نباحت ع. تجربه نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
من ضربه ای به پهلویم، بین دنده ها و ناحیه ی باسنم خورد، که نفسم را قطع کرد. ناگهان تاریک شد.
خودم را در حال حرکت در هوا و مشرف به مناظر زیبا دیدم. در سمت راست حصار باغی وجود داشت و آن سوی آن چیزی که به نظر می رسید بهشت است. من مسحور شده بودم. به هر طرف می چرخیدم سرسبز بود با درختان زیاد. من همچنین نور درخشان زیبایی را دیدم. سپس دریافتم که دارم به کوهی که درست روبروی من است، نگاه می کنم. کوه در عین حال نزدیک و هم دور به نظر می رسید. من متوجه یک سنگ کوچک سیاه رنگ با گل های قرمز در اطراف آن شدم. همان طور که ۱۸۰ درجه اطرافم را مشاهده می کردم، دریافتم که چگونه همه چیز خیلی واضح است. رنگ ها بسیار زنده بودند. من در آرامش بودم و هیچ گونه درد یا ناراحتی را احساس نمی کردم. مناظر واقعی تر از آن چیزی بود که ما می دانیم روی زمین واقعی است. می توانستم بشنوم مردم پشت سر و اطرافم آرام صحبت میکردند اما نمی شد آنها را دید. صدایشان دور به نظر می رسید.
وقتی برگشته به سمت راستم به سمت بهشت نگاه کردم، به نظر می رسید کمی تغییر کرده است. درختان سبز، تیرهتر بودند و نور تاریک تر. به گذشتن از روی حصار به «بهشت» فکر کردم، اما ناگهان ترسیدم و نظرم تغییر کرد. این آخرین چیزی بود که به یاد آوردم..
در طول تجربه ام هیچ موقعیت یا شخصی را از زندگی واقعی خود به یاد نمی آوردم. من خانواده، دوستان یا هیچ کسی را ندیدم. انگار وجود نداشتند. آنچه دیدم و تجربه کردم، و این که چقدر واضح و واقعی بود، امروز هم به ژرفی روی من تأثیر می گذارد.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت: مونث
تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: 1982
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بله بدون نفس / بدون اکسیژن ماندن رویداد تهدید کننده ی زندگی، اما نه مرگ بالینی من نمی توانستم نفس بکشم. تنفسم قطع شد.
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاملا دلپذیر
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
نه، آگاهی نسبت به بدنم را از دست دادم.
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره ی شما مقایسه شد؟
خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول. من می توانستم همه چیز را بسیار واضح تر با جزئیات بیشتر ببینم. مانند سنگ سیاه روی کوه که بسیار دور بود اما من می توانستم آن را خیلی واضح ببینم انگار کنار آن ایستاده بودم. درختان پشت حصار، دور اما در عین حال نزدیک بودند. مفهوم دور و نزدیک بودن با هم آمیخته شده بودند. همه چیز خیلی واضح تر از آن چیزی بود که من با چشمان عادی خودمان می دیدم.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
پس از این که از میان تونلی بسیار تاریک و مخروطی شکل گذشتم و با مناظر زیبایی روبرو شدم.
آیا افکار شما تسریع شده بود؟
سریعتر از حد معمول
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز به یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنای خود را از دست داد. آن جا زمان وجود نداشت.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟
به طرزی باورنکردنی زنده تر
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
مشابه اما مطلقا تا یکسان. احساس می کردم از لحاظ جسمی و روحی دوباره متولد شده ام. من اکنون برای طبیعت ارزش خیلی بیشتری ارزش قائلم.
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
مشابه. همه ی آن چیزی که شنیدم این بود که مردم با یکدیگر صحبت می کردند اما نمی توانستم بفهمم چه می گویند. و تا آن لحظه احساس تنهایی می کردم. انگار فقط من بودم و منظره. اما پس از شنیدن صداها، خود را در حالی یافتم که به چیزی که به نظرم می رسید بهشت است، نگاه می کنم.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
نه
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
نامشخص. تونلی مخروطی شکل با نقطه ای نه چندان درخشان در انتهای آن.
آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟
نه
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نامطمئن من فقط صداها را شنیدم.
آیا نور درخشانی را دیدید، یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نه
آیا یک نور غیرزمینی دیدی؟
نامطمئن، نقطهای نه چندان درخشان دیدم و هنگامی که مناظر را تماشا میکردم، آسمان مخملی به نظر میرسید و رنگ زرد بسیار ملایمی داشت.
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ یک قلمرو آشکارا عرفانی یا غیرزمینی، دنیایی که در آن مانند قبل سالم بودم. دنیایی که در آن همه چیز فوق العاده زیبا، شفاف و رنگارنگ است. بسیار واضح تر از زندگی زمینی ما.
چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟
اسودگی، آرامش ، عشق و اندکی ترس در مورد از عبور از حصار.
آیا احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
خوشبختی
آیا حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان را داشتید؟
احساس می کردم دیگر با طبیعت در تضاد نیستم.
آیا به نظر می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟
نه
آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟
نه
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟
من به یک تصمیم آگاهانه ی قطعی رسیدم که به زندگی برگردم، از گذشتن از حصار ترس داشتم.
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
مسلمان
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟ نامطمئن. من انسانگراتر شدم. دین اهمیت خود را از دست داده است. من به همه ی آنها احترام می گذارم، من از یکی بیشتر طرفداری نمی کنم.
هم اکنون دین شما چیست؟
مسلمان
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که هم سازگار بود و هم با باورهایی که در زمان تجربه ی خود داشتید سازگار نبود. مفهوم بهشت سازگار است. اما من از ورود به بهشت صرف نظر کرده و حتی ترسیدم. من به خدا اعتقاد دارم، اما در تجربه ی خود هرگز به خدا فکر نکردم.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
بله، من به ویژه نسبت به طبیعت حساس و هشیارتر شده ام. من مردم را سخت قضاوت نمی کنم. من به همه ی موجودات زنده احترام می گذارم و نسبت به آنها شفقت دارم. تا زمانی که بد نباشند.
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضور عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
صدایی شنیدم که نتوانستم تشخیص دهم. من صدای افراد را شنیدم اما نتوانستم تشخیص دهم که آنها مرد بودند یا زن. بین خودشان صحبت می کردند. انگار دور بودم.
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
نه
آیا با موجوداتی مواجه شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کرده اند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند(مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
نامشخص. به نظر می رسید همه چیز یکی بود. انگار همه ی تکه ها یکی می شود، از جمله خودم. همان گونه که من بخشی از همه چیز بودم.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
نامطمئن. من به خالق فکر نکردم اما دریافتم که مفهوم بهشت واقعا وجود دارد.
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
مطمئن نیستم در ابتدا نمی دانستم که مرده ام. اما پس از دیدن حصار، دریافتم که عبور از آن به این معنی بود که نمی توانستم برگردم.
آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟
نه
در طول تجربه ی خود آیا اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
نامطمئن من احساس تحسین بسیار زیادی کردم. اندازه ای بسیار زیاد.
بعد از تجربه ی شما چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات بزرگ در زندگیم. پاسخ برخی از سوالات اختصاصیم را دریافت کردم. من می خواهم بدانم.
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
بله، من پیوندهای قوی تری ایجاد کردم. احساس قدرت بیشتری می کنم.
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
بله، می توانم آنچه را که دیدم و تجربه کردم توضیح دهم، اما کلمات کافی نیستند.
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را دقیقتر از سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ دادهاند، به خاطر میآورم. من خودم را در حال تماشای یک وزنه برداری(هالتر)یا دیدن هیاهوی مردم ندیدم. من فقط و فقط تجربه را به وضوح به خاطر می آورم.
آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
بله، غریزه و شهود من قوی تر هستند، احساس می کنم انگار قدرت یا نفوذ ویژه ای دارم.
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود داردند که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟
من از ورود به بهشت، سنگ سیاه و گل های سرخ کنارش، صحبت مردمی که شنیدم اما نفهمیدم، درخشندگی رنگ ها و به ویژه وضوح تصویر نمی ترسم.
آیا تا کنون این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله برای بیست سال. افرادی که آن را با آنها به اشتراک می گذاشتم به داستانم علاقه مند بوده و آن را آرامش بخش می یافتند.
آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
نه
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود. من هرگز تجربه ی خود را فراموش نکردم و امروز هم به آن فکر می کنم.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. من در حال تحقیق در مورد آن بوده ام.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی تاکنون، هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نه
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود بیفزایید؟
خیر
آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟
چیزی به ذهنم نمی رسد.