مرگ در نزدیکی مانند تجربه سما
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




تجربه:

تو فرهنگ ایرانی با شروع بهار جشن می گیرند و به مدت 15 روز اکتر مراکز تعطیل است و من هم خونه بودم و با تلویزیون و..خودم رو سرگرم می کردم

یه شب که دراز کشیده بودم و داشتم سقف اتاقم رو نگاه میکردم احساس میگردم روحم از بدنم داره میاد بیرون و همش میگفتم تلقینات ذهنی منه که اینطور حس می کنم ( اینا چیزیایی بود که با ذهن هوشیارم درکشون میکردم و سعی کردم فکر نکنم گفتم خستگی حتما ) من خدا رو همیشه دوست داشتم و همیشه مشکلات و ناراحتی هامو بهش گفتم و همیشه حس نزدیکی زیادی بهش داشتم و دارم و شاید علتش این بوده که وقتی یک سال داشتم مادرم فوت کرد و من کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم و تنها کسی که آرامش بهم میداد حرف زدن با خدا بود اون شب خوابیدم و تو خواب دیدم توی یک تونل پر از نور با سرعت زیادی در حرکت هستم انقدر این حس زیبا و قشنگ بود نمی تونم براتون توصیفش کنم انگار هیج باری روی دوشم نبود احساس میکردم سبک هستم واقعا حس خوبی بود توی تونل با سرعت میرفتم و از این حرکت احساس خوب و پر از خوشحالی داشتم تا اینکه یه قسمتی از تونل که رسیدم یه نفر که انگار خانم بود ( من ندیدم فقط انگار یه خانم بود صدا نشنیدم و کسی رو ندیدم شاید القای ذهنی بود ) به من گفته شد که اگر ازاینجا رد بشی دیگه نمی تونی برگردی ولی انقدر این حس بودن و سبکی خوب بود که دلم نمی خواست رد نشم دوباره بهم گفت بری دیگه هیچ وقت نمی تونی پدر و برادرت رو ببینی انگار میخواست هرجور شده من رو منصرف کنه و من یه لحظه فکر کردم که پدر من بدون من احساس نابودی می کنه و یادمه که بهم گفت اونا بدون تو خیلی اذیت میشن الان که فکر می کنم حس می کنم اون مادرم بود که مانع رفتن من شد دیگه هیچی یادم نیست تا اینکه با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم و باورم نمی شد ساعت 2 بعد ظهر بود و من انقدر خسته بودم که نمی تونستم از جام بلند شم اول موضوع رو خیلی جدی نگرفتم و به خیالم یه خواب بوده لازمه که بگم من خیلی وقتها خواب اتفاق هایی که تو چند روز اخیر میخواد بیفته رو می بینم و می فهمم حتی شاید جالب باشه که موقغه مرگ آدمای نزدیکم هم حالم دگرگون میشه مثلا موقع مرگ پدر بزرگم همه فامیل برای عروسی دختر عمه ام توی یکی از شهرهای شمال بودند و خوشحال و من تو یکی از اتاق ها نشسته بودم و گریه میکردم و به خدا التماس میکردم که خداجون نه اینکار رو نکن بدون اینکه بدونم برای چی و چه کسی به خدا التماس می کنم و ثبح هبر دادند که پدر بزرگم فوت کرده با موقع مرگ مادر بزرگم صداهایی رو میشنیدم که هیج وقت از ذهنم خارج نمیشه و خیلی اتفاق های دیگه که نگرانم میکنه به هر خال خوابم تونل رو جدی نگرفتم و فکر کردم که خواب بوده و ولی اون حس خوب خیلی دوست داشتم تا اینکه به یکی از دوستام که خوابم رو تعریف کردم و اون گفت که تو این زمینه مطالعه داشته و این خواب نبوده و واقعیت بوده و اظهار نگرانی کرد که این خطرناکه چون ممکنه بازم بره

من همبشه از مرگ می ترسیدم ولی بعد از اون تجریه خس خوبی نسبت به رفتن دارم ولی از چیزی که در انتظار دنیا و انسانهاست می ترسم اواخر سپتامبر خوابی دیدم که با تجربه خواب هایی که دارم خیلی نگرانم خواب دیدم دنیا تاریک و سیاه است و هر کسی رو که می دیدم یا اعتیاد داشت یا داشت کسی رو میکشت و همه جا پر از ترس و وحشت بود ناگهان دیدم به شکل بسیار زیبایی اسمان نور باران است وانگار خدا خیلی خوشحال بود پرسیدم چی شده و یه ندایی از آسمون گفت امروز کسی متولد شد که دنیا رو از ظلم و ستم نجات خواهد بود و امروز همه حتی خدا هم خوشحال است و من با خودم فکر میکردم که بیست سال آینده من چند سال دارم از اون روز ذهنم درگیر این نیز هست که این خواب من برای چی بود فکر می کنم که دنیا وارد مرحله جدیدی شده و به اخر دنیا نزدیک داریم میشیم گاش میشد خوبی و مهربونی همه جا بود و انقدر مردم بد نمی شدن و نشوند

طولانی شد ولی دوست داشتم این تجربه رواینحا بنویسم

آيا تجربه شما با رويدادي مرگبار وتهديد کننده ي زندگي همراه بود؟ خير

آيا بيان تجربه ي شما در قالب واژه ها و الفاظ سخت و دشوار است؟ هیچ وقت تجربه سبکی و ارامشی و حس خوبی رو که داشتم رو نمیتونم توصیف کنم

هنگام پشت سر گذاشتن تجربه ی خود، در چه زمان هایی بالاترین سطح هشیاری و آگاهی را داشتید؟ آگاهی و هوشیاری عادی تو تمام طول تونل میدانستم که مرده ام ودارم میرم اون دنیا لطفا بينايي خود را در هنگام تجربه با بينايي خود در زندگي عادي قبل از وقوع تجربه مقايسه کنيد. بادم نیست بیشترین چیز حس راحتی و سیکی بود که داشتم و یامه که با سرعت بالا ودر تونل میرفتم و جلو رو نگاه میکردم که کجا دارم میرم

لطفا شنوايي خود را در هنگام تجربه با شنوايي خود در زندگي عادي قبل از وقوع تجربه مقايسه کنيد.

صدایی نبود که بشنوم جز اون ندا که به نظرم مادرم بود

آيا زماني که از بدن جسماني خود جدا شده بوديد رويدادهاي زميني خاصي را مي ديديد و يا مي شنيديد؟ خير

چه احساسات و هيجاناتي را هنگام تجربه ي خود احساس مي کرديد؟ احساس خوب و راحتی خیلی خوب بود قابل وصف نیست مثل یه پر اخساس سبکی

آيا در تجربه ي خود از ميان تونل گذشتيد؟ بله نونلی پر از نور با سرعت بالا حرکت میکردم

آيا نوري فرامادي و فرازميني مشاهده کرديد؟ بله تونل پر از نور بود

آيا با افرادي که قبلا فوت شده و يا زنده بوده اند ملاقات داشتيد يا حضور آن ها را حس کرديد؟ مطمئن نيستم

آيا در طول تجربه ي خود از رويداهاي گذشته ي زندگيتان مطلع شديد؟ خير

آيا احساس کرديد که به دنيايي ديگر متفاوت از اين دنيا وارد شده ايد؟ خير

آيا سرعت زمان در آن لحظات سريع تر يا کندتر شده بود؟ همه ي اتفاق ها در يک لحظه اتفاق مي افتاد و زمان مفهومش را از دست داده بود

آیا ناگهان احساس کردید که همه چیز را می فهمید و درک می کنید؟ خير

آيا با مانعي فيزيکي يا مکاني شبيه مرز برخورد کرديد؟ بله فقط انتهای تونل پفتند از این پیچ رد شی دیگه نمی تونی برگردی

آيا صحنه هايي از رخدادهاي آينده براي شما ظاهر شدند؟ خير

در طول تجربه ي خود آيا احساسي مبني بر يادگيري دانشي خاص داشتيد؟ خير لطفا درباره ي هرگونه تغييراتي که در زندگيتان در نتيجه ي تجربه ي خود رخ داده است کمي توضيح دهيد. خیلی درگیر درک هستی وزندگی آدم ها شدم احساس می کنم باید خوب باشم ئ خوب بمانم و میدانم که روزی خواهم رفت

آيا در اثر تجربه ي شما ، تغييراتي در باورها و ارزش هاي شما به وجود آمده است؟ نگران دنیا هستم و اتفاقاتی که داره میفته و آخر دنیا چی میشود

يا در اثر اين تجربه، شما قابليت انجام کارهايي غيرمعمولي و ماورايي (مثل تله پاتي، پيشگويي و ...) پيدا کرديد که قبل از تجربه، قادر به انجام آن نبوده اید؟ خير قبلا هم بعضی از مسایل رو می فهمیدم علی الخصوص اتفاقات روزمره مربوط به خود و خانواده ام را

آيا درباره ي تجربه ي خود با فرد يا افراد ديگري صحبت کرده ايد؟ بله فقط به دو نفر گفتم به دوستم که میدانستم اطلاعات معنوی و عرفانی و مطالغه دارد که باور کرد و نگران شد و همسرم که باور نکرد

آيا قبل از تجربه ي خود، اطلاعاتي درباره ي چنين تجربياتي (تجربيات نزديک به مرگ ) داشتيد؟ خير

درباره ي اصالت و واقعيت تجربه ي خود، در فاصله ي کمي بعد از آن (چند روز تا چند هفته) چه اعتقادي داشتيد؟ تجربه ي من مطلقا تجربه اي واقعي،اصيل و حقيقي بود. پس از مطالعه و بررسی احساسی که داشتک هر روز بیشتر مطمین می شوم که خواب نبود و راست است

درباره ي اصالت و واقعيت تجربه ي خود، در حال حاضر چه اعتقادي داريد؟ تجربه ي من مطلقا تجربه اي واقعي،اصيل و حقيقي بود. پس از مطالعه و بررسی احساسی که داشتک هر روز بیشتر مطمین می شوم که خواب نبود و راست است

آيا در نتيجه ي اين تجربه، در ارتياطات شما با ديگران تغييري حاصل شده است؟ خير

آيا در نتيجه ي اين تجربه، تغييراتي در باورهاي مذهبي و مناسک عبادي شما حاصل شده است؟ خير

آيا در طول زندگي، اتفاقي بوده است که بخش هايي از تجربه ي نزديک به مرگتان را براي شما مجددا ايجاد نمايد؟ خير

آيا سوالاتي که از شما پرسيده شد و اطلاعاتي که شما از طريق اين پرسشنامه ارائه کرديد توصيف کامل و دقيقي از تجربه ي شما مي باشد؟ بله