Ollie K تجربه نزدیک به مرگ |
شرح تجربه:
من یک عفونت کلیوی خیلی بد داشتم، با تب 105. به دلیل نداشتن بیمه، از مراقبت پزشکی در بیمارستان خودداری کردم. روی مبل دراز کشیده بودم، باید به حمام می رفتم، و با نگه داشتن دیوارها بالاخره به آنجا رسیدم. به محض این که روی صندلی نشستم، مردم.
من تا نزدیک سقف ارتفاع داشتم و در حالی که به بدنم نگاه می کردم فکر می کردم که پیدا کردن من روی کمد چقدر برای آنها خنده دار خواهد بود. خیلی خوشحال بودم که بیرون از آن بدن وحشتناک دردمند بودم. وقتی داشتم می رفتم، دختر کوچکم که در آن زمان پنج سال داشت بیرون از پنجره ی حمام خندید. از صعود منصرف شدم و تلاش کردم به کسی در خانواده ام فکر کنم که بچه هایم را بزرگ می کرد. نمی دانم چقدر طول کشید، اما برایم واضح بود که کسی نبود آنها را بزرگ کند. گفتم 'خدایا ، لطفا اجازه بده برگردم ، باید بچه هایم را بزرگ کنم.'فکر می کنم می دانستم که او به من اجازه می دهد که برگردم. به پایین به بدنم نگاه کردم و از برگشتن به به درون آن هراس داشتم. می دانستم که باید این کار را انجام دهم و به همین دلیل خودم را به سمت آن عقب کشیدم. کار بسیار سختی برای انجام دادن بود. خسته شده بودم. بالاخره قدرت پیدا کردم که بلند شوم و بروم دوباره دراز بکشم.
داشتیم به شاین وایومینگ(Cheyenne Wyoming) می رفتیم. از جابجاکننده ها خواسته بودم که مبل را آخر ببرند. آنها در نهایت به من گفتند که من باید به آنها اجازه بدهم که آن را ببرند. روی زمین دراز کشیدم تا شوهرم به خانه آمد. توی ماشین برایم تخت درست کرد و رفتیم. دست کم چهار بار بوده که پزشکان به من گفته اند که خدا کارهایی را برای نجات جان من انجام داده که آنها قادر به انجام آن نبودند.
اطلاعات پس زمینه
جنسیت: مونث
تاریخ وقوع NDE: اکتبر 1962
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
بدون بیماری، دیگر، من یک عفونت کلیوی بسیار بد داشتم، با تب 105 . به دلیل نداشتن بیمه از مراقبت پزشکی امتناع کردم در خانه بودم. ما به شاین ویو(Cheyenne Wyo) منتقل شدیم. من روی تخت دراز کشیده بودم. مجبور شدم به حمام بروم و با نگه داشتن دیوارها به آنجا برسم. همان طور که روی...افتادم.
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟
فوق العاده
این تجربه مشتمل بود بر: تجربه ی خارج از بدن
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
نه من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.
بالاترین سطح خوداگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خوداگاهی و هوشیاری عادی روزمره شما مقایسه شد؟
خوداگاهی و هوشیاری طبیعی مانند بالا.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خوداگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
در آن زمان من همیشه آگاه بودم، همان طور که اینجا هستم و این را می نویسم.
آیا افکار شما تسریع شده بود؟
به طرزی باورنکردنی سریع
آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنای خود را از دست داد.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟
به طرزی باورنکردنی زنده تر
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
من معتقدم که خداوند خنده ی دخترم را در زمان مناسبی برای من به اندازه ی کافی بلند کرد که ترک نکنم.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
بله، و حقایق بررسی شده است
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید ؟
نه
آیا در تجربه ی خود موجوداتی دیدید؟
من در واقع آنها را دیدم.
آیا با موجودی مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نه
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
نوری آشکارا منشأ عرفانی یا دیگر جهانی
آیا نوری غیرزمینی دیدی؟
نه
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ نه
این تجربه مشتمل بود بر: لحن احساسی قوی
در طول تجربه چه هیجاناتی را احساس کردید؟
تا زمانی که فهمیدم باید برگردم، بسیار خوشحال، شاد، شکرگزار بودم و هرگز چنین عشق، آرامش و گرمایی را احساس نکرده بودم. می دانستم که خدا آنجا بود و به من گوش می داد.
آیا احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا احساس خوشی داشتید؟
خوشی باور نکردنی
آیا احساس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی هستم
آیا به نظر می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟
همه چیز در مورد کیهان
آیا صحنههایی از گذشتهتان به شما بازگشته است؟
گذشته ی من به صورت خارج از کنترلی در برابر دیدگانم چشمک زد.
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
صحنه هایی از آینده ی جهان
آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟
به سدی رسیدم که اجازه ی عبور از آن را نداشتم یا برخلاف میلم بازگردانده شدم
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
محافظه کار/بنیادگرا
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه تان تغییر کرده است؟
نه من همیشه اعتقاداتم را داشته ام و همیشه می دانسته ام که خدای ما خدای باابهتی است.
هم اکنون دین شما چیست؟
محافظه کار/بنیادگرا
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
نه من همیشه اعتقاداتم را داشته ام و همیشه می دانستم که خدای ما خدای پرابهتی است.
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
من در واقع آنها را دیدم
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کرده اید؟
نه
آیا روابط شما به طور ویژه به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
بله، من از موفقیت فرزندانم آن چنان احساس خوشحالی می کنم، زیرا می دانم که فقط به خاطر عشق به خدایم است که هنوز اینجا هستم تا آنها را دوست داشته، گرامی بدارم و به آنها افتخار کنم. من می دانم که زندگی بسیار شکننده است.
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
نه
آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
بله، من خیلی چیزها را تجربه کرده ام، می دانم چه زمانی اتفاقات بدی برای خانواده ام می افتد. من (صدای)راهنمای روحیم را می شنوم که به من می گوید چه زمانی باید کارها را انجام دهم. من می دانم چه چیزهایی درست هستند یا اگر کسی در حال دروغ گفتن است.
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به خصوص برای شما معنادار یا قابل توجه است؟
این که خدا می دانست محبت مادر را نمی توان جایگزین کرد.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله بلافاصله. من خیلی در مورد آن هیجان زده بودم. آنها ابتدا مشکوک بودند اما فکر می کنم در نهایت مجبور شدند مرا باور کنند زیرا به همه گفته بودم و تا به امروز هم چنین می کنم.
آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
بله، می دانستم که ما فقط نمی میریم زیرا به ما وعده داده شده بود که بعد از آن زندگی کنیم.
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود، من هنوز بدون شک می دانم که به همان اندازه واقعی بود که من اینجا نشسته ام و دارم تایپ می کنم.
اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه اعتقادی دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود امروز به همان اندازه واقعی است که چهل و هفت سال پیش بود. می توانم آن را به گونه ای به یاد بیاورم که انگار همین دیروز بود.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
نه
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه ی خود اضافه کنید؟
من همیشه از این که آن را داشته ام سپاسگزار بوده ام.