Tilda R تجربه نزدیک به مرگ
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




شرح تجربه:

من و بهترین دوستم برای روز مادر یک «شب آبگرم» خریده بودم. وقتی موجی از حالت تهوع بهم خورد، نشستم. ماساژور برایم یک حوله سرد برای پشت گردنم آورد. صبر کردم تا حالت تهوع فروکش کرد. سپس سرم را برای ادامه ی ماساژ روی صندلی می گذارم.

انگار کلید یک لامپ را زده بودند. خودم را در محیطی پارک مانند یافتم و به تپه ها و درختان سرسبز و در حال چرخش نگاه کردم. به نظرم شگفت آمد چون نوری آبی و دربرگیرنده که همه جا را فرا گرفته بود آنجا وجود داشت، اما بسیار آرام بخش بود. احساس فوق العاده ای داشتم بدون هیچ دردی. من خیلی راحت و آرام بودم و می توانستم خود را در حال لبخندزدن احساس کنم. همین طور که به پیرامون نگاه می کردم، متوجه بالای تپه شدم که پدر مرحومم داشت برایم دست تکان می داد. دو سگ مرده ام را هم دیدم که به سمتم می دویدند. من سریعا شروع کردم به قدم زدن به سمت انها. خیلی احساس خوشحالی می کردم!

نزدیکتر که می شدم، شنیدم که کسی از پشت سر نامم را فریاد می زد. صدا را نشنیده گرفته و به راهم ادامه دادم. صدا همچنان بر فراخواندن من اصرار بر می ورزید، بلندتر و برآشفته تر. از این که فراخوانده می شدم عصبانی شده و از راه رفتن بازایستادم، در حالی که می گفتم: «چی؟».

چشمانم باز شد. در حالی که به پشت تکیه داده بودم نشسته و دوستم سرم را مورد حمایت قرار داده بود. او داشت گریه می کرد و سعی می کرد فکم را باز نگه دارد تا بتوانم نفس بکشم.

من و دوستم هر دو پرستاران ICU و جراحی قلب و عروق هستیم، بنابراین تجربه ی اندکی با افراد در حال مرگ داشتیم. دوستم به من گفت که او فکر کرده بود من مرده بودم. لب هایم کاملا آبی، صورتم تاریک و کاملا شل شده بود. در حالی که گیج بودم، هیچ دردی نداشته و تنها احساس آرامش و شادی را فقط تجربه کرده بودم. من را به بیمارستان بردند و چندین آزمایش رویم انجام دادند.

هیچ آسیب بازمانده ای وجود نداشت و هرگز آن علائم یا تجربه ای مانند آن بار دیگر رخ نداد. با این حال، من هنوز می توانم آن منظره را به وضوح ببینم، و پدرم و سگ هایم در دوردست - منتظرم هستند.

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت: مونث

تاریخ وقوع NDE: ژوئن 1998

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا یک رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ پاسخ تجربه شده ی نامطمین عصب واگ(vagal) به دلیل ماساژ صندلی و غش کردن، شامل بیماری، آسیب یا شرایط دیگری که تهدید کننده ی زندگی در نظر گرفته نشده بود، چند روز پیش از رویداد بیمار بودم. اگر دوستم با من نبود و متوجه نمی شد که مشکلی وجود دارد، من می توانستم مرده باشم زیرا نفس نمی کشیدم و وقتی او مرا پیدا کرد پاسخی نشان نمی دادم.

محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ کاملا دلپذیر

آیا احساس کردید از بدن خود جدا شده اید؟ بله، می توانستم نامم را بشنوم که بارها و بارها صدا زده می شد، من به وضوح بدنم را ترک کردم و بیرون از آن وجود داشتم.

بالاترین سطح خوداگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از N/A معمولی

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ مدت کوتاهی پس از این که متوجه شدم در پارک هستم و پدرم را دیدم - بسیار از اطرافم آگاه بودم

آیا افکار شما تسریع شده بودند؟ نه

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ نه

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بودند؟ زنده تر از حد معمول

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. همه چیز این نور آبی را در اطراف خود داشت، نه مانند یک هاله، بلکه مانند نورخورشید طبیعی آبی.

لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. شنیدن خیلی دور بود، می توانستم اسمم را بشنوم که صدا زده می شد اما خیلی دور بود.

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ نه

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ نه

آیا در تجربه ی خود موجوداتی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ بله پدرم و دو تا از سگ هایم که سال ها قبل مرده بودند.

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نوری آشکارا منشأ عرفانی یا دیگر جهانی

آیا نوری غیرزمینی دیدی؟ نور آبی نامشخصی همه جا

آیا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ مکانی ناآشنا و عجیب مانند یک پارک بود - چرخش ملایم، تپه های سبز، درختان

چه عواطفی را در طول تجربه احساس کردید؟ آرامش، شادی، نداشتن درد جسمانی، بی خیالی، شادی

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتی؟ خوشبختی

آیا یک حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم دیگر با طبیعت در تضاد نیستم.

آیا ناگهان به نظر می رسید همه چیز را فهمیده اید؟ نه

آیا صحنه هایی از گذشته تان به سراغتان آمد؟ نه

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ نه

آیا به مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟ من به یک تصمیم آگاهانه ی قطعی رسیدم که به زندگی برگردم. مطمئن نیستم که این یک تصمیم آگاهانه بود، اما شخصی که نام من را بارها و بارها صدا می زد شروع به خشمگین کردن من کرد و من در نهایت عصبانی شده و از راه رفتن باز ایستادم و گفتم "چی؟"

خدا، معنویت و دین:

پیش از تجربه تان چه دینی داشتید؟ مسیحی - کاتولیک

هم اکنون دین شما چیست؟ مسیحی- مسیحی دیگر

آیا تجربه ی شما دارای ویژگی های سازگار با باورهای زمینی شما بود؟ محتوایی که با باورهایی که در زمان تجربه‌ ات داشتی هم همخوانی داشت و هم نداشت، یادم می‌آید که در طول تجربه به این فکر می‌کردم که «این باید بهشت من باشد»، نه دروازه‌ ی بهشت سنتی و غیره.

آیا به دلیل تجربه‌تان تغییری در ارزش‌ها و باورهایتان داشتید؟ نه

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ نه

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم.

آیا با موجوداتی روبرو شدید که پیشتر روی زمین زندگی می کرده اند و در ادیان با ذکر نام توصیف شده اند(مثلاً: عیسی، محمد، بودا و غیره)؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد وجود پیش از میرایی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود، اطلاعاتی در مورد ارتباط جهانی یا یگانگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد وجود خدا کسب کردید؟ نه

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات ویژه ای در مورد هدف خود کسب کردید؟ نع

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد معنای زندگی به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد زندگی پس از مرگ به دست آوردید؟ نه

آیا اطلاعاتی در مورد چگونه گذراندن زندگی هایمان به دست آوردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد دشواری ها، چالش ها و سختی های زندگی کسب کردید؟ نه

آیا در طول تجربه ی خود اطلاعاتی در مورد عشق کسب کردید؟ نه

پس از تجربه تان چه تغییراتی در زندگی شما رخ داد؟ تغییرات متوسطی در زندگیم. دوباره ازدواج و صاحب فرزند شدم - ما بیش از بیست سال است که با هم بوده ایم.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه تان تغییر کرده است؟ نه

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه با کلمات دشوار بود؟ نه

چقدر این تجربه را در مقایسه با سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون این تجربه رخ داده اند، دقیق به خاطر می آورید؟ من این تجربه را با دقت بیشتری نسبت به سایر رویدادهای زندگی که در پیرامون تجربه رخ داده اند به خاطر می آورم. من تجربه و توالی رویدادها را به یاد دارم، اما تاریخ دقیق سال را به خاطر نمی آورم.

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمول یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ نه

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ دیدن پدر و سگ‌هایم بسیار معنادار بود، زیرا دریافتم که ما واقعاً کسی را از دست نمی‌دهیم - دوباره به هم خواهیم رسید.

آیا تا کنون این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله بلافاصله - همانطور که دوستم، که زندگی من را نجات داد، داشت مرا به بیمارستان می برد (از آمبولانس خودداری کردم)، به او گفتم چه اتفاقی افتاده است. او مرا باور کرد.

آیا پیش از تجربه ی خود از تجربه ی نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ بله یکی از دوستان پایان نامه ی کارشناسی ارشد خود را در مورد NDE بر اساس یک تجربه ی شخصی انجام داد. من از بیماران بدحالی که NDE را تجربه کرده و آنها را با من در میان گذاشته بودند مراقبت کرده بودم. آنها اطلاعاتی را بازگو کردند که واقعاً نمی توانستند بدانند، مانند دیدن افراد مشخصی که آنها را احیا می کردند، صحبت از دیدن عزیزانشان کردند، و غیره.

در مورد واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه باوری داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود، نمی دانم چگونه توضیح دهم، برای من بسیار واقعی بود.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه باوری دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود. من آن را به وضوح به یاد دارم، از زمانی که "کلید زده شد" تا باز کردن چشمانم و گفتن "چی؟"

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی هیچ بخشی از تجربه را بازتولید کرده است؟ نه

آیا چیز دیگری وجود دارد که بخواهید در مورد تجربه خود بیفزایید؟ نه

آیا سؤالات دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟ از زمینه ی موقعیت بیشتر بپرسید.