فاليري هـ. تجربة الاقتراب من الموت
خانه NDERF متداول NDE NDE خود را با ما در میان بگذارید




تجربه:

صبح روز شش آوریل ۱۹۹۷ مرا تحت عمل جراحی قرار دادند. برای سزارین یک اپیدورال انجام دادم. آنها مرا واداشتند که به پشت روی میز دراز بکشم. متخصص بیهوشی مرا از قفسه ی سینه به پایین سیخونک کرد تا مطمئن شود که نمی توانستم برای جراحی احساس درد کنم. (برای یک بیمار سزارین غیرعادی است که تحت بیهوشی عمومی قرار گیرد، بنابراین من برای جراحی بیدار بودم.) بازوهایم دور از بدنم بسته شده بود. یک کلاس از دانشجویان پرستاری دانشگاه Old Dominion برای مشاهده اولین جراحی خود به داخل دعوت شده بودند. هشت تا ده نفر از آنها آنجا بودند.

جراح شروع به ایجاد برش نخستین کرد و بر اپیدورال اثری نگذاشته بود. درد باورنکردنی بود. جراح همچنان که روی رحم برش ایجاد می نمود به سرعت در حال کار بود. در آن هنگام، یک انفجار خون بر روی تمام تیم جراحی و دانشجویان پرستاری پخش شد. آنها شروع به جیغ زدن کردند و جراح در حال فریاد زدن بود که آنها را از آنجا بیرون کنند. آن گاه من بدنم را ترک کردم.

من بدون هیچ دردی بالای همه چیز بودم! احساس آرامش کامل داشتم - صدای فریاد را نمی توانستم بشنوم اما می توانستم ببینم که متخصص بیهوشی صورتم را با ماسک می پوشاند. می دانستم که در حال مردن بودم یا مرده بودم و این مرا آزار نمی داد. دیدم پسرم از من بیرون آورده شده بود و بعد داشتند بر روی او کار می کردند. اتاق عمل پنجره هایی بسیار بالا به سمت سقف داشت و زنی آنجا روی طاقچه نشسته بود. او پارچه ی سفیدی پوشیده و بسیار زیبا بود با موهای کوتاه تیره. او به من لبخند می زد و من نزدیک او رفته و آنچه را که در پایین رخ می داد تماشا کردم. سرش را به من تکان داد و من با سرعت نور بر راهروهای بیمارستان فرود آمده و وارد اتاقی شدم که شوهر و مادرم منتظر بودند. اتاق یک تکیه گاه چرمی و فلزی قهوه ای رنگ داشت و مادرم در حال خرید یک فلفل دکتر(Dr. Pepper) از دستگاه خودکار بود. او و شوهرم داشتند صحبت می کردند.

سپس با سرعت به اتاق عمل و به درون بدن بی جانم بازگشتم. بعداً در دوران نقاهت از خواب بیدار شدم و واحد در پی واحد خون به من داده شده بود. درد وحشتناکی داشته و کاملاً ترسیده بودم و آرزوی آرامش دوباره می کردم .

اطلاعات پس زمینه:

جنسیت: مؤنث

تاریخ وقوع تجربه ی نزدیک به مرگ: شش آوریل ۱۹۹۷

عناصر NDE:

در زمان تجربه ی شما، آیا رویداد تهدید کننده ی زندگی مرتبطی وجود داشت؟ بله مربوط به جراحی .زایمان سایر جراحی‌ها: سزارین/خون‌ریزی در طول برش رحم، جراح رگ‌های بزرگ را برید و باعث خونریزی من شد.

محتوای تجربه ی خود را چگونه ارزیابی می کنید؟ فوق العاده

تجربه مشتمل بود بر: تجربه ی خارج از بدن

آیا احساس جدایی از بدن خود کردید؟ بله، من به وضوح بدنم را ترک کردم و خارج از آن وجود داشتم.

بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری شما در طول تجربه چگونه با خودآگاهی و هوشیاری عادی روزمره شما مقایسه شد؟ خودآگاهی و هوشیاری بیشتر از حالت عادی همان طور که در بالا ذکر شد.

در چه زمانی در طول تجربه در بالاترین سطح خودآگاهی و هوشیاری خود قرار داشتید؟ بلافاصله پس از برشی که بر روی رحم ایجاد شد. وقتی به زن روی طاقچه نزدیک بودم می دانستم که در امان هستم. احساس خوشامدگویی کردم.

آیا افکار شما تسریع شده بود؟ به طرزی باورنکردنی سریع

آیا به نظر می رسید زمان سرعت می گیرد یا کند می شود؟ به نظر می رسید همه چیز به یکباره اتفاق می افتد. یا زمان متوقف شد یا تمام معنی خود را از دست داد. زمان به نظر می رسید متوقف شده است. نمی دانم چقدر طول کشید، اما مادرم گفت که عمل جراحی و بهبودی خیلی زمان برد.

آیا حواس شما زنده تر از حد معمول بود؟ به طرزی باورنکردنی زنده تر

لطفاً بینایی خود را در طول تجربه با دید روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. می توانستم بیرون از پنجره برف را روی زمین ببینم. راهروها را با سرعت پایین رفتم، در اطراف کنج ها مستقیماً به درون اتاق انتظار و سپس همه ی موانع را پشت سر گذاشته یا واقعاً از روی آنها در راهروها گذشتم. می‌توانم وحشت را در چهره‌های دانشجویان پرستاری به خاطر بیاورم، اما به دلیل سپر روی سینه‌ام نمی‌توانستم آنها را از روی میز عمل ببینم.

لطفاً شنوایی خود را در طول تجربه با شنوایی روزمره تان که بلافاصله پیش از تجربه داشتید مقایسه کنید. می توانستم صدای جیغ را بشنوم و بعد هیچی.

آیا به نظر می رسید از چیزهایی که در جاهای دیگر می گذرد آگاه بودید؟ بله، و حقایق بررسی شده است.

آیا به درون یا از میان یک تونل گذشتید؟ نه

آیا در تجربه ی خود هیچ موجوداتی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم

آیا با هیچ موجود مرده(یا زنده)ای برخورد کردید یا از آن آگاه شدید؟ بله زنی با لباس سفید روی طاقچه ی پنجره نشسته بود و به من لبخند می زد. سرش را به من تکان داد و سپس من در راهروها اوج گرفتم. من هرگز نفهمیدم او کیست، اگرچه سالها تلاش کردم.

آیا نور درخشانی را دیدید یا احساس کردید که توسط آن احاطه شده اید؟ نوری آشکارا با منشأ عرفانی یا دیگر جهانی

آیا یک نور غیرمعمولی دیدی؟ نامشخص.نور زیادی آنجا بود. نمیدانستم که از من یا چیز دیگر می آمد.

ایا به نظر می رسید وارد دنیای غیرزمینی دیگری شده اید؟ نه

در طول تجربه چه هیجاناتی را احساس کردید؟ آرامش کامل، خوشی.

آیا یک احساس آرامش یا لذت داشتید؟ آرامش یا لذت باورنکردنی

آیا یک احساس خوشی داشتید؟ خوشی باور نکردنی

آیا حس هماهنگی یا اتحاد با کیهان داشتید؟ احساس می کردم با دنیا متحد شده یا با آن یکی هستم

ایا به نظر می رسید ناگهان همه چیز را فهمیده اید؟ همه چیز در مورد کیهان

آیا صحنه هایی از گذشته شما به شما بازگشت؟ گذشته ی من خارج از کنترلم در برابرم چشمک زد.

آیا صحنه هایی از آینده برای شما پیش آمد؟ صحنه هایی از آینده جهان. می دانستم که کارهایی برای انجام دادن وجود دارد. با خودم بحثی نداشتم اما کاملا می دانستم که کارهایی وجود داشت که باید انجام می شد.

آیا به یک مرز یا نقطه ی بی بازگشت رسیدید؟ به سدی رسیدم که اجازه ی عبور از آن را نداشتم. یا بر خلاف میلم بازگردانده شدم.

خدا، معنویت و دین:

قبل از تجربه تان چه دینی داشتید؟ آتئیست میانه رو

آیا اعمال مذهبی شما از زمان تجربه ی شما تغییر کرده است؟ بله تا حدود هفت سالگی من به عنوان یک کاتولیک بزرگ شدم. از دوران نوجوانی و تا زمانی که تجربه ام را تجربه کردم، من یک آتئیست بودم. آن تجربه مرا به آشفتگی کشاند و تحقیقات زیادی در زمینه ی روانشناسی انجام دادم. گاهی اوقات در مواقع پر استرس، عصبانی می‌شدم که نمی‌توانم آن آرامش را بدون مردن دارا باشم. وقتی پسرم به تفنگداران دریایی آمریکا پیوست، شروع کردم به دعا و راز و نیاز با خدا.

در حال حاضر دین شما چیست؟ مومن به خدای میانه رو

آیا به دلیل تجربه ی خود تغییری در ارزش ها و باورهایتان داشته اید؟ بله تا حدود هفت سالگی من به عنوان یک کاتولیک بزرگ شدم. از دوران نوجوانی و تا زمانی که تجربه ام را تجربه کردم، من یک آتئیست بودم. آن تجربه مرا به آشفتگی کشاند و تحقیقات زیادی در زمینه ی روانشناسی انجام دادم. گاهی اوقات در مواقع پر استرس، عصبانی می‌شدم که نمی‌توانم آن آرامش را بدون مردن دارا باشم. وقتی پسرم به تفنگداران دریایی آمریکا پیوست، شروع کردم به دعا و راز و نیاز با خدا.

تجربه مشتمل بود بر : حضور موجودات غیرزمینی

آیا به نظر می رسید با وجود یا حضوری عرفانی مواجه شدید یا صدایی غیرقابل شناسایی شنیدید؟ من با موجودی مشخص یا صدایی که به وضوح منشأ عرفانی یا غیرزمینی داشت مواجه شدم

آیا ارواح متوفی یا مذهبی را دیدید؟ من در واقع آنها را دیدم

در مورد زندگی زمینی ما غیر از دین:

آیا در طول تجربه ی خود، دانش یا اطلاعات خاصی در مورد هدف خود به دست آوردید؟ بله کاملا. این تجربه زندگی من را تغییر داد. من یک آرامش دارم و دانشی که می دانم آرامش وجود دارد، که بسیاری از بهترین دوستان را جذب می کند. اکثر مردم پیرامون من بسیار راحت هستند و می توانند با من صحبت کنند. من در پوست خودم احساس خوبی دارم.

آیا روابط شما به طور خاص به دلیل تجربه ی شما تغییر کرده است؟ بله، من پسرانم را به عنوان هدیه هایی می بینم و روابط فوق العاده ای با آنها دارم. برای شناختن مردم زمان بیشتری می گذارم. من همچنین نفوذناپذیر (غیرواکنشی-nonreactive) هستم.

پس از NDE:

آیا بیان این تجربه در قالب کلمات دشوار بود؟ نه

آیا پس از تجربه ی خود، موهبت روانی، غیر معمولی یا ویژه ی دیگری دارید که پیش از تجربه نداشته اید؟ بله، من می توانم گاهی اوقات ارواح را ببینم.

آیا یک یا چند بخش از تجربه ی شما وجود دارد که به ویژه برای شما معنادار یا قابل توجه است؟ آرامش فارغ از درد و حس دانش، تجربه را زیبا کرد. من بارها به آن فکر کرده‌ام، سعی کرده‌ام آن را کشف کنم، و معتقدم که حس فراگیر دانش باید هر گونه اضطراب یا ترس از آنچه برای شما درحال اتفاق افتادن است را از بین ببرد.

آیا تا به حال این تجربه را با دیگران به اشتراک گذاشته اید؟ بله، حدود بیست سال بعد در تخت و صبحانه ی یک عمارت قدیمی در نیواورلئان بود. روح در پای تخت ما ایستاد و سپس از میان یک در بسته ناپدید شد. تا آخر شب نتوانستم در آن اتاق بخوابم و وقتی به شوهرم گفتم باور نکرد. آن روز صبح با صاحب عمارت برخورد کردیم و من به او گفتم که یک نفر در آن اتاق بود. او عذرخواهی کرد و از من خواست که روح را توصیف کنم، که من کردم. او گفت که او خودش را به برخی افراد نشان می دهد و به خیلی های دیگر نه. آن وقت شوهرم باور کرد. فکر نمی کنم شوهرم هیچ وقت می دانست در مورد من چه فکر کند.

آیا قبل از تجربه خود از تجربه نزدیک به مرگ (NDE) آگاهی داشتید؟ نه

درباره ی واقعیت تجربه ی خود در مدت کوتاهی (روزها تا هفته ها) پس از وقوع آن چه اعتقادی داشتید؟ تجربه قطعا واقعی بود من همیشه آرزوی دوباره ی تجربه ی آن را داشته ام، اگرچه می دانم معنی آن چیست. بلافاصله پس از آن گیج شدم و درد زیادی داشتم. می خواستم برگردم.

اکنون در مورد واقعیت تجربه ی خود چه اعتقادی دارید؟ تجربه قطعا واقعی بود تجربه واقعی بود. من احساس خوشبختی باورنکردنی می کنم زیرا نمی دانم چگونه می توانستم با چنین تجربه ی دردناک و ترسناکی کنار بیایم بدون این که چنین زیباییی مرا تحت الشعاع قرار دهد.

در هیچ زمانی از زندگی شما، آیا هیچ چیزی تا به حال هیچ بخشی از تجربه ی شما را بازتولید کرده است؟ نه

آیا پرسشهای دیگری وجود دارند که بتوانیم برای کمک به شما در انتقال تجربه ی خود بپرسیم؟ پرسشنامه ی خوبی بود.