Sandra E مانند یک تجربه نزدیک به مرگ است |
شرح تجربه:
ژوئن ۱۹۷۷ بود. من بیرون روی صندلی چمنی سرگرم مطالعه بودم و تصمیم گرفتم مدیتیشن خود را تمرین کنم. من شش ماهه باردار بودم و دریافتم که در هنگام مدیتیشن، کودک حرکت نکرد.
پس از بچه دار شدن، همچنان مدیتیشن می کردم. با وجود این که در آن زمان در (یک زمین)دو هکتاری و بدون همسایگان نزدیک زندگی می کردیم، از جمعیتی از مردم بسیار پر سر و صدا آگاه شدم. آنقدر سر و صدا بود که نشستم و چشمانم را باز کردم. دریافتم که هزاران موجود آنجا بوده از جنگل مجاور بیرون می آیند. آنها آبی بودند، اشکال انرژی و هر چه نزدیکتر می شدند، بیشتر شکل انسانی به خود می گرفتند. می توانستم به وضوح آنها را ببینم. یک پرده ی انرژی وجود داشت که مدام حرکت می کرد. این یک نیروی انرژی بسیار قوی است، که موجودات اجازه ی عبور از آن را نداشتند. اگرچه میتوانستم همزمان صحبت کردن همه ی آنها را بشنوم، اما هر چه نزدیکتر میشدند، بیشتر افراد را درک میکردم. آنها می دانستند که من می توانستم آنها را بشنوم. خیلی سر و صدا بود و آنها به آمدن ادامه می دادند.
من سرانجام داخل خانه رفتم زیرا آنها ساکت نمی شدند. دوباره به حالت مراقبه برگشتم. بدنم را ترک کردم، کاری که قبلاً یک بار انجام داده بودم. می دانستم چه اتفاقی در حال افتادن بود و نمی ترسیدم. از سقف گذشته و بالا به درون تاریکی فضا رفتم. همه ی ستارگان را دیدم. به ویژه آنجا ستاره ای بود که بیش از همه می درخشید. من روی آن ستاره تمرکز کردم که چرا این قدر درخشان بود. در یک لحظه من و ستاره با هم مسابقه دادیم. ستاره روبروی من ایستاد. این درخشان ترین نوری بود که تا کنون دیده بودم. من توسط عشق بی قید و شرط احاطه شده بودم که به درون همه چیز نفوذ می کرد. سپس یک تونل شکل گرفت.
یک حضور موجودی آنجا وجود داشت. از طریق تله پاتی، به من گفته شد که آن موجود «نگهبان» بود. جنسیتی نداشت. در واقع، من یادگرفتم که هیچ جنسیتی در طرف دیگر وجود ندارد. همه ی ما برابریم و استعدادهایی داریم. ما می توانیم کارهایی را آنجا انجام دهیم که اینجا نمی توانیم انجام دهیم.
بی نهایت را تجربه کردم. ما نمی میریم. بی نهایت قابل وصف نیست، باید آن را تجربه کرد. من اموختم که دایره ی لغات ما مبهم است، بنابراین نور با عباراتی که من میتوانم آن را درک کنم بیان می شود. همه ی این اطلاعات به طور همزمان وارد شدند، که توضیح آن سخت است زیرا هیچ زمان خطی مانند اینجا وجود نداشت. من می توانستم چیزها را واضح تر و مشخص تر ببینم. ما مهارت ها را در آنجا یاد می گیریم همانطور که اینجا به مدرسه می رویم،ما یاد می گیریم که از زمین بلند شویم. ما می توانیم فوراً به هر جایی برویم..
کودکانی که به طرف دیگر می روند همیشه تحت نظر هستند. بدون حصار یا بدون موانع. همه ی ما در امان هستیم. آن خانه است. نگهبان همچنین به من گفت که میتوانم در هر زمانی از آن عبور کنم، زیرا همه ما این قابلیت را داریم. از من پرسید که آیا آماده گذر هستم؟ من به فرزندانم فکر کردم و به آنچه که مادر و بچههایم وقتی به خانه میرسند، پیدا میکنند. یک پوسته خالی از شخصی که مادرشان بود آنجا می بود. در آن لحظه فکر کردم که نور پس نشست و دوباره به درون بدنم کوبیده شدم. من آنها را فرودهای اضطراری می نامم زیرا واقعا وقتی بدن از خواب بیدار می شود کمی دردناک هستند. من هرگز این تجربه را فراموش نکرده ام. دانستن این که واقعاً چه کاری می توانیم انجام دهیم و از کجا آمده ایم زندگی در این سیاره را در تمام این سال ها سخت کرده است در سال ۱۹۷۷ از ترس این که(به او) برچسب "دیوانه" زده شود هیچ کس در مورد این چیزها صحبت نمی کرد. سالها گذشت تا این که سرانجام به یک درمان شناس گفتم که چه اتفاقی افتاده بود.
من از مردن نمی ترسم، و بیشتر به خاطر خانواده روی زمین مانده ام.
اطلاعات پس زمینه:
جنسیت: مونث
تاریخ وقوع NDE: ژوئن 1977
عناصر NDE:
در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟
خیر. حالت مدیتیشن عمیق دیگر نمی توانم آن را توضیح دهم، احتمالاً تنفس متوقف شده است.
محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاملا دلپذیر
آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟
بله، احساسات زمینیام مانند ترس، اضطراب را به یاد می آورم زمانی که فکر کردم اگر در بدنم نباشم چه اتفاقی برای بچههایم میافتد. من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم
بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره شما مقایسه شد؟
خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حد معمول بله، به من اعتماد کنید، تجربه چیزی جز وضوح، هوشیاری و خودآگاهی کامل نیست. بیشتر از هر جای دیگر اطلاعات در این دشت (عرصه) به دست می آید.
در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟
کل زمان، که عجیب است زیرا هیچ زمانی وجود نداشت.
آیا افکار شما تسریع شده بود؟
سریعتر از حد معمول
آیا به نظر می رسید زمان سریعتر یا کندتر شده است؟
به نظر می رسید همه چیز یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنی خود را از دست داد هیچ زمان خطی ای وجود نداشت.
آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟ به طرزی باورنکردنی زنده تر
لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
من از سیزده سالگی عینک میزده ام، همه چیز واضحتر و مشخص تر بود، مثل این است که واقعا نیازی به دیدن آن نداشتم مناظر به صورت لایهبندی دیده میشوند.
لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید.
من موجودات را با شنوایی گوش های معمولی خود شنیدم. طرف دیگر را به وضوح از طریق ذهنم می شنیدم.
آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟
نه
آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟
نه
آیا در تجربه ی خود هیچ موجوداتی را دیدید؟
حضورشان را حس کردم.
آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟
نه
آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟
یک نور به طور غیرعادی روشن
آیا یک نور غیرزمینی دیدی؟
بله، به شکل یک ستاره ی بسیار درخشان بود تا این که من و او به سمت یکدیگر دویدم و سپس نور درخشانی مرا احاطه کرده بود، اما عمدتاً در برابرم بود.
آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ یک قلمرو آشکارا عرفانی یا غیرزمینی. آن خانه است!
چه هیجاناتی را در طول تجربه احساس کردید؟
عشق بی قید و شرط، بدون هیچ گونه قضاوتی. همان طور که گفتم در سمت بدن زمینی ام، احساس ترس و نگرانی مختصری در مورد بچه هایم داشتم!
آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟
آرامش یا لذت باورنکردنی
آیا یک احساس خوشی داشتید؟
خوشی باور نکردنی
آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟
احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی هستم.
آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟
همه چیز در مورد جهان. به من اطلاعات داده شد: بدون جنسیت، بدون قضاوت، ما تنها نیستیم، ما همیشه تحت نظر هستیم، ما بی نهایت هستیم، ما را فراتر از تمام عیب هایمان دوست دارند، مهم نیست شما چه کرده اید. ما یکی هستیم، نمی دانیم که بیشتر اوقات واقعاً در حال انجام چه کاری هستیم. ما اینجا به دلیل درختان نمی توانیم جنگل را ببینیم.
آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟
نه
آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟
نه
آیا به مرز یا نقطه ای بی بازگشت رسیدید؟
من به یک تصمیم آگاهانه قطعی رسیدم که به زندگی بازگردم. فرزندانم هنوز خیلی جوان بودند. کودک من فقط سه ماهش بود و پسرم سه ساله بود. همانقدر که میخواستم همان جایی بمانم که همه ی ما واقعاً از آنجا آمدهایم، به شکل انسانی بازگشتم.
خدا، معنویت و دین:
پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟
ادیان دیگر- عصر جدید من برای یک سال آموزش و تمرین مدیتیشن داشتم.
آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه شما تغییر کرده است؟ بله، من باورهای بودایی را تمرین و مدیتیشن می کنم و سال ها مدیتیشن کرده ام. و من با تمام توانم سعی می کنم موجود زنده ای را نکشم. عنکبوت ها، حشرات، حشرات پرنده، کرم ها و …
هم اکنون دین شما چیست؟
ادیان دیگر- عصر جدید نزدیک به تمرین بودایی
آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟
محتوایی که اصلا با باورهایی که در زمان تجربهتان داشتید مطابقت نداشت، من چیزی از تجربیات نزدیک به مرگ، خروج از بدنم، دیدن هزاران موجودیت، ارتعاشات یا توقف زمان نمیدانستم. بنابراین هیچ باوری در آن راستا نداشتم.
.
آیا به دلیل تجربهتان تغییری در ارزشها و باورهایتان داشتید؟
بله، من به دنبال اطلاعات بیشتر و افرادی بودم که در جامعه ی ماوراء الطبیعه، فراطبیعی و معنوی همفکر بودند.
آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟
من با موجودی مشخص، یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم. نگهبان ذهن به ذهن سخن گفته اظهار داشت که من آن عنوان را به دلیل زبان سطح پایین مان ما درک خواهم کرد. این بهترین ترجمه ای بود که درک می کردم.
آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟
حضورشان را حس کردم
آیا با موجوداتی روبرو شدید که قبلاً روی زمین زندگی می کرده اند و در ادیان با نام آنها برده شده است (مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟
نه
در طول تجربه ی خود، آیا اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟
نه
آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟
بله قطعاً همه ی ما به هم متصل هستیم، شامل میشویم، تعلق داریم، هیچکس کنار گذاشته نمیشود، فراموش نشده و قضاوت نمیشود. مهم نیست چه چیزی.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟
بله نور جهانی از یک عشق بی قید و شرط عالی تشکیل شده است، انرژی و همه ی ما جدای از انرژی او هستیم.
در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:
آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کردید؟
بله، می دانم که در مورد مرگ چیزی برای ترسیدن وجود ندارد و همه ما به یاد خواهیم آورد که چگونه این کار را زمانی که زمان ما فرا رسد انجام دهیم. به آسانی قدم گذاشتن در اتاقی دیگر است.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟
بله نه خیلی به عنوان یک معنا یا هدف، بلکه وظیفه ی ما یادگیری عشق بدون قید و شرط است با دلسوزی که جهتیابی در این هواپیما از جهنم سختتر است. نوع ما منصفانه نسبت به دیگران و خودمان قضاوت میکند.
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد یک زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟
بله من بی نهایتمان را تجربه کردم. ما برای همیشه هستیم. و طرف دیگر خانه ی ماست.
آیا اطلاعاتی در مورد چگونگی گذران زندگی هایمان به دست آوردید؟
بله، از اطلاعاتی که به من داده شد، هر کسی، در هر زمان می تواند به طرف دیگر گذر کنیم، این به مراقبه و ارتعاشات مربوط می شود. ما در اینجا خیلی آهسته ارتعاش میکنیم، خارج از بدن فیزیکی خود ما در سطح سریعتری مرتعش می شویم، منبسط میشویم.
آیا در طول تجربه خود اطلاعاتی در مورد سختی ها، چالش ها و دشواری های زندگی کسب کردید؟
خیر
آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟
بله، این کنش و واکنش واقعی بود، عشق بی قید و شرط کامل برای همه ی موجودات هرچه که باشند. NDE من بزرگترین نمایش در کیهان بود. چیزی وجود ندارد که بتواند تجربه ی مرا بالا ببرد.
پس از تجربه تان چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییراتی بزرگ در زندگیم. من شروع به تحقیق در مورد NDE و OBE کردم، اغلب بیشتر مدیتیشن میکردم تا تجربیات بیشتری با طرف مقابل داشته باشم، در مورد مذاهب مختلف و سیستم اعتقادی فرهنگهای دیگر پژوهش کردهام. من انجام خواندن های مدیومی را یاد گرفتم زیرا موجودات پیام هایی برای مردم اینجا داشتند. کار با چاکراها و تکنیک های درمانی را یاد گرفتم. من با بچه ها کار می کنم زیرا آنها هدایای بزرگی بر روی این سیاره هستند. من می دانم که ما تکنیک های آموزشی خود را تغییر خواهیم داد و بیشتر بر معنویت، سلامت عاطفی و روانی تمرکز خواهیم کرد، همانطور که در سمت دیگر یاد می گیریم.
آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟
بله، من سعی می کنم از عشق و شفقت بی قید و شرط در روابطم الگو بگیرم و می دانم که همیشه تا بی نهایت با هم خواهیم بود.
پس از NDE:
آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟
بله، زیرا توضیح دادن آن حق مطلب را ادا نمی کند. من نمی توانم عشق بی قید و شرطی که همه چیز را در بر می گیرد، توضیح دهم ، یا بی نهایت، یا بی زمانی، اطلاعاتی که به یکباره در آن جاری می شود. زبان ما خیلی ساده است و مردم باید رویداد را تجربه کنند تا بفهمند.
چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در حول و حوش این تجربه رخ داده اند، به خاطر می آورید؟ من این تجربه را دقیق تر از سایر رویدادهای زندگی که در حول و حوش تجربه رخ داده اند به یاد می آورم. همان گونه که قبلاً گفتهام، NDE من در صدر جدول قرار داشت، هر تجربه ی دیگری در مقایسه با آن تجربه رنگ می بازد و من چندین تجربه ی خارج از بدن داشتهام و آنها را به وضوح به یاد دارم، به یاد دارم زمانی را که در طول یک رویداد مسابقه ی شلوغ ماشین تمام زمان برای من متوقف شد.، همه چیز در زمان متوقف شد و یخ زد. یادم می آید که مادرم بعد از مرگش و خواهرش نزد من آمدند، آن را به وضوح به یاد دارم. من چندین مورد از زندگی های گذشته ام را می شناسم. بله، بدون هیچ شکی زندگی پس از مرگ وجود دارد.
آیا بعد از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟
بله، من میتوانم ببینم برخی از رویدادها پیش از وقوع اتفاق میافتند و میتوانم با موجوداتی از طرف دیگر ارتباط برقرار کنم.
آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به خصوص برای شما معنادار یا قابل توجه است؟
این که من مجبور نبودم بمیرم تا تجربه ای نزدیک به مرگ داشته باشم. اطلاعاتی که داده شد، تجربه ی بی نهایت و عشق و پذیرش بی قید و شرط کامل همه ی ما. و این که ما هرگز تنها نیستیم.
آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله حداقل پنج تا شش سال پیش بود که تجربه ام را به مشاورم منتقل کردم، او از من حمایت کرد و باعث شد احساس کنم تنها نیستم. سپس چند سال بعد به مادرم و برادران و خواهرانم از تجربه ام گفتم و بچه های بزرگم هم می دانند. مامانم می ترسید بمیرد، من به او می گفتم که ما با هم پیمان بسته ایم که اگر یکی از ما بمیرد، برویم جان ادواردز روانشناس را ببینیم و از طریق او صحبت کنیم و این دقیقاً همان کاری است که ما انجام دادیم. او به قول خود وفا کرد و نه تنها به آقای ادواردز، بلکه شخصاً به من رسید.
آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟
خیر
در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟
تجربه قطعا واقعی بود این تنها واقعیت است و همیشه خواهد بود. این حقیقت است، نور جهانی دروغ نمی گوید، عشق بی قید و شرط نمی تواند دروغ بگوید. قادر به دروغگویی نیست. فقط حقیقت.
اکنون در مورد واقعیت تجربه خود چه اعتقادی دارید؟
تجربه قطعا واقعی بود این زیباترین تجربه ای بود که تا به حال با آن روبرو شده ام. من دو فرزند داشته ام و آن دو تجربه معجزات زندگی بودند. تجربه ی NDE من یک معجزه ی زندگی پس از این که می میریم و به خانه می رویم بود.
در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟
بله، من OBE های زیادی داشته ام، بسیار آزاد، من هنوز پیام هایی از مادرم دریافت می کنم. و به من نشان داده شد که در آنجا چگونه از کودکان مراقبت می شود و تمریناتمان یا تحصیلاتی که در آنجا انجام می دهیم.
آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه خود اضافه کنید؟
چیزهای زیادی وجود دارد که ما حتی به آن ها دسترسی هم نداشته ایم، ما در اینجا بسیار محدود هستیم. این یک جهان بزرگ است که ما در آن زندگی می کنیم و هر چیزی ممکن است. من یک فرد نسبتاً بدبین هستم، اما هر تجربه ی ماوراء الطبیعه ای که داشته ام کاملاً مثبت بوده است. وضوح، روشنایی و زیبایی طبیعی وصف ناپذیر است.
آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه خود بپرسیم؟
فقط سوالی که قبلا مطرح کردم...اگر تجربه بار دیگر خودش را نشان دهد و من این انتخاب را داشته باشم که در طرف مقابل بمانم یا به زندگی انسانی برگردم چه چیزی را انتخاب می کنم؟ من قطعاً در طرف دیگر خواهم ماند. هیچ جا مثل خونه نمی شود.