تجربه پروانه نزدیک به مرگ ممکن است |
تجربه:
تعطیلات پایان ترم تازه شروع شده بود و با خوشحالی کامل وسایلم را جمع و عازم شهرستان شدم.مدتی بود بعلت کاهش وزن ناگهانی ام نگران بودم و چندین بار قصد داشتم به پزشکی مراجعه کنم تا آزمایشهای لازم را برایم تجویز کند تا علت کاهش وزنم دستم بیاید.بالاخره مراجعه کردم و آزمایشهای لازم برایم تجویز شد . برخی ازازمایشها نیاز به شرایط خاصی برای انجام بودند.مثلا باید ناشتا برای انجام یکسری از آنها اقدام میکردم و یا از یکروز قبل غذای بسیار سبکی را فقط میل میکردم و ناشتا میرفتم.بهمین دلیل یک شب قبل از آزمایش با شکمی تقریبا خالی خوابیدم و صبح هم ناشتا به ازمایشگاه رفتم.خانمی جوان که برای خونگیری اومد اما نتونست از دست چپم خون بگیره.دست چپم سوراخ شده بود و مقداری خون از آن بیرون ریخته بود همین باعث شد کمی احساس ضعف کنم.بسراغ دست راستم رفت و اینبار هم موفق نشد خون بگیره .حالم مقداری باشد با دیدن قطرات خون دستم بدتر میشدم.بسراغ دست چپم رفت و پشت دست چپم رگی مناسب برای خونگیری پیدا کرد.میدانستم آن قسمت از دست داد بیشتری دارد برای همین امتناع کردم اما خانمه گفت نترس و..همین که سر آمپول وارد دستم شد دیگر تکلم و دید خود را ازدست دادم و هیچ حسی جز شنوایی نداشتم.وارد مکانی تاریک شدم با نوری بسیار کوچک متمایل به نارنجی و زرد.صدای خانم پرستار کم و زیاد به گوشم میرسید که مدام داشت مرا صدا میزد و با دستانش درپی تکان دادن من بود.صدایش محکمتر میشد و همکارانش را صدا میزد و اما من همچنان دران فضای تاریک بسر میبردم.حس خنثی ای داشتمونه خوب و نه بد..سبک بودم پاهایم را حس نمیکردم..همینطور داشتم به آن نور نزدیکتر میشدم و تاریکی را بیشتر حس میکردم که ناگهان درد پشت دستم که ناشی از آمپول بود را احساس کردم و چشمانم باز شد.چندتا پرستار بهمراه مسوول آزمایشگاه کنارم بودند و معلوم بود بسیار ترسیده آمد...
آيا تجربه شما با رويدادي مرگبار وتهديد کننده زندگي همراه بود؟ مطمئن نيستم
آيا بيان تجربه شما در قالب واژهها و الفاظ سخت و دشوار است؟ مطمئن نيستم تقریبا.چون کاملا بعد از بیداری گیج بودم و دایم احساس میکردم موضوعی مهم برایم رخ داده و باید از بقیه بپرسم که چرا ب آن نور نرسیدم.اما تا یادم می آمد که در اثر ضعف و آزمایش این طور شده ام,این موضوع را طبیعی میدانستم و چیزی نمیگفتم
در طول تجربه خود، هشياري و آگاهي شما در مقايسه با هشياري و آگاهي اين دنيا چگونه بود؟ همینکه داشتم بی اختیار قسمت نور میدویدم و تمام تلاشم رسیدن به آن بود احساس میکردم بسیار سبکی و هیچ اگاهیی ندارم.فقط بروم و به آن نور برسم..یک رفتن بی اختیار
لطفا بينايي خود را در هنگام تجربه با بينايي خود در زندگي عادي قبل از وقوع تجربه مقايسه کنيد بینایی جسمی ام را ازدست داده بودم اما وقتی وارد آن فضای تاریک با آن نور شدم تمام نگاهم قسمت آن نور بود تا قسمتش حرکت کنم
لطفا شنوايي خود را در هنگام تجربه با شنوايي خود در زندگي عادي قبل از وقوع تجربه مقايسه کنيد چیزی نمیشنیدم..تجربه زود تمام شد و تا جایی ک یادم هست در آن فضای تاریک صدایی را نمیشنیدم
يا احساس کرديد که از بدن خود جدا شده ايد؟ خير
چه احساسات و هيجاناتي را هنگام تجربه خود احساس ميکرديد؟ حسی مانند اضطراب دلچسب.اینکه هم خوشایند است و هم نه.
آيا در تجربه خود از ميان تونل گذشتيد؟ مطمئن نيستم در فضایی بدون وچهارچوب و مرز که فقط تاریکی مطلق بود و در انتهای آن نوری وجود داشت قرار داشتم..نمیتوانم آن را به تونل شباهت دهم
آيا نوري فرامادي و فرازميني مشاهده کرديد؟ مطمئن نيستم نمیدانم..تنها چیزی که دیدم نقطه ای بسیار کوچک نارنجی رنگ بود که تا ب آن نزدیکتر میشدم بزرگتر میشد و زرد میشد
آيا احساس کرديد که با وجودهايي روحاني روبرو شدهايد و يا صداهايي با هويت نامشخص ميشنويد؟ خير
آيا با افرادي که قبلا فوت شده و يا زنده بودهاند ملاقات داشتيد يا حضور آنها را حس کرديد؟ خير
آيا در طول تجربه خود از رويداهاي گذشته زندگيتان مطلع شديد؟ خير
آيا احساس کرديد که به دنيايي ديگر متفاوت از اين دنيا وارد شدهايد؟ مکان ناآشنا و عجیب سیاهی آن فضا بقدری عمیق بود که هم هراس داشتم هم خوشحالی و کاملا متفاوت تر از سیاهی های زمینی بود
آيا سرعت زمان در آن لحظات سريعتر يا کندتر شده بود؟ همه اتفاقها در يک لحظه اتفاق ميافتاد و زمان مفهومش را از دس بسیار سریع میگذشت..انگار که از زمین به آسمان پرتاب شدم و فورا بعد از پرتاب شروع به دویدن به سمت نور کردم.بدون توجه به اطراف
آیا ناگهان احساس کردید که همه چیز را میفهمید و درک میکنید؟ خير
آيا با مانعي فيزيکي يا مکاني شبيه مرز برخورد کرديد؟ مطمئن نيستم درست یادم نیست اما فقط درحال دویدن بودم داشتم نزدیکتر میشدم که ناگهان بیدارم کردند..میتوان این بیدارشدم را مانعی برای نرسیدن به آن نور محسوب کرد
آيا صحنههايي از رخدادهاي آينده براي شما ظاهر شدند؟ خير
در طول تجربه خود آيا احساسي مبني بر يادگيري دانشي خاص داشتيد؟ خير
لطفا هر گونه تغییری که ممکن است در زندگی خود را پس از تجربه خود را رخ داده است مورد بحث Unknown
آيا در اثر تجربه شما ، تغييراتي در باورها و ارزشهاي شما به وجود آمده است؟ مطمئن نيستم ایمان و اعتقاد بیشتری به خدا پیدا کردم
آيا در اثر اين تجربه، شما قابليت انجام کارهايي غيرمعمولي و ماورايي (مثل تله پاتي، پيشگويي و ...) پيدا کرديد که قبل از تجربه قادر به انجام آن نبودهاید؟ خير
آيا درباره تجربه خود با فرد يا افراد ديگري صحبت کردهايد؟ بله همان روز..متعجب میشدند و کنجکاو
آيا قبل از تجربه خود، اطلاعاتي درباره چنين تجربياتي (تجربيات نزديک به مرگ ) داشتيد؟ بله افرادی بودند که براثر اتفاقات گوناگون بحالت کما اغما و یا بیهوشی رفته بودند و با همچنین شرایطی روبرو شده بودند و برای ما تعریف میکردند
درباره اصالت و واقعيت تجربه خود، در فاصله کمي بعد از آن (چند روز تا چند هفته) چه اعتقادي داشتيد؟ تجربه من احتمالا تجربهاي واقعي،اصيل و حقيقي نبود
درباره اصالت و واقعيت تجربه خود، در حال حاضر چه اعتقادي داريد؟ هنوز که هنوز است با تمام جزییات آن را بخاطر دارم
آيا در نتيجه اين تجربه، در ارتياطات شما با ديگران تغييري حاصل شده است؟ خير
آيا در نتيجه اين تجربه، تغييراتي در باورهاي مذهبي و مناسک عبادي شما حاصل شده است؟ مطمئن نيستم خدارا بیشترازهمیشه بخود نزدیک میبینم
وده است که بخشهايي از تجربه نزديک به مرگتان را براي شما مجددا ايجاد نمايد؟ خير
آيا سوالاتي که از شما پرسيده شد و اطلاعاتي که شما از طريق اين پرسشنامه ارائه کرديد توصيف کامل و دقيقي از تجربه شما ميباشد؟ بله همین
لطفا اگر پیشنهادی برای کارآیی بیشتر این پرسشنامه دارید با ما در میان بگذارید. آیا سوالات دیگری نیز وجود دارد که میتواند در این پرسشنامه گنجانده شود و به شما در بیان تجربه خود کمک نماید؟ ندارم
متهايي از تجربه شما وجود دارد که براي شما از اهميت و معناي بيشتري برخوردار باشد؟ لطفا توضيح دهيد آن نور جز خدا چیز دیگری نمیتوانست باشد.خیلی خوشحالم که سععادت رسیدن به او را داشتم
آيا نکات ديگري درباره تجربهتان هست که دوست داريد درباره آنها توضيح دهيد؟ خیر