.
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟جایی ناآشنا و عجیب. من بالای بدنم شناور بودم و در راهروهای بیمارستان با گارنی در حال جابجاشدن بودم.
در طول تجربه چه عواطفی را تجربه کردید؟
من در این رویداد آرامش و عشق شدیدی را احساس کردم. هیچ احساس ترسی از مجازات شدن برای اعمالم وجود نداشت، این به طور ساده فقط نتیجه ی ماهها غم و اندوه بود.
آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
نه
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
احساس می کردم با دنیا متحد شده ام یا با آن یکی هستم.
آیا به نظر می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟
نه
آیا صحنه هایی از گذشته تان به شما بازگشت؟
نه
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطه ای بی بازگشت رسیدید؟
من به یک تصمیم آگاهانه ی قطعی برای بازگشت به زندگی رسیدم. من به هدفم که مردن بود رسیده بودم. در آن لحظه من آماده ی برگشت بودم. من نمی دانستم که کاردرمانی من چقدر دشوار خواهد بود. مجبور شدم دوباره یاد بگیرم که چگونه نفس بکشم، غذا بخورم، صحبت کنم، از حمام، دوش گرفتن و غیره استفاده کنم.
خدا، معنویت و دین:
ویش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
غیر وابسته - هیچ چیز خاص - مذهبی غیر وابسته. در آن زمان من آماده ی مرگ بودم. من یک الکلی سرسخت بودم که به خاطر از دست دادن پدرم غصه می خوردم. روح او مرا آزار می داد. هر شب یک ذخیره ی فولادی چهل اونسی باز می کردم با صدای بلند موسیقی، تفنگ دستی و گریه و التماس برای مرگ. خوب، یک شب پس از این که یادم نمیآید چقدر این اتفاق ادامه داشت، اما در بیمارستان از خواب بیدار شدم (در حالی) که سمت راست جمجمهام را از دست داده بودم. در کمال تعجب به سرعت بهبود پیدا کردم. آنها مرا با برنامه ای به خانه فرستادند تا زبانه ی استخوانی ام(bone flap) را دوباره نصب کنند. شب پس از برگشتن به خانه به دلیل ورم چرکی(abscess) مغزی افتادم. به فلج (hemiparesis) من وارد شوید. به من گفته شد که دیگر هرگز نمی توانم حرکت کنم. هفت سال بعد من تقریباً تحرک کامل دارم. از دست دادن حافظه بزرگترین مبارزه ی من از آن زمان تاکنون بوده است. تمام این تجربه تخیلی بوده است. من مطمئن نیستم که قبلاً به چه چیزی اعتقاد داشتم، اما اکنون می دانم که وجود بسیار بیشتر از آن چیزی است که پیشتر رویای آن را داشتم.
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟
بله من خدایان قدیم را دیده ام. هکات(Hecate)، اودین(Odin)، فریا(Freya) و بقیه. همسر من هم قدرت جادویی داشت. یادم می آید که برای کنترل تلویزیون به ریموت نیازی نداشت. ما در یک خانه ی هوشمند زندگی می کنیم. او دست هایش را بالا می برد و بدون کنترل از راه دور یا فرمان صوتی، چراغ ها را کنترل می کرد. من هم چراغ هایمان را کنترل کرده ام. یک بار هنگامی که فکر کردم داشتم می مردم، همه ی چراغ ها خاموش شدند. رابین تایید کرد که او این کار را نکرده است. من معتقدم که من آنها را خاموش کردم زیرا فکر می کردم داشتم ساعت خروج خود را ثبت می کردم.
هم اکنون دین شما چیست؟
دیگر یا چند ادیان. ویکن(Wiccan)
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید سازگاری نداشت.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
بله من در حال حاضر یک ویکان(Wiccan) هستم. من از ایمانم به مسیحیت دست کشیدم. همسر مرحومم توانایی های جادویی داشت. من خودم یک شفا دهنده هستم. قسمتی از بدنم را قطع کنید و من به سادگی مانند ولورین(Wolverine) بازسازی می شوم. من ضد گلوله نیستم، من مقاوم در برابر گلوله هستم.
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم. شنیدم که این موجود به من خوشآمد می گوید تا در این نور سفید ناب به او ملحق شوم. همه ی آن چیزی که احساس کردم عشق، بخشش و آرامش بود. من عیسی یا چیزی شبیه به آن را ندیدم. من فکر میکردم که این برای طولانیترین زمان بود، اما بازتاب تنها چیزی که میدانم این است که این موجودی بود عباپوش از عشق خالص و پذیرش.
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
نه
آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کردند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند(مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از مرگ به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
بله، مکانیک کوانتومی نشان می دهد که همه هستی یکسان و همسان است. من معتقدم که همه ی ما فقط کیهان هستیم که خود آن را تجربه می کنیم.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
بله، هر کسی که فکر می کند این تمام چیزی است که وجود دارد، باید یک سی تی اسکن را در برنامه قرار دهد.
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
در طول تجربه خود، آیا دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود کسب کردید؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
بله اولین اشاره به این که چیزهای بیشتری وجود دارد در بالای بدن من شناور بود. من شخصاً به هیچ نوع موجودی اعتقاد ندارم، اما به ارواح شیطانی واقعا اعتقاد دارم.
آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
بله، این پیکره ی عباپوشی که من دیدم چیزی جز عشق بی قید و شرط خالص منتشر نمی کرد.
بعد از تجربه تان چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟
تغییرات بزرگ در زندگیم. من همیشه می دانستم که ارواح وجود داشتند، اما پس از این که ارواح عزیزان از دست رفته در خانه ام ظاهر شدند، فقط می دانم که یک زندگی پس از مرگ وجود دارد.
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
پوسته ی جلوی مغزم را منفجر کردم. تغییرات زیادی در شخصیت من ایجاد شده است. اکنون کنترل تکانه های من بسیار دشوار است. استدلال بالاتر من گم شده ، اما من دوباره نقاشی می کنم.
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه در (قالب) کلمات دشوار بود؟
بله، بیان این موضوع در قالب کلمات بسیار دشوار است. چگونه فرد در مورد اقدام به خودکشی خود به طور معمول یا اتفاقی صحبت می کند؟
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون آن تجربه رخ داده اند دقیق به خاطر می آورید؟من این تجربه را نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند با دقت بیشتری به خاطر می آورم. من نمی توانم درست یا غلط بودن هیچ کدام از آنچه را که گفته ام ثابت کنم، اما در ذات من بسیار درست است.
آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
بله، قدرت شفابخش ذاتی خود را دوباره بیدار کردم. من هم یک جادوگرم. نور شفابخش من سفید مایل به آبی است.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟بله بی درنگ. بسیار سخت است که یک گلوله را در سر خود خالی کرده و از صحبت در مورد آن اجتناب کنید. با این حال، این نخستین بار است که تجربیات خود را در یک منبع خارجی ثبت می کنم.
آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
بله، من از زمانی که خیلی جوان بودم دارای توانایی خروج از بدن بودم.
در مورد واقعیت تجربه خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود. من در کمال ناباوری به آن نگاه کردم. چگونه زنده ماندم؟ سوال بزرگتر این است که چگونه توانستم عملکرد تقریباً کامل را بازیابی کنم؟ البته با حافظه کوتاه مدت صفر.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟
تجربه قطعا واقعی بود. من فقط می دانم. این بهترین راهی است که می توانم آنچه را که برایم اتفاق افتاده توصیف کنم.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نه
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه خود بیفزایید؟
از این که به من جایی دادید تا همه ی اینها را روی صفحه نمایش قرار دهم سپاسگزارم. این بسیار درمانی بوده است.